پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

درآمدی بر جایگاه علمی-سیاسی-اخلاقی شهید مصطفی خمینی؛

شهید مصطفی؛ شخصیتی جامع از نظر علمی و سیاسی

مصطفی سلیمانی

اول آبان ماه سالروز شهادت فرزند ارشد و امین حضرت امام(س)، آیت‌‌الله حاج سید مصطفی خمینی است که به گفته بسیاری از معاصران ایشان و تحلیلگران انقلاب اسلامی، بر نهضت بنیانگذار جمهوری اسلامی و در پیشبرد و به انجام رسیدن انقلاب اسلامی تاثیر به سزایی داشت؛ تا جایی که رهبر کبیر انقلاب در سخنانی به همین مناسبت، آن را "الطاف خفیه الهی" دانستند.
شهید مصطفی -خمینی در 21 آذر 1309ش به- عنوان اولین فرزند امام خمینی(س) در شهرستان قم متولد شد. به -مناسبت نام پدربزرگ پدری‌شان «شهید سیدمصطفی موسوی»[ نهضت امام‌خمینی، سید حمید روحانی، ج 1، ص 36] و به درخواست و تقاضای مادر گرامی‌شان خانم خدیجه ثقفی او را نیز مصطفی نامیدند.[یادها و یادمان‌ها از آیت‌الله مصطفی خمینی، ج 1، ص 29] پس از دوران کودکی راهی دبستان شدند و تا پنجم ابتدایی در مدرسه «باقریه» و «سنایی» به ‌تحصیل پرداخت.[فصلنامۀ 15 خرداد، ش 4، ص 137] در 14سالگی به ‌تحصیل مقدمات علوم و معارف دینی پرداخت و به‌خاطر هوش سرشاری که داشتند از هم ردیفان خود به ‌سرعت فاصله گرفت؛ به‌گونه‌ای که طی مدت دو سال و چند ماه کتاب‌های سیوطی، حاشیه‌ی ملاعبدالله، معالم‌الاصول، شمسیه، مطول و بخشی از لمعه را به پایان رساند.[فصلنامۀ یاد، دورۀ سوم، ش 12، ص 109] در هفده‌سالگی و پس از پایان دوره‌ی مقدمات حوزه معمم شدند. ایشان در 21 سالگی در درس خارج آیات عظام سیدحسین طباطبایی بروجردی و سیدمحمد حجت کوه‌کمری حضور یافت و نزدیک به سیزده سال فقه و اصول را نزد والد گرامی‌اش فراگرفت. در این میان از محضر درس آیت‌الله سیدمحمد داماد نیز بهره می‌گرفت. تلاش و کوشش در کنار هوش سرشار سرانجام در 27 سالگی ثمر داد و ایشان را به درجه‌ی اجتهاد رساند.
شهید سیدمصطفی خمینی از سال 1341 که نهضت امام خمینی آغاز شد، همواره در کنار امام و یار و همراه و مشاور حضرت امام بود. ایشان پس از جریان 15 خرداد و نیز بار دیگر پس از تبعید حضرت امام، به علت اقدامات اعتراض‌آمیز خود بر علیه رژیم شاه توسط ساواک دستگیر شد و در نهایت نیز در 13 دی 1343 مأموران رژیم، به خانه او حمله کرده و ایشان را نیز به ترکیه تبعید کردند. ایشان پس از ورود به نجف در کنار برنامه‌های درسی و علمی، مبارزه را در کنار حضرت امام ادامه دادند. در سال 48 به دنبال یک سلسله فعالیت علیه رژیم بعثی عراق، دستگیر و به بغداد منتقل شدند. سرانجام در نیمه شب اول آبان 1356، آیت‌الله سید مصطفی خمینی، به شکل مرموزانه‌ای به شهادت رسید. شهادت ایشان، نهضت اسلامی ایران را جان تازه‌ای بخشید و به شکل انقلابی فراگیر درآمد که پس از 15 ماه منجر به سقوط رژیم پهلوی شد. شاید به همین جهت بود که حضرت امام خمینی‌(س)، شهادت ایشان را از الطاف خفیه الهی دانستند.

جایگاه علمی شهید مصطفی درخاطرات دوستان و یاران

ذکر خاطره از عزیزان و بزرگان در عین سادگی و پیراستگی می‌تواند در شناخت زوایای پنهان شخصیتی آنان، برای کسانی که آن بزرگواران را ندیده و یا آشنایی نزدیکی نداشته اند کمک به سزایی باشد چرا که، دوستان چیزهایی را دیده‌اند که هم تلخ آن و هم شیرین آن شنیدنی است.

آقایی به علم و تقواست

حاج آقا مصطفی(س) یکی از نزدیکترین افراد به امام(س) بود، چه در جریان مبارزات و چه در تبعید. ایشان فقط یک آقازاده نبود، بلکه خود یک آقا بود؛ یعنی چنین نبود که بخواهد فقط فرزند یک مرجع باشد و از موقعیت پدر استفاده کند، بلکه یک طلبه فاضل، یک دانشمند؛ در اواخر، یک مجتهد برجسته، یک مدرس و یک شخصیت علمی بود. در بینش صحیح اسلامی، آقایی به ایمان، علم و تقواست، و مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی(س) هم آقا بود، هم آقازاده، ملاک‌های آقایی و سیادت را حتی اگر فرزند حضرت امام(س) هم نبود، داشت، ایشان یک مظلومیت هم داشت، چرا که شخصیت علمی و فکری او تحت‌الشعاع شخصیت بزرگ امام(س) قرار گرفت، و چون فانی در پدر بود و واقعا دستیار و پیرو واقعی امام(س) بود، خود را فراموش کرد تا راه امام(س) درخشان باشد. مثل یک سرباز در عرصه بود و مجالی برای عرضه خویش در مقام اثبات نداشت. شخصیت ثبوتی حاج آقا مصطفی(ره) به هیچ عنوان قابل مقایسه با شخصیت اثباتی ایشان نیست، یعنی به مراتب آن چه که بود، از آن چه که می‌نمود بیشتر و بزرگتر بود. در عین حال، مرید امام(س) بود و شاید امام(س) خصوصی‌ترین کارها را با ایشان درمیان می‌گذاشتند. امام(س) کاملا به شجاعت و شهامت ایشان نیز مراتب فضل و علم او آگاه بودند. کسی که در دامن امام(س) پرورش پیدا کرده و در کوران حوادثی که بر امام(س) گذشته بود، لحظه به لحظه حضور داشت، شخصیت علمی، سیاسی و مبارزاتی برجسته‌ای بود که عنوان نزدیکترین فرد را به امام داشت. ایشان می‌توانست پس از انقلاب هم نقش عمده‌ای داشته باشد و به حق، همان گونه که امام فرمودند، «امید آینده اسلام» بود، هم از حیث سیاسی برای استواری جمهوری اسلامی و هم از حیث علمی برای حوزه‌های علمیه، حاج آقا مصطفی(ره) یک فیلسوف، فقیه، اصولی و مفسر نامدار بود که وجودش می‌توانست برای اسلام و جامعة اسلامی بسیار ارزنده و مفید باشد.[خاطرات سید محمد خاتمی، کتاب یادها و یادمان‌ها، ج‌ دوم، ص 13-12]

مستدل حرف می‌زد
نکته جالبی که در سفری که با ایشان به آن برخورد کردم، عمق علمی حاج آقا مصطفی(ره) بود. حرف های ما عمدتاً درباره مبارزه و مسایل سیاسی بود، اما گاهی که حرف پیش می‌آمد و مباحث فقهی، کلامی و مانند آنها مطرح می‌شد، می‌دیدم در هر مسئله‌ای که مطرح می‌شود، حاج آقا مصطفی(ره) مبانی را کاملا در دست دارد و بر اساس آنها، نظریات فقهی و عقیدتی مطرح می‌کند. بر بحث‌های اجتماعی هم مسلط بود و براساس آنها، موضع می‌گرفت و واضح و مستدل صحبت می‌کرد.
(خاطرات آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، جلد دوم، کتاب یادها و یادمان‌ها، ص30-29)

قوت درگرفتن احادیث اهل بیت(ع)

آیت‌الله حاج آقا مصطفی(ره) هم قوت درگرفتن احادیث اهل بیت(ع) و قرآن و سنت و تحقیقات فقهاء مخصوصا پدر بزرگوارش(ع) را داشت و هم می‌توانست آنها را پیاده و اجرا کند.
دلیل بر پیاده کردنش صدماتی است که از اوایل تا اواخر زندگی متوجه او بود. اگر قدرت بر پیاده کردن و اجرا نبود و تنها قدرت بر یاد گرفتن و اصطلاحات را آموختن و نعوذبالله از آن سوء استفاده کردن بود، چرا در قم و در مرکز نور و فضیلت امروز و دیروز، دشمنان اجرای احکام الهی و دشمنان آزادی و آگاهی مردم دستور می‌دهند ظرفی را که او از آن آب آشامیده آب بکشید؟ دشمن از آن روز می‌فهمید و می‌دانست این پدر و پسر در آینده سبب نابودی ستمکاران خواهند بود چنانکه بعد هم می‌بینیم آن بزرگوار در دوران نهضت، بار مسئولیت‌ها را به دوش می‌گیرد.[سخنرانی آیت‌الله صانعی، کتاب یادها و یادمان‌ها، جلد دوم، ص43]

استعداد و حافظۀ قوی

آیت‌الله حاج شیخ جعفر سبحانی از اساتید بنام حوزه علمیه قم و یکی از مراجع تقلید درباره نبوغ او چنین می‌گوید:
«از جمله خصوصیات ایشان در درس‌، در درجۀ اول استعداد قویشان بود؛ حافظه‌ای قوی هم داشت‌. بیشتر اشخاص خوش فهم و خوش فکر، از حافظه‌ای قوی برخوردار نیستند؛ ولی ایشان در عین حال که فهمی خوب و دقتی بسیار داشت‌، دارای حافظه خوبی هم بود؛ به همین دلیل با اصرار من‌؛ ایشان همه الفیة ابن مالک را حفظ کرد و نه تنها حفظ می‌کرد، بلکه خوب هم می‌خواند. گاهی که من مطلبی درباره زندگی علما نقل می‌کردم‌، ایشان علاقه‌مند شد که آن بخش از کتاب نخبة‌المقال را (کتابی در موضوع تراجم و رجال‌) که راجع به علما بود، حفظ کند. بعدها که معقول را نزد دیگران می‌خواندند، قسمتی از اشعار منظومه را هم حفظ کرده بودند و می‌خواندند. هم عمق فکری و هم ذکاوت داشت و در کنار این دو، دارای حافظه‌ای قوی بود. یکی از مواهبی که ایشان داشت‌، فکر زایا بود. گاهی در یک مسئله‌، اگر طرف مقابل هم مثل ایشان حال و حوصله داشت‌، شاید یک ساعت و نیم بحث می‌کردند. ایشان می‌توانست مسئله را به صورت ممتد با طرف مقابل بحث کند.» به علت علاقه و استعداد درخشان توانست طی مدت دو سال و چند ماه کتابهای سیوطی‌، حاشیه ملاعبدالله، معالم‌الاصول‌، شمسیه‌، مطول و بخشی از شرح لمعه را به پایان برساند.

نگارش صفحه‌های درخشان

به طور معمول کسانی که در عرصه تدریس و پرورش نیروی انسانی تلاش می‌ورزند و توفیق دارند کم تر مجال می یابند آثار علمی ژرف از خود به جای بگذارند. انگشت شمارند آنان که هم در تدریس درخشیده باشند و هم در نگارش صفحه‌های درخشان و پر برگی از خود به جای گذارده باشند.

شهید در هر دو میدان پیشگام بود. از جوانی حوزه تدریس با شور و شادابی داشت و از همان روزگار یافته‌های علمی و پژوهشی خود را به رشته تحریر می‌کشید. می‌توان ادعا کرد شهید یکی از موفّق‌ترین چهره‌های علمی حوزه بود که با عمر کوتاه بیش ترین آثار علمی در دانش‌های گوناگون از خود به یادگار گذارد. در قم نگارش‌های علمی ارزشمندی به جا گذاشت که از سوی رژیم غارت شد.

آثار و فعالیت­های علمی

سید مصطفی در عمر کوتاه خود، آثار علمی فراوانی از خود به جای گذاشتند که مهم ترین آنها عبارتند از:

1. القواعد الحکمیه(حاشیه بر اسفار)؛

2. کتاب البیع(دوره­ی کامل مباحث استدلالی بیع در سه جلد)؛

3. مکاسبه محرمه(در دو جلد)؛

4. مبحث اجاره؛

5. مستند تحریرالوسیله؛

6. تعلیق‌ه­ای بر عروة الوثقی؛

7. تفسیر القرآن الکریم(در چهار جلد که ناتمام می­باشد)؛

8. تحریرات فی­‌الاصول(از اول اصول تا استصحاب تعلیقی)؛

9. شرح زندگانی ائمه­‌ی معصومین علیهم­السلام، تا زندگانی امام حسین(ع)؛

10. کتاب الاصول؛

11. القواعد الرجالیه؛

12. کتابی در مبحث نکاح؛

13. حاشیه بر شرح هدایه، ملاصدرا؛

14. حاشیه بر مبدأ و معاد ملاصدرا؛

15. حواشی بر وسیله النجاة آقا سیدابوالحسن اصفهانی؛

16. تطبیق هیئت جدید بر هیئت نجوم اسلامی و... .

شخصیتی جامع از نظر علمی

شهید آیت الله سید مصطفی خمینی از نمونه‌های بارز و مشهور دانشوران شیعه در عصر حاضر می‌باشد. او با استفاده از نبوغ ذاتی، ابتکار و خلاقیت و نیز اهتمامی وافر در سنین جوانی شایستگی و توانایی استنباط احکام را به دست آورد و در مباحث فلسفه و حکمت مراتب عالی را طی نمود و در عرفان نظری، سیر و سلوک و تهذیب نفس مقاماتی معنوی و ملکوتی را به خویش اختصاص داد. روح تشنه اش از طلب دانش آرام نمی‌گرفت و در میدان عمل و عرصه‌های سیاسی اجتماعی مبارزی پرنشاط و خستگی ناپذیر بود.

شخصیت جامع علمی و نیز ویژگیهای این عالم عامل در میدان ستیز با استبداد به گونه ای بود که حضرت امام خمینی وی را «امید آینده اسلام» معرفی کرد و از همین رو بود که رژیم سرسپرده طاغوت تاب تحمل چنین خورشید درخشانی را نداشت و مزدوران ساواک که احساس کردند نقش بارز و یگانه حاج آقا مصطفی در دوران تبعید و هجرت پدرش در استمرار مبارزه اثر داشت و در نجف حلقه اتصال تمامی نیروهای ضد استبداد و استکبار به شمار می‌رفت و چون سدی سدید از انحرافات و اتلاف نیروها جلوگیری می‌کرد به نحوی مرموزانه این بزرگوار را به شهادت رسانیدند. اما شهادت این انسان با صلابت منشأ خیزش حوزه علمیه قم و به تبع آن پیروان حضرت امام در سراسر ایران شد تا آن که این ماجرا به سرنگونی رژیم شاه منجر گردید.

نقش آزاد اندیشی در روح اجتهاد

بسیاری از اهل نظر و فرهیختگان دلیری اظهار نظر در برابر آرای بزرگان ندارند. کم شخصیتهایی یافت می‌شوند از خود استقلال رأی نشان دهند و تسلیم رأی بزرگان دانش نشوند و بزرگی بزرگان آنان را از اظهار نظر باز ندارد.

شهید از دانشوران جوانی بود که چون از توانایی‌های علمی خوبی برخوردار بود از همان آغاز به آرای بزرگان با دید نقد می‌نگریست و با پشتوانه دلیل سخن خود را بدون ترس از ناسازگاری با مشهور و بزرگان ابراز می‌کرد. هیچ گاه بدون دلیل و برهان حاضر نبود به سخن کسی گوش فرا دهد:

از همان اوّل حالت تعّبد نسبت به مطالب علمی نداشت؛ مثلاً اگر شیخ انصاری یا هر بزرگواری مطالبی را گفته است سربسته نمی پذیرفت… می توان گفت از همان اول روح اجتهاد داشت و همین باعث ترقی او شد.[مجلّه پاسدار اسلام، شماره 28/23 آبانماه 1362] این روحیه علمی در آثار قلمی که از استاد به جا مانده به خوبی نمایان است.

فعالیت در عرصۀ سیاسی

شهید مصطفی خمینی در کنار ویژگی­هایی نظیر ساده‌­زیستی، زهد، تواضع و فروتنی، هم‌نشینی با قرآن، دائم‌­الذکر بودن، تهجد و شب­‌زنده‌­داری، تقید به انجام مستحبات و دیگر خصایصی که از ایشان شخصیتی کم نظیر ساخته بودند هیچ­گاه از جریانات و وقایع سیاسی جامعه غافل نبوده و همواره در سنگر فعالیت­های سیاسی به تلاش و مجاهدت مشغول بودند. در ادامه به گوشه­‌ای از این فعالیت­های سیاسی اشاره می‌­گردد:

فداییان اسلام

شهید مصطفی خمینی قبل از شروع نهضت امام‌­خمینی(س) ضمن آشنایی با جریان­های سیاسی جامعه، به برخی از آنان نظیر جمعیت فدائیان اسلام گرایش داشت. سیدمصطفی با نواب ­صفوی که رهبری این جنبش را داشت آشنا بوده همچنین با شهیدعبدالحسین واحدی که نفر دوم این جمعیت بود نیز ارتباط دوستانه و نزدیکی داشت. ایشان درباره‌­ی این جمعیت می ­گوید: «جمعیتی در ایران معروف بودند به فداییان اسلام؛ رئیس آنها مردی بود به نام نواب­ صفوی(مجتبی) که واقعا دلیر و توانا و از روی احساس، سنگ اسلام را به سینه می­زد و نمی‌­توان او را دور از حقیقت دانست. مرد شماره­‌ی دو آنها دوست عزیز خودم شهید عبدالحسین واحدی بود... اینها به دست پسر رضاخان جلب شدند و با سکوت مرگ­بار علما، آنها را تیرباران کردند، گرچه دوست من عبدالحسین را درجای دیگر از بین بردند و داغش را بر دل ما گذاشتند.»

همراهی با نهضت امام‌­خمینی(س)

شهیدمصطفی که قبل از نهضت امام(س) با جریان­‌های سیاسی همکاری‌هایی را داشت، زمان شروع نهضت با قرار گرفتن در متن آن فعالیت‌هایش را به­صورت گسترده و کاملا محسوس دنبال کرد تا آنجا که موضوع گزارش‌­های بسیاری از سازمان ساواک قرارگرفت. با دستگیری امام‌­خمینی(س) در نیمه ­شب 15 خرداد 1342 و متعاقب آن قیام 15 خرداد، نقش ایشان در نهضت پررنگ­ بود. چرا که از یک­سو ایشان باید برای آزادی امام تلاش می‌­کردند و از سوی دیگر شبکه­‌ی نهضت را فعال نگه می­‌داشتند و افزون بر آنها مدیریت بیت امام را به‌­عهده می­‌گرفتند. بدین‌­جهت بود که در کانون توجهات و گزارش­‌های ساواک قرار گرفت. به عنوان نمونه می‌­توان نقش جانشینی ایشان را در آینه­‌ی اسناد این­‌گونه یافت که در گزارش­‌های آنها آمده بود «بعد از دستگیری و بازداشت آیت‌الله خمینی پسر وی به نام مصطفی که معمم نیز می­‌باشد امور جاریه را انجام می‌­دهد» ایشان «دستورهای او را انجام می­‌دهد و اعلامیه‌­هایی تهیه و برای روحانیون می‌فرستد.» این قبیل تحرکات باعث شده بود که ایشان به شدت تحت مراقبت قرار گیرد.

امام­‌خمینی(س) درحالی در 16 فروردین 1343 آزاد شدند که در طول این مدت سیدمصطفی با درایت و تدبیری کم­‌نظیر به ساماندهی امور مختلف در پیش­برد نهضت پرداخته بودند.

کاپیتولاسیون

خرداد 1343 دولت منصور لایحۀ­ کاپیتولاسیون را به­ تصویب رساند. امام به محض اطلاع از آن اعلام کرد که در آن ­زمینه سخنرانی خواهد کرد. مقامات دولتی به­ محض این­که از تصمیم امام با خبر شدند در پی رایزنی برآمدند تا امام را منصرف کنند. لذا به قم آمدند و درخواست ملاقات با امام را داشتند که امام آنها را به­ حضور نپذیرفت و لذا چاره را در آن یافتند که با سیدمصطفی دیدار کنند در این دیدار مأمور آنها سعی می­‌کرد با آوردن استدلال­‌هایی از قبیل این­ که «هرگونه حمله به آمریکا به مراتب خطرناک­تر از حمله به شخص اول مملکت است و امام نباید در این مورد سخنرانی بکند.»در ایشان نفوذ کنند. ولی سیدمصطفی با قاطعیت پاسخ دادند: «آیت­‌الله خمینی به ­وظیفه­‌ی خودشان هر جور صلاح بدانند عمل می­کنند، این ­گونه حرف­ها هم نمی­‌تواند ایشان را در اجرای وظیفه و رسالتی که به عهده دارند به تجدیدنظر وادارند.» با ایراد سخنرانی تاریخی امام ­خمینی(س) و تبعید ایشان به ترکیه، فعالیت­های سیدمصطفی وارد فاز جدیدی شد.

تبعید به عراق

نیروهای مبارز داخل ایران طی تماس‌­ها، نامه­‌ها و تلگراف­‌های متعدد به مقامات ترکیه‌­ای نگرانی­شان را نسبت به تبعید امام و فرزندشان به آن کشور ابراز می‌داشتند و بدین ­وسیله عرصه را بر دولت ترکیه تنگ کردند. به ­همین جهت دولت ترکیه رژیم شاه را تحت­ فشار قرار داد تا امام و سیدمصطفی را به­ جای دیگری منتقل کنند. سرانجام در 13 مهر 1344 امام و فرزندشان از ترکیه به عراق فرستاده شوند. امام با ورود به خاک عراق (بغداد) ابتدا به کربلا و زیارت سیدالشهدا رفتند و سپس رهسپار نجف اشرف شدند. در نخستین شب ورود ایشان به نجف شماری از علمای بزرگ نظیر آیت‌­الله سیدابوالقاسم خویی و آیت‌الله سیدمحمود هاشمی به­دیدار ایشان آمدند.

امام با ورود به نجف فعالیت­های سیاسی خود را که در زمان تبعیدشان در ترکیه (به خاطر فضای حاکم بر کشور ترکیه) فرصت چندانی برای عملیاتی­ کردن آنها نداشت، از سر گرفت. در این­جا سیدمصطفی یکی از با اهمیت­‌ترین و سخت‌­ترین نقش­‌هایشان را در ایجاد برقراری رابطه با مبارزان علیه حکومت پهلوی در سطوح مختلف بر عهده گرفت. اقدام برای نشر افکار انقلابی و اندیشه­‌های امام از طریق توزیع رساله‌­ی عملیه، اعلامیه­‌ها، پیام‌­ها، نامه­‌ها و نشر سخنان امام در این نامه‌­ها و... همه از مواردی بود که تحت نظر سیدمصطفی انجام می‌­گرفت.

دولت عراق و سیدمصطفی

رویه­‌ی دولت عراق در قبال امام ­خمینی(س) و فرزندشان، تا حدود زیادی از روابطش با دولت ایران تاثیر می­پذیرفت. زمانی­ که روابط دو کشور تیره می‌­شد دولت عراق سعی می‌­کرد از امام به‌عنوان اهرم فشاری بر دولت ایران استفاده کند و از این راه به اهداف سیاسی خود برسد و در زمانی که روابط بهبود می‌یافت عرصه را بر امام تنگ می‌­کرد. این درحالی است که امام با همکاری سیدمصطفی تا پایان تبعیدشان در عراق حاضر به هیچ ­نوع ­همکاری با حکومت عراق علیه دولت ایران نشدند. به­‌عنوان نمونه در یکی از گزارش‌های ساواک این­‌گونه آمده که: مقامات عراقی از سیدمصطفی خواسته­‌اند که پدرش را وادار به صدور اعلامیه‌­ای علیه دولت ایران کند و در ازای این عمل به وی قول داده‌­اند که آیت­‌الله حکیم را از عراق اخراج و ترتیب جانشینی امام ­خمینی را به­‌جای ایشان بدهند. اما این پیشنهاد به‌­شدت از سوی امام با استناد به این­که آقای­ حکیم بزرگ ماست و این کار را نمی‌­تواند انجام بدهد، رد شده است.

پیامدهای شهادت سیدمصطفی

رژیم ایران پس از مشاهده‌­ی این حوادث و نقش سیدمصطفی در پیش­برد نهضت، برای ضربه‌­زدن به نهضت­ اسلامی، ایجاد فشار روانی بر امام، جلوگیری از پیدایش خطرهای بعدی از سوی خمینی دیگری آن­‌هم جوان و پرتوان و همچنین جلوگیری از سیاسی­‌شدن حوزۀ ­علمیۀ نجف و در نهایت ایجاد رعب و وحشت در میان مبارزان و مخالفان، سحرگاه 1356/8/1 در عملیاتی کاملا مرموزانه سیدمصطفی خمینی را مسموم و به شهادت رساندند و متعاقب آن علت فوت ایشان را سکتۀ قلبی اعلام ­کردند. درحالی­که تمامی اقوام و بستگان نزدیک و دوستان حاج آقا مصطفی همگی معتقد بودند که عمال حکومت پهلوی در این قضیه دست داشته است. به‌­عنوان نمونه مرحوم حاج سیداحمد خمینی دراین باره می­‌گوید: «آنچه من می­‌توانم بگویم و شکی در آن ندارم، این­که ایشان را شهید کردند، زیرا علامتی که در زیر پوست بدن ایشان، بدن ایشان، روی دست و پا و صورت ایشان و همچنین لکه‌­های بسیار بزرگ حکایت از مسمومیت شدید می­‌کرد. من شک ندارم ایشان را مسموم کردند. اما چگونه این کارصورت گرفت نمی­‌دانم.»

شهادت ایشان واکنش­هایی را در ایران و عراق به‌­دنبال داشت. کلاس­های درس در حوزه‌­ی علمیه نجف به ­صورتی بی­‌سابقه تا ده روز تعطیل شد و حتی بنا بر این شد که تعطیلی تا اربعین ادامه پیدا کند که امام مخالفت کردند و خود ایشان در روز دهم به‌­منظور واداشتن دیگران به شروع کلاس‌­ها، در کلاس درس و نماز جماعت حاضر شدند. در شهر قم بازار تعطیل شد و اقشار مختلف مردم به عزاداری پرداختند. در تهران نیز همچون شهر قم بازار تعطیل و مجالس ختم و بزرگداشتی برگزار گردید. بقیۀ شهرهای ایران نیز با مقصر دانستن ساواک در این حادثه، عزادار شهادت فرزند امام شدند و با تشکیل دادن کانون‌­ها و انجمن‌هایی از نویسندگان، طلاب، معلمان و همچنین برگزاری مراسم‌­های اربعین، شعله­های نهضت امام را شعله­‌ورتر کردند.

در مجموع شهادت آیت­‌الله سیدمصطفی خمینی علی­‌رغم تصور رژیم پهلوی، نه تنها بر روند رشد نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی تاثیر منفی برجای نگذاشت، بلکه خود، عامل موثر شتاب­دهنده برای رسیدن به پیروزی نهایی بود. نکته مهم اینکه این حادثه باعث شد نام امام که ممنوع‌­الذکر بود، بارها و بارها و با صدای رسا و بلند در مجالس و تریبون‌­ها آورده شود.

عزّت قناعت و ساده زیستی

در نجف نیز با وجود آنکه حاج آقا مصطفی می توانست از امکانات مالی فراوانی استفاده کند و خود مجتهدی بود که می توانست در وجوهات مالی و شرعی تصرف کند همچون طلبه‌ای عادی زندگی می‌کرد، وضع زندگی ساده‌ای داشت و همین ویژگی کمک می‌کرد که بتواند در عرصه‌های علمی و سیاسی موفق باشد. خانه‌ای که در نجف در اختیارش بود مساحتی در حدود پنجاه متر مربع داشت و از لحاظ امکانات و وضع ظاهری بسیار فرسوده بود تا آنکه همسرش منزلی را که در قم داشت فروخت و پولش را به عراق آورد و با این سرمایه هر دو با هم به مکه رفتند و پس از بازگشت، ظاهر خانه را مرتب نمودند. خانواده‌اش در طبقه هم کف خانه‌ای زندگی می‌کردند که سادگیش برای هر که می‌دید قابل انکار نبود، اتاق مطالعه ایشان در طبقه دوم منزلشان بود، شب‌ها را در این اتاق به مطالعه و احیانا نگارش و برنامه ریزی امور می‌گذراند و ظهرها با اعضای خانواده اش بود.[یادها و یادگارها، ج اول، ص86 و 232؛ ج دوم، ص86] آیت اللّه بجنوردی می‌گوید: ما تمام منزل حاج آقا مصطفی را دیده بودیم آن طور نبود که بین اتاق بیرونی و درونی اش از لحاظ شکل ظاهر و امکانات تفاوتی دیده شود، بسیار ساده و در سطح پایینی بود، در زندگی داخلی هم اگر چیزی می‌خواستند بخرند از آن نوعی بود که عامه مردم تدارک می‌دیدند.[مجلۀ حضور، شمارۀ 22، ص324]

چشمۀ محبت

سید مصطفی برای والدین خویش احترام ویژه ای قائل بود، خواهرش می‌گوید: ما مدام می‌گفتیم خوشا به حالش که این اندازه قدردان پدر و مادر است و با خانواده مهربان و صمیمی می باشد، عاشق پدر بود و محبت بین امام و ایشان از عواطف پدر و فرزندی خارج شده بود و مصطفی در زندگی خویش هم نشان داد که نسبت به امام چقدر ازخودگذشتگی دارد، در تمام سختی‌ها با او بود و هرگز در مقابل مشکلات پدر بزرگوارش بی تفاوت نماند.[دلیل آفتاب، ص177]

حاج آقا مصطفی بسیار مؤدب بود، همیشه وقتی به منزل وارد می‌شد دست مادرش را می‌بوسید، هیچ گاه نسبت به والدین خویش گستاخی را تحمل نمی‌کرد. چون در 24 شعبان سال 1384 ه.ق مصادف با 8 دی ماه 1343 از زندان آزاد گردید و به او گفتند لازم است به ترکیه بروید و با پدرتان ملاقات کنید و منظورشان این بود که ایشان را تبعید کنند و چون از رفتن امتناع می‌کرد از سوی ساواک طی مکالمه‌ای تلفنی به سید مصطفی گفتند: چرا نمی‌روید؟ ایشان پاسخ داد: مادرم اجازه نمی دهد و من بر خلاف میل مادرم کاری نمی‌کنم که البته ایشان را دستگیر نموده و با هواپیمایی به ترکیه فرستادند.[خاطرات آیت اللّه پسندیده، به کوشش محمدجواد مرادی نیا، ص114]

امام هم هنگامی که دوران تبعید در ترکیه را می گذراند در مکاتبات خود به فرزندش در خصوص جلب رضایت مادر سفارشهای لازم را می نمود. در فرازی از نخستین نامه ای که امام از بورسای ترکیه برای سید مصطفی فرستاده و در پنجم رجب سال 1384ه··· .ق نوشته شده آمده است: «قم به مصطفی خمینی برسد، نورچشمی. لازم است در موضوع مادر و خواهر و احمد و بستگان به شما تأکید کنم. رضای خداوند و رضای من در حُسن سلوک با آنهاست. مادر احتیاج به خدمت دارد، باید از هر حیث مادی و معنوی رضایت او را به دست آورید نگذارید نگرانی پیدا کند، راحتی او را فراهم کنید.[مجلۀ پیام زن، پیش شماره اول، ص13]

جایگاه علمی مصطفی از نگاه پدر

برای حسن ختام این مقاله کوتاه درباره حیات علمی شهید حاج آقا مصطفی(ره)، مناسب است به چند عبارت کوتاه از آن شهید درباره استاد و مراد وی حضرت امام(س) اشاره کنیم، تا نظر علامه شهید - با آن مقامات علمی - دربارۀ پدر بزرگوار خویش بر خوانندگان روشن شود.

شهید در اکثر کتب خود از حضرت امام(س) به «الوالد، المحقق، مدظله» یا «الوالد العلامة» تعبیر می‌کند، و در جایی می‌نویسد: «النحریر الاکبر و العالم الاعظم و المبتکر المفخم». در مسئله طلب و اراده می‌نویسد: «المحقق الفحل النحریر فی الفن الوالد المعظم الجلیل مدظله العالی»، و در تفسیر چنین می نویسد: «الاستاذ الملاذ الوالد الممتاز فی کلیة العلوم التدوینیة»؛ چنانچه در مقدمۀ تفسیر، حضرت امام(س) را این‌گونه معرفی می‌کند: «الوالد المحقق العارف برموز الکتاب و بعض اسراره».

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.