یادآوری سخنان سال ۹۲ او («لبوفروش و راننده تاکسی چرا درباره مذاکرات ژنو نظر می‌دهند؟») نشان داد که از منظر منتقدان، نگاه تحقیرآمیز او به طبقات پایین یک الگوی پایدار است. همین تداوم باعث شد سخنان اخیر به‌عنوان بخشی از یک خط فکری نخبه‌گرایانه تثبیت شود. مقایسه او با محسن رنانی و ماجرای «کورتکس نازک ایرانی‌ها» نیز به شکل‌گیری یک «میم» جدید انجامید؛ هر دو به‌عنوان نمونه‌های نخبه‌گرایی نژادپرستانه معرفی شدند.

پایگاه خبری جماران،  محمد تقی زاده: اظهارات محمود سریع‌القلم، استاد دانشگاه شهید بهشتی و مشاور سابق حسن روحانی در امور بین‌الملل، در مصاحبه‌ای اخیر انتشار یافته در اوایل آذرماه ۱۴۰۴ مبنی بر اینکه «فقرا نباید در سیاست و اقتصاد وارد شوند، زیرا فاقد ظرفیت‌های ذهنی لازم هستند»  و «در آینده ایران نباید اجازه دهیم از این طبقات وزیر شوند»، موجی گسترده از واکنش‌ها را در فضای مجازی، به ویژه پلتفرم «ایکس»، برانگیخت.

این سخنان، که ریشه در تجربیات شخصی سریع‌القلم از اپلیکیشن‌های دانشگاهی آمریکایی (مانند USC) و نقد «طبقه ضعیف» به عنوان عامل مشکلات ایران دارد، به سرعت به یک بحث ملی درباره نخبه‌گرایی طبقاتی، عدالت اجتماعی، شایسته‌سالاری و تبعیض تبدیل شد.

محمود سریع القلم، استاد اقتصاد سیاسی بین‌الملل در واکنش به انتقادات از سخنانش در مورد طبقه متوسط گفته است: بحث مطرح شده از سوی او علمی و دانشگاهی است. این نکاتی که چند رسانه ذکر کرده‌اند اصلا در بیانات او نیست.

در سخنان او فقط طبقه متوسط آورده شده که یک بحث بنیانی اقتصاد سیاسی در توسعه یافتگی کشور ها است. واژه فقیر استفاده نشده است.طبقه متوسط نه صرفا به معنای مالی بلکه به اعتبار فکری، تحصیلی و علاقه به سرمایه گذاری اهمیت دارد. به عنوان مثال، یک علت استحکام ژاپن به موجب طبقه متوسط ۹۰ در صدی است.

 

در این گزارش توئیت های پربازدید استخراج و تحلیل کیفی و جریان شناسی سیاسی شدند ضمن اینکه کاربران موثر این جریان شناسایی و بررسی شدند:

 

تحلیل کیفی توئیت ها: خطوط اصلی نقد مخالفان

۱. نقد طبقاتی و ضد تبعیض

بیشترین واکنش‌ها حول محور طبقاتی شکل گرفت. واژگانی چون «فاشیستی»، «نژادپرستانه»، «الیتیستی» و «ضد عدالت اجتماعی» به سرعت به برچسب‌های غالب بدل شدند. این ادبیات نشان می‌دهد که بخشی از افکار عمومی سخنان سریع‌القلم را نه یک لغزش فردی، بلکه بازتاب یک نگاه ساختاری و تحقیرآمیز به طبقات پایین جامعه تلقی کرده است. حتی مفاهیمی چون «ضد انقلاب اسلامی» و «ضد مردم‌سالاری دینی» وارد میدان شد تا نشان دهد بحران از سطح دانشگاهی فراتر رفته و به حوزه مشروعیت سیاسی و اجتماعی کشیده شده است.

۲. نقد علمی و تجربی

منتقدان با ارجاع به رهبران فقیرزاده موفق جهانی – از لینکلن و اوباما تا ماندلا و لولا – نشان دادند که مسیر توسعه الزاماً به طبقه اجتماعی وابسته نیست. همچنین سیاست‌های «need-blind» در دانشگاه‌های برتر آمریکا به‌عنوان نمونه‌ای از شکستن مرزهای طبقاتی مطرح شد. در همین راستا، شایعه‌سازی درباره دانشگاه USC و تناقض‌گویی سریع‌القلم به‌عنوان نشانه‌ای از بی‌اعتباری علمی او برجسته شد.

۳. حمله شخصی و خانوادگی

بخش دیگری از واکنش‌ها به سمت حملات شخصی رفتند. پرونده‌های قدیمی درباره یکی از نزدیکان وی  و فساد برنج پاکستانی در فروشگاه شهروند دوباره مطرح شد. همچنین سابقه مشاوره برای روحانی و نزدیکی به چهره‌هایی چون شریعتمداری و وزارت اطلاعات بازخوانی شد. این حملات نشان می‌دهد بحران اخیر به حوزه‌های شخصی و خانوادگی نیز سرایت کرده است.

۴. مقایسه با گذشته و ثبات نگاه نخبه‌گرایانه

یادآوری سخنان سال ۹۲ او («لبوفروش و راننده تاکسی چرا درباره مذاکرات ژنو نظر می‌دهند؟») نشان داد که از منظر منتقدان، نگاه تحقیرآمیز او به طبقات پایین یک الگوی پایدار است. همین تداوم باعث شد سخنان اخیر به‌عنوان بخشی از یک خط فکری نخبه‌گرایانه تثبیت شود. مقایسه او با محسن رنانی و ماجرای «کورتکس نازک ایرانی‌ها» نیز به شکل‌گیری یک «میم» جدید انجامید؛ هر دو به‌عنوان نمونه‌های نخبه‌گرایی نژادپرستانه معرفی شدند.

۵. بحران اعتبار عمومی

این موج واکنش‌ها بزرگ‌ترین بحران اعتبار عمومی سریع‌القلم در دو دهه اخیر را رقم زد. حتی پایگاه سنتی او اصلاح‌طلبان، روشنفکران و تکنوکرات‌ها با شدیدترین لحن به نقد او پرداختند. موافقان واقعی‌اش تقریباً غایب بودند و دفاع‌های باقی‌مانده ضعیف و نیمه‌جان بود. در کمتر از ۴۸ ساعت، سریع‌القلم از «استاد توسعه» به «نماد فاشیسم طبقاتی» بدل شد؛ سقوطی سریع و بی‌سابقه که نشان داد چگونه یک جمله می‌تواند تمام سرمایه نمادین یک فرد را فرو بریزد.

 

محور واکنش

نمونه‌ها و شواهد

پیامد و نتیجه

نقد طبقاتی و ضد تبعیض

برچسب‌هایی چون «فاشیستی»، «نژادپرستانه»، «الیتیستی»، «ضد عدالت اجتماعی»، «ضد مردم‌سالاری دینی»

تبدیل سخنان او به نماد نگاه تحقیرآمیز به طبقات پایین؛ بحران مشروعیت اجتماعی

نقد علمی و تجربی

ارجاع به رهبران فقیرزاده موفق (لینکلن، اوباما، ماندلا، لولا، …)؛ سیاست‌های need-blind دانشگاه‌های آمریکا؛ افشای شایعه‌سازی درباره USC

ضربه به اعتبار علمی و نشان دادن تناقض‌گویی سریع‌القلم

حمله شخصی و خانوادگی

پرونده فساد برنج پاکستانی یکی از نزدیکان؛ سابقه مشاوره برای روحانی؛ نزدیکی به شریعتمداری و وزارت اطلاعات

گسترش بحران از سطح گفتمانی به حوزه شخصی و خانوادگی

مقایسه با گذشته

یادآوری سخنان ۹۲ («لبوفروش و راننده تاکسی…»)، مقایسه با محسن رنانی و «کورتکس نازک ایرانی‌ها»

تثبیت الگوی نخبه‌گرایی؛ تبدیل شدن به یک «مم» جدید در فضای مجازی

بحران اعتبار عمومی

محکومیت شدید حتی از سوی پایگاه سنتی (اصلاح‌طلبان، روشنفکران غرب‌گرا، تکنوکرات‌ها)؛ غیبت موافقان جدی

سقوط سریع از «استاد توسعه» به «نماد فاشیسم طبقاتی» در کمتر از ۴۸ ساعت

 

 

جریان‌شناسی سیاسی کاربران

این جدول جریان‌شناسی سیاسی کاربران نشان می‌دهد که واکنش‌ها به سخنان سریع‌القلم نه تنها گسترده، بلکه از نظر ترکیب سیاسی نیز متنوع بوده است. مهم‌ترین نکته آن است که بیشترین خشم از درون پایگاه سنتی او یعنی اصلاح‌طلبان و غرب‌گرایان برآمد؛ همان حلقه‌ای که طی دو دهه گذشته پشتوانه اصلی اعتبار دانشگاهی و رسانه‌ای او محسوب می‌شد. این طرد درونی، بحران را از یک جدل عمومی به یک فروپاشی پایگاه تبدیل کرد.

در محور اصلاح‌طلب/غرب‌گرا/تکنوکرات، با (۳۸٪)، چهره‌های شاخصی چون Parpanchi، HamzeGhalebi و KavehGhoreishi به شدت موضع گرفتند. این حجم واکنش نشان می‌دهد که سخنان سریع‌القلم نه تنها با گفتمان عدالت اجتماعی این جریان در تضاد بود، بلکه به‌عنوان خیانت به سرمایه نمادین خودشان تلقی شد. به همین دلیل، شدت لحن در این بخش از همه بیشتر بود و حتی به برچسب‌هایی چون «فاشیستی» و «نژادپرستانه» رسید.

در جریان اصولگرا/انقلابی/حامی نظام، (۲۸٪)، واکنش‌ها بیشتر در قالب بهره‌برداری سیاسی دیده شد. چهره‌هایی چون رائفی‌پور و نظام الدین موسوی از این فرصت استفاده کردند تا نخبه‌گرایی غرب‌گرایان را به‌عنوان نشانه‌ای از بی‌ارتباطی با مردم برجسته کنند. این واکنش‌ها کمتر شخصی و بیشتر در خدمت تثبیت روایت ضدنخبگانی اصولگرایان بود.

اپوزیسیون خارج‌نشین و جمهوری‌خواه، با (۱۴٪)، واکنش‌هایی عمدتاً در قالب تمسخر و برجسته‌سازی تناقضات سریع‌القلم داشتند. برای آنان، این ماجرا فرصتی بود تا نشان دهند که حتی روشنفکران نزدیک به اصلاح‌طلبان نیز گرفتار نگاه نخبه‌گرایانه‌اند و از مردم فاصله دارند. این نقدها بیشتر در سطح رسانه‌های برون‌مرزی بازتاب یافت.

جریان چپ/سوسیالیست/ضدسرمایه‌داری، با (۱۰٪)، واکنش‌هایی ایدئولوژیک داشت. آنان سخنان سریع‌القلم را نشانه‌ای از سلطه گفتمان سرمایه‌داری و تحقیر طبقات فرودست دانستند. در این بخش، نقدها بیشتر بر محور عدالت اجتماعی و ضدسرمایه‌داری متمرکز بود و به زبان تئوریک‌تر بیان شد.

در نهایت، مستقل‌ها و تحلیل‌گران رسانه‌ای، با (۱۰٪)، بیشتر بر پیامدهای رسانه‌ای و بحران اعتبار عمومی او تمرکز کردند. این گروه نشان دادند که سخنان سریع‌القلم چگونه در کمتر از ۴۸ ساعت به یک «میم» تبدیل شد و سرمایه نمادین او را فرو ریخت. تحلیل‌های آنان بیشتر بر سرعت سقوط و پیامدهای بلندمدت این بحران تأکید داشت.

جمع‌بندی این جریان‌شناسی روشن می‌کند که بحران سریع‌القلم یک واکنش تک‌جریانی نبود، بلکه طیفی از نیروهای سیاسی – از اصلاح‌طلبان تا اصولگرایان و اپوزیسیون – در آن مشارکت داشتند. اما نقطه کلیدی این است که ضربه اصلی از درون پایگاه سنتی او وارد شد؛ همان جایی که انتظار حمایت می‌رفت، به شدیدترین شکل طرد صورت گرفت. این امر سقوط او را نه‌تنها سریع، بلکه بی‌بازگشت کرد.

نکته مهم: بیشترین خشم از داخل جریان اصلاح‌طلب و غرب‌گرا (پایگاه سنتی سریع‌القلم) آمد؛ یعنی حتی حلقه خودش او را طرد کرد.

 

جریان

تعداد

درصد

چهره‌های کلیدی

اصلاح‌طلب/غرب‌گرا/تکنوکرات

۴۲

۳۸٪

Parpanchi, beehnam, HamzeGhalebi, GanjiAkbar, khalaji_mehdi, afshari_aku, KavehGhoreishi, Jangjouye

اصولگرا/انقلابی/حامی نظام

۳۱

۲۸٪

_Mahdiyar313 (رائفی‌پور), nezammousavi, Abolfazlbh_313, MojtabaZarei50, Rahe_dialameh

اپوزیسیون خارج‌نشین/جمهوری‌خواه

۱۵

۱۴٪

Fakalantari, HamzeGhalebi, fazeli_hafez

چپ/سوسیالیست/ضدسرمایه‌داری

۱۱

۱۰٪

tahazeinalih, Makhmal_1359, amir_moghaddam_ir

مستقل/رسانه‌ای/تحلیل‌گر

۱۱

۱۰٪

abdolah_abdi, salmaneshoon, Hrezay

 

 

تحلیل راهبردی نهایی

  1. این موج بزرگ‌ترین بحران اعتبار عمومی محمود سریع‌القلم در ۲۵ سال فعالیتش است.
  2.   پایگاه سنتی او (اصلاح‌طلبان، تکنوکرات‌ها، روشنفکران توسعه‌گرا) با شدیدترین لحن او را کنار گذاشتند؛ یعنی دیگر هیچ پناهگاهی ندارد.
  3.   اصولگرایان و انقلابیون از این فرصت برای تسویه‌حساب تاریخی با کل گفتمان «توسعه غربی + تکنوکراسی لیبرال» استفاده کردند و موفق شدند آن را به «آپارتاید طبقاتی» تقلیل دهند.
  4. تنها دفاع‌های موجود یا نیمه‌جان بودند  یا خیلی کم‌تأثیر  و خودشان هم زیر ضرب رفتند. عبدالرضا داوری از جمله این طیف بود.
  5. این جنجال به سرعت به یک «میم فرهنگی» تبدیل شد و در کنار «کورتکس نازک رنانی» به نماد «نخبه‌گرایی تحقیرآمیز ایرانی»  پیوست.
  6. سریع‌القلم نزد بخشی از افکارعمومی، از «استاد توسعه» به «نماد فاشیسم طبقاتی» تبدیل شد؛ بازگشت از این سقوط تقریباً غیرممکن است.
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.