چند روزی همقدم با شهید احمدرضا احدی-۸

ماجرای تخته سیاهی که شهید احدی بر رویش شعارهای ضد رژیم شاه می نوشت، چه بود؟

پدر احمدرضا (شهید احدی) اجازه خروج از خانه و شرکت در تظاهرات را به او نمی داد و همین مساله باعث شده بود تا او فکر دیگری برای شرکت در تظاهرات علیه رژیم شاه بکند.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: شهید احمدرضا احدی، نخبه شهیدی که در عملیات کربلای پنج در دوازدهم اسفند ماه سال 65 به شهادت رسید در حالی که مانند بسیاری از همقطارانش تنها بیست بهار را تجربه کرده بود. او رتبه اول کنکور پزشکی سال 64 بود. از احمدرضا دستنوشته هایی به جای مانده که نشان از روح بلندش دارد و در کتابی با عنوان حرمان هور به چاپ رسیده است. خاطره زیر از مادر شهید نقل شده است:

نوشتن از احمدرضا احدی بسیار مشکل است، او شهیدی است که در میدان علم و ایثار و جهاد و شهادت رتبه اول و امیر قافله علی اکبران خمینی (س) بود.

احمدرضا رتبه اول کنکور پزشکی و در دفاع مقدس رتبه اول درجه ی والای شهادت.
هوش سرشار او در رابطه با یافتن راه های خاص برای رسیدن به مقصودش از همان دوران کودکی و نوجوانی بروز و ظهور پیدا کرده بود.

 

در همین رابطه بخوانید:

دلیل نگرانی مادر شهید احدی به هنگام خداحافظی چه بود؟

ماجرای خواب مادر شهید و پیدا شدن پیکر احمدرضا احدی

 

احمدرضا تابلوی سیاه مدرسه ای داشت که روی پشت بام خانه برایش گذاشته بودیم. هم درس می خواند، هم به بچه های دیگر درس می داد. احمدرضا باهوش بود، معلمین اعتقاد داشتند باید به مدرسه استثنایی ها (تیزهوشان) برود، احمدرضا طور دیگری بود، با بقیه فرق داشت.

اهواز شلوغ شده بود و خیل مردم انقلابی در کوچه و خیابان حرکت می کردند.

خانه ما محل رفت و آمد مردم بود و شلوغی تظاهرات را از نزدیک می دیدیم. پدرش که اجازه خروج از خانه را [به احمدرضا] نمی داد، آن تابلوی سیاه، صدای احمدرضا بود! شعارهای انقلابی روی تابلو می نوشت و تابلو را لبه پشت بام می گذاشت تا رهگذران و مردم تظاهر کننده ببینند.
احمدرضا تاکتیک عملیاتی خاص خودش را داشت، حتی در سنین نوجوانی ...

 

 
منبع: نرم افزار چندرسانه ای شاهد، سردار شهید احمدرضا احدی

 

 
 

دیدگاه تان را بنویسید