خورشید چو بر زمین رو گشود و من پشت میز کار خود مستقر گشتم به روز سنگینی که در پی داشتم از تلاشی بی وقفه در برابر نعمتی که خدا عطا کرده و من پنداشتم از بی تدبیری خود نقمتی حاصل کرده ایم و امتی در رنج عذاب نشانده ائیم، اندیشیدم فکری بسیار خسته و با استیصلال از ذهنم گذشت.
الهی سخت آشفتم و بر خود نهیب زدم خموش که تا کنون از هیچ کس شنیده ایی جز شکر بر همه رنج سیلاب، بر کاشانه ها زده شده ، سخنی با گوشت آشنا باشد.
شرم کردم و برای آرام کردن خود قرآن را به رسم تفال و استعانت از منان گشودم و آنچه در سطر اولش آمد مرا بسیار بر نادانی خویش واقف ساخت « وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مَا أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ.إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»(63 سوره انفال).
به ناگاه آنچه در نظرم جلوه گر شد جلوه شکوه ملتی بزرگ بود که صف در صف به کمک هم کیشان خود چنان فشرده شدند که گویا یک تن در کارزار بودند.
همان ملتی که مدتی مدید از تنوره افکار مسموم با خرج بی شمار استکبار بر تفرقه امت جهت شکست آنها برنامه ریخته بود و چنان خاطر جامعه را مکدر ساخته بود که می شد تیرگی یاس را از افق آن در حال پدید دید و به ناگاه یک رحمت الله همه آنچه آنها با دشواری بسیار برای خود پرداخته بودند به نا کجا آباد ریخت.
و این همان وعده پروردگار به پیامبر(ص) خود بود که فرمود اگر کل خزائن زمین را خرج می کردی نمی توانستی چنین الفت بین یاران خود ایجاد کنی که خدا این الفت را پدید آورد و این خداوند عزیز و حکیم است و حال نیز بر ملت ایران نیز چنین رحمت خویش را در تالیف قلوب ارزانی داشت.
منت خدایی را که به رغم همه بی تدبیری ما را در برابر بیکران دشمنان تنها نمی گذارد و هر از چند گاه چنین ما را بیدار می کند.
مهدی طاهری کُندَر روان شناس و فعال اجتماعی
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.