محمدرضا حکیمی حتی درباره کتاب هم افزون بر کیفیت، به بهای آن توجه ویژه داشت و بر آن باور بود که کتاب بایستی هم با کیفیت عرضه شود و هم ارزان باشد. و گاهی خود او هم در تأمین این اهداف از حق التالیفش می گذشت. رفتار این دانشمند اسلام شناس به ویژه این روزها که از نزدیک بیشتر به زندگی او تأمل کردم، برایم پرسش های جدیدی پیش آورد، آقای حکیمی میان ایمان و وضع رفاهی مردم نسبت مستقیمی می دید به همین دلیل در طول عمر کوشید که به دو اصل انسانیت و عدالت تأکید کند.

به گزارش جماران؛ احمد مسجد جامعی در یادداشتی در روزنامه اطلاعات نوشت: «این روزها چهلمین روز درگذشت آقای محمدرضا حکیمی است و در آستانه اربعین حسین سیدالشهدا(ع) نیز قرار داریم، آقای حکیمی بی شک آشناترین شخصیت دینی با ادب و ادبیات جدید و قدیم بود و از بنیانگذاران ویرایش و ویراستاری در ایران محسوب می شد. او با بزرگانی همچون احمد سمیعی گیلانی، نجف دریابندری، مهرداد بهار، عنایت الله رضا و جهانگیر افکاری همکار بود و نشست و برخواست و مراوده علمی داشت و بر آثار صاحب نظرانی همچون دکتر حمید عنایت به تقاضای خود او یادداشت هایی نوشت و بسیار نکات بر کتاب پطروشفسکی با ترجمه کریم کشاورز افزود.

در سالهای پس از انقلاب علاوه بر آن مرجع جوانان و سیاستگذاران فرهنگی نیز بود و من به هر دو واسطه سابقه آشنایی و جایگاه دولتی با وی آمد و شد داشتم. در دیدارها و گفت وگوها هرگز به یاد ندارم آقای حکیمی درباره سیاست های فرهنگی چون و چرا کرده و خواهان اعمال محدودیت هایی شده باشد. اما او پیوسته جویای حال و روز مردم از نظر مالی و رفاهی بود. 

حتی درباره کتاب هم افزون بر کیفیت، به بهای آن توجه ویژه داشت و بر آن باور بود که کتاب بایستی هم با کیفیت عرضه شود و هم ارزان باشد. و گاهی خود او هم در تأمین این اهداف از حق التالیفش می گذشت. رفتار این دانشمند اسلام شناس به ویژه این روزها که از نزدیک بیشتر به زندگی او تأمل کردم، برایم پرسش های جدیدی پیش آورد، آقای حکیمی میان ایمان و وضع رفاهی مردم نسبت مستقیمی می دید به همین دلیل در طول عمر کوشید که به دو اصل انسانیت و عدالت تأکید کند.

زندگی شخصی او هم در نهایت زهد و همدلی با فرو دستان گذشت بنا بر نشانه هایی پیداست زندگی زاهدانه آقای حکیمی به ویژه بعد از انقلاب که همراهان سابق او به قدرت رسیده بودند تقوای مالی دو چندانی یافت. آقای حکیمی الگوی خود را دوره زمامداری امیرالمومنین علی(ع) قرار داده بود زیرا در میان ائمه اثنی عشر تنها ایشان به قدرت دست یافت.

او در گزارش عملکرد حضرت به گفته ای خطاب به ابن عباس مکرر اشاره می کرد که فرمودند: در دوران خلافت من فقیرترین مردم کوفه به آب آشامیدنی فرات و نان گندم دسترسی داشتند و خانه و سرپناهی مأمن آنها بود. در حالی که خود حضرت به کمترین غذا و امکانات اکتفا می کرد. یکی دو بار این کلام را تفسیر کردند و افزودند حضرت نگفتند مثلاً من چقدر مسجد ساختم و چقدر قرآن منتشر کردم، این را کسی می گفت که در سفرها مقید بود که جا به جایی او به نحوی باشد که نماز اول وقت فوت وقت نشود و در عمر خود بیش از هر چیز به کتاب و سنت نبوی و علوی پرداخت و در آغاز یادگار ماندگار او «الحیات» صدها آیه قرآن شرح و بسط داده شده است. او نخستین وظیفه حکومت علوی را برقراری عدالت و تأمین حداقل مسکن و رفاه و معاش مطابق زمان برای پایین ترین طبقات مردم می دانست و طبعاً مدیریت و نظارت گسترش دارایی های بیش از حد طبقات بالای جامعه را ضروری عنوان می کرد.

در حدیث منسوب به حضرت رسول(ص) هم فقر با کفر قرین است: «کَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً» 

در واقعه کربلا هم مجموعه نشانه ها حاکی است که در سپاه کوفیان فقر و طمع، زمینه ساز شدیدترین جنایت ها نسبت به حسین سیدالشهدا(ع) و خاندان او شد.

خود حضرت خطاب به ایشان فرمود: «چرا قصد جان من کردید و با من در نبرد شدید، گفتند که از «قطع عطا» (یعنی حقوق سالیانه ای که حکومت می پرداخت) بیمناک هستیم. و حضرت فرمود: عطای خدا که برتر و والاتر است.» اما گوش شنوایی نبود. این روایت در کتاب «طبقات» ابن سعد قسمتی که مربوط به حسین سیدالشهداست و به کوشش و تصحیح محقق نامدار آقا عزیز طباطبایی منتشر شده، آمده است.

در روایت های تاریخی دیگر هم نکته هایی آمده که نشان می دهد بعضی سپاهیان کوفه فرومایگی را به چه حد رسانده بودند زیرا از بعضی از آنها با اسم و رسم و نسبت نام بردند که یکی کلاه خونی حسین(ع) را برداشت و دیگرانی جامه‌های پاره پاره را از تن او ربودند و حتی به لباس ها و اموال بی ارزش که حضرت خود آنها را پاره کرده بود تا دستخوش غارت نشود، ولی به همان هم رحم نکردند. گویا حضرت به حساب فقر و طمع آنها چنین وضعی را پیش بینی می کرد. 

یکی از نکته هایی که در ماجرای کربلا کمتر دیده شده، همین طمع و احساس فقر است یعنی کسانی هم بودند که فقر و ترس از آینده اقتصادی آنها را به آن مرحله رساند که تماماً ایمان را به باد دادند؛ فرزند رسول خدا را بی دلیل و مظلومانه کشتند و به مال و اموال زن و فرزند او هم رحم نکردند. از سویی دیگر سران سپاه اشقیاء نیز به این رفتارها دامن می زدند و برای مراحل مختلف قتال و سرکوب و غارت جایزه تعیین کرده بودند. 

آنها بر پیکر پاره پاره و آکنده از زخم تیغ و نیزه ایشان اسب تاختند؛ حرکتی که درباره هیچ کسی گزارش نشده است. البته حساب سران سپاه یزید چون ابن زیاد و ابن سعد و شمر از باقی سپاهیان جدا بود، عطای آنها مخصوص بود و برای مأموریت های ویژه به تعبیر امروز فوق العاده پرداخت هم می گرفتند، آنها از زمین داران و ثروتمندان بزرگ آن روزگار شمرده می شدند و با هم در زمینه های متنوع رقابت و هم چشمی و حتی دشمنی داشتند و در عین آنکه به دنبال سوء استفاده از فقر و درماندگی مردم بودند، اما بحث بر سر مردمانی است که امام حسین(ع) به خاطر آنها و دعوت آنان رو به سوی کوفه نهاد. حتی مسلم بن عقیل در اوج محبوبیت و فعالیت برای پیشبرد اهداف خود ناچار شده بود مقدار زیادی از این و آن پول قرض کند و هنگامی که در حضور ابن زیاد برای مرگ آماده می شد، وصیت می کرد قرض های او را بپردازند.

از آن سو ابن زیاد که از وضع ناهنجار مردم کوفه اطلاع داشت، با مال هنگفتی از بصره به آنجا آمد در حالی که صورت خود را پوشانده بود و مردم گمان می کردند که حسین سیدالشهدا از راه رسیده است تا جایی که او را یابن رسول الله خطاب می کردند و به او سلام می گفتند. چون بر منبر نشست، پی بردند که او ابن زیاد است.

ابن زیاد کار خود را با پول پاشی در میان مردم فقیر و بحران زده کوفه آغاز کرد، اقتصاد کوفه عمدتاً در دست خلافت بود و کوفه عربی پادگان بزرگی بود که طوایف عرب زبان در هفت محله ی آن سکنی داشتند و حقوق سالیانه را از طریق ساز و کاری که با عنوان دیوان شناخته می شد، می گرفتند. منبع اصلی عطا یا همان حقوق سالیانه، نخست ادامه فتوحات بود که در این دوران رونق چندانی نداشت و دوم محصولات کشاورزی و باغات که بر اثر خشکسالی و بروز بیماری طاعون در عراق از اواخر دوره معاویه از بین رفت به نحوی که حتی زیاد بن ابیه برادر ادعایی معاویه و پدر ابن زیاد بر اثر همین بیماری طاعون چند سالی پیش از وقایع کربلا از بین رفت. در چنین شرایط دشواری که با کاهش درآمدهای خلافت و بحران جانشینی، ناامنی و تهیدستی و درماندگی همه گیر شده بود «عطا سالیانه» خلافت هم قطع شد و مردم درمانده تر از همیشه بودند و نارضایتی ها گسترش بسیار یافته بود. کاری که ابن زیاد کرد چنین بود که حقوق پس افتاده سال پیشین و سال جدید را یکجا پرداخت کرد. حقوق در آغاز سال قمری یعنی اول محرم پرداخت می شد، او نه فقط پرداخت باقی مانده ی سال قبل بلکه حتی حقوق سال جدید را هم با افزایش چشمگیری اختصاص داد حال در نظر بگیرید که مردم درمانده کوفه که مدت ها حقوقی دریافت نکرده بودند و چند سالی را با خشکسالی و بیماری دست و پنجه نرم می کردند، اینک تهدید به گرفتاری بیشتر و مرگ هم شدند: نتیجه کمابیش روشن است. شکم گرسنه به راحتی بهانه هایی می سازد و به هر کاری تن می دهد و حتی فرزند رسول خدا را به جا نمی آورد و به هیچ چیز پایبند نیست و به لباس پاره و کلاه خونی هم رحم نمی کند.

 از این فراتر اینکه ابن سعد در کربلا برای بعضی کارها جایزه مخصوص در نظر گرفت بنابراین یکی از وجوه پنهان مانده واقعه کربلا ایجاد و توسعه فقر برای عموم کوفیان و پر رنگ کردن فاصله طبقاتی و تأثیر آن در رویگردانی از فرزند رسول خداست.

شاید منشأ دعوت گسترده گروهی از کوفیان از حسین سیدالشهدا(ع) نیز همین نکته باشد که در پی کسی بودند تا سر و سامانی به اوضاع زندگی و معیشت آنها بدهد. احتمالاً آنها نگاهی هم به اوضاع تعدیل شده اقتصادی در دوره امیرالمومنین علی(ع) داشتند که چندان مطلوب اشراف و مطابق منافع کسانی چون خانواده‌ی اشعث نبود زیرا حضرت عطا یا حقوق دولتی را یکسان به همه پرداخت می کرد و الّا قابل تصور نیست که با این سرعت دعوت کنندگان از رأی خود بازگردند و بتوان از میان آنها سپاه انبوه اشقیاء را فراهم آورد. باری، در فرازهایی از دعای پس از زیارت عاشورا به نقل از امام صادق (ع)، زائر از خدا می‌خواهد که او را از فقر و فاقه و درماندگی پناه دهد.

در آستانه اربعین حسینی، چهلمین روز درگذشت آقای حکیمی را گرامی می داریم.»

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.