مردم برای خودشان تئوری امنیت اجتماعی دارند و مسئولین هم تئوری امنیت ملی دارند، این دو تئوری باید به مصاف هم برود و باهم گفتگو کند. ما چرا فکر می کنیم که درک همه باید از امنیت اجتماعی یکی باشد و چرا فکر می کنیم که درک یک جوان 25 ساله باید با درک یک فرد امنیتی یکی باشد؟ این موضوع باید به رسمیت شناخته شود.

پایگاه خبری جماران، فرهاد فتحی؛ نشست «برسی ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ناآرامی های دی ماه 96» عصر روز چهارشنبه با حضور حسین سیف زاده، ابوالفضل دلاوری، امیر محبیان(اساتیدعلوم سیاسی) فرشاد مومنی و محمد دینی ترکمانی(اساتید اقتصاد) محمد امین قانعی راد و محمد فاضلی (اساتید جامعه شناسی)و  با تلاش انجمن علوم سیاسی ایران، انجمن جامعه شناسی ایران و خانه اندیشمندان علوم انسانی در سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.

در بخش برسی ابعاد اجتماعی این نشست  محمد امین قانعی راد و محمد فاضلی  به ارائه دیدگاه های خود پرداختند.

به گزارش جماران ، دکتر قانعی راد  در سخن خود را  با طرح این سؤال که ناآرامی‌های دی‌ماه 96 چه بود و آیا ادامه پیدا می‌کند، افزود: من به‌عنوان جامعه‌شناس به دلایل ساختاری می‌پردازم و نه به این که مثلا یک سری تصمیم گرفته اند تظاهرات کنند. این نگاه عامل محور به جنبش های اجتماعی یکی از نگاه هایی است که تولید مشکل و مساله می کند. اما این به معنای آن نیست که همه چیز را می توان در دلایل ساختاری خلاصه کرد اما دلایل ساختاری خیلی مهم است. حتی اگر بگویم که یک فردی در مشهد محرک این اعتراضات شد ما باز به سراغ این می رویم که این اتفاق چه علل ساختاری داشته است. این علل ساختاری مسائل را  ایجاد، تولید و  بازتولید می‌کنند، در کنارش هم بحران‌ها، نارضایتی‌ها و اعتراض‌ها را هم بازتولید می‌کنند.

وی ادامه داد: به همین دلیل است که برخی اشتباه فکر می کنند که ما در انقلاب 57 کنشگران تاریخ بودیم. به نظر من در سال 57 علل تاریخی سر برآورد و تاریخش را می توان به شیوه جامعه شناسی نوشت. من معتقدم که انقلاب، نیروها، رهبران و کنشگران خودش را پیدا می کند و به آن ها شکل می دهد. بنابراین این که ما در 57 تصمیم گرفتیم و بعد انقلاب کردیم، این گونه نیست. لذا یا کنشگران نقشی ندارند و یا اگر دارند پیامدهای ناخواسته کنششان است که باید مورد توجه قرار بگیرد. بنابر این این اعتراضات اخیر  در شهر های مختلف  پیامد یک فضای اجتماعی در دی 96 بود و چه قدر خوب است که عقلا بدانند که این پیامد چه وضعیتی است و می شود این پیامد را به بهترین نتایج خودش رساند نه به بدترین نتایج خودش که مثلاً در نسل جوان ناامیدی ایجاد کرد یا در مردم نارضایتی و نفرت ایجاد کرد. چون ان برخورد هایی که نمی خواهد دلایل را بشناسد بعدا تولید مشکل می کند.

علل اقتصادی

قانعی راد اضافه کرد: من معمولا به علل اجتماعی صرف نمی پردازم و علل سیاسی،اقتصادی و فرهنگی را نیز سعی می کنم ببینم. در حال حاضر نیز می خواهم به علل  ساختار اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ناآرامی‌های اخیر اشاره می کنم. روزبه‌روز دولت دارد منابع و قدرتش کاهش پیدا می‌کند، این منابع هم دودسته است یکی منابع مادی و تخصیصی و پول و دیگری منابع اقتدار است. ما با دولتی مواجه هستیم که 2 ماه دیگر از امروز بی قدرت تر و بی پول تر است. وقتی دولت می گوید که از 370 میلیارد بودجه خودش تنها 170 میلیارد را در اختیار دارد یعنی بی پولی و بی قدرتی دولت. بعد از موسسان مالی و اعتباری بانک ها و صندوق های بازنشستگی به سمت ورشکستگی پیش می روند. ما بارها از مسئولین شنیدیم که 40 میلیون ایرانی درگیر مساله بازنشستگی هستند و با این وضعیت صندوق های بازنشستگی معلوم نیست که در آینده چه اتفاقی می افتد. منابع ارزی ما روز به روز در حال کاهش است. آقای خاتمی یک صندوق با 150 میلیارد پول داشت، الان چه صندوق و چه پولی ما داریم؟ همه شرکت های دولتی، خصوصی و خصولتی از تولید امر اقتصادی ناتوان هستند. به همین دلیل است که قبل از این اعتراضات در نقاط مختلف کارگران این شرکت ها مشغول اعتراض بودند.

به نظر من تنها کارمندان دولت هستند که یک آب باریکه ای دارند و بخش تولید ورشکست شده و امنیت اقتصادی مرم از بین رفته است. در حال حاضر اگر دولتی سوسیالیستی، لیبرالی یا دولت روحانی باشد یا میرحسین موسوی و محمد خاتمی با یک نهادهای دولتی رو به ورشکستگی روبرو هستند. دولتی که نه منابع اقتدار دارد نه منابع مالی، منابع اقتدار یعنی این که دولت بتواند تصمیم بگیرد و آن را اجرا کند. در سیاست خارجی، سیاست داخلی و...جالب است اخیراً شورای عالی انقلاب فرهنگی یک دستور العمل مهندسی فرهنگی به دولت داده اند که باید اجرا کند. در اقتصاد هم که یک دستورالعمل دیگری داده اند و باید دولت آن را اجرا کند. اساساً دولت از نظر یک کانون فکری تعطیل شده است. کل جامعه یا اقتصاد است یا فرهنگ که هر دوی این ها به دولت دیکته شده است و دولت نمی تواند در مقابل این ها مقاومتی کند.

علل سیاسی

این استاد جامعه‌شناسی در مورد بخش  سیاسی کشور گفت: نظام سیاسی کشور سوراخ دارد و شما هر چه قدر که به آن باد بزنید این باد از طرف دیگر خارج می شود. به عبارتی نظام سیاسی یک نظام سیاسی شکاف دار، دوگانه و غیر منسجم است. و به تعبیر آقای دکتر مومنی ساختار حکمرانی ازکارافتاده است،  ما اساسا در کشور حکمرانی نداریم. بله،کتاب، آئین نامه و جلسه برای حکمرانی داریم  اما یک نظام حکمرانی مدون وجود ندارد. از طرف دیگر بین تعهدات منطقه ای و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و تعهدات ملی داخلی شکاف وجود دارد. این شکاف چگونه باید پر شود؟ همان‌گونه که کاهش منابع اقتصادی و اقتدار دولت ممکن است به تکرار این پدیده ناآرامی‌ها در سال‌های آینده بیانجامد، چنین نظامی که دارای شکاف های جدی در درون خودش است و نمی دانم چرا نمی خواهند این جدی بودن شکاف را متوجه شوند، نیز به چنین پدیده ای می انجامد.

وی با اشاره به دیدگاه آلتوسر در مورد جامعه افزود: از دیدگاه آلتوسر ما 2 دستگاه برای حفظ جامعه داریم. یکی دستگاه ایدئولوژیک و یکی دستگاه سرکوب گر است. آلتوسر می گوید دستگاه ایدئولوژیک مدرسه، رسانه، کلیسا و جامعه مدنی است و کارشان کنترل شهروندان است، دستگاه سرکوب  هم  دادگاه، پلیس و زندان است. که یک جاهایی حکومت ها از این دستگاه سرکوب هم استفاده می کنند. به نظر جمهوری اسلامی در برخورد با اعتراضات اخیر تنها از دستگاه سرکوب خودش استفاده می کند. یعنی از دیدگاه جمهوری اسلامی تظاهر کنندگان یک سری انسان خاطی و مجرمی هستند که باید سرکوب شوند. نکته دیگر این است که حتی همین دستگاه سرکوب هم در جمهوری اسلامی غیر حرفه ای است و پروفشنال عمل نمی کند. به همین دلیل پدیده ای اتفاق می افتد که ما اصلاً می پذیریم که مجموعه ای از خودکشی بوده است. خودکشی در چه جامعه ای اتفاق می افتد؟ در یک شرایط غیر حرفه ای، این خودکشی ها معنای فوق العاده بدی می دهد. در جامعه چرا آمار خودکشی بالا می رود؟ به دلل این که جامعه یک زندان وحشتناک شده و انسان ها در وحشت به سر می برند و امیدی به فردا ندارند. این یعنی چه که عده ای خودشان را در زندان می کشند؟! حداقل برای خود مسئولین توضیح دهید که چه می شود انسان ها در زندان تصمیم به چنین پدیده ای می گیرند. ما انتظار داریم، بعد از 40 سال اگر قرار است نیروی پلیس در جامعه کار کند، حرفه ای کار کند. جامعه عرصه تمدن و همگرایی است. حتی آنجایی که سرکوب صورت می گرد عرصه قانون و بررسی است. 

علل اجتماعی

قانعی راد با اشاره به اجتماع نوجوان ها در سال 94 در مجتمع کورش، گفت: من در آن زمان نوشتم سن شکوفایی و مشارکت اجتماعی در ایران به 13 سال رسیده است. بخشی از مشارکت در فضای اجتماعی و بخشی از آن در حرف زدن با دیگران است. در حال حاضر وقتی کنار این نوجوانان می نشینیم، اظهار نظرهایی نسبت به جامعه دارند و خواسته هایی دارند و خواسته هایشان را می گویند. اما در مقابل خواسته های این ها چه کار کردند؟ این ها را به زیر زمین های خانه هایشان هدایت کردند و این ها را زیر زمینی کردند. بالاخره اما این زیرزمینی ها سر بر می آورند. امروز نسل جوان ما با از دست دادن منابعی مانند امنیت، دچار یک نوع ناامنی شده اند که بخشی از این ناامنی مربوط به مسائل اقتصادی و بخشی هم مربوط به مسائل اجتماعی است و احتمال دارد برخی از آن ها را به سمت حرکت های شبه داعشی بکشاند. کما این که در برخی از شهر ها قبلاً این پدیده داعشی گری خودش را نشان داد.

وی افزود: مردم برای خودشان  تئوری امنیت اجتماعی دارند و مسئولین هم تئوری امنیت ملی دارند، این دو تئوری باید به مصاف هم برود و با هم گفت و گو کند. ما چرا

فکر می کنیم که درک همه باید از امنیت اجتماعی یکی باشد! چرا فکر می کنیم که درک یک جوان 25 ساله باید با درک یک فرد امنیتی یکی باشد؟ این موضوع باید به رسمیت شناخته شود. دولت در یک‌شکلی می‌تواند برای شهروندان خودش فضای عاطفی سیاسی ایجاد کند جوانان  احساس کنند از آن‌ها حمایت می‌شود. مانند دوره های انتخابات که رفتارهای اجتماعی‌معنادار می‌شود. در غیر این صورت رفتار اجتماعی بی معنا خواهد شد. انسان هایی هم که رفتار اجتماعی معنادار نداشته باشند به رفتارهای پیش بینی نشده دست می زنند.

قانعی راد در پایان خاطرنشان کرد: من امیدوارم فرضیه‌ام غلط باشد، معتقدم اگر این 3 شکاف در عرصه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شناخته و درمان اساسی نشود احتمال دارد موج‌های بعدی اعتراض در زمان‌بندی‌های کوتاه‌تر و با خشونت بیشتری همراه شود و امیدوارم چنین نشود.

 

 یا تصمیم به گفت و گو می گیریم یا پیش می رویم و فرسوده خواهیم شد

بعد از سخنان  قانعی راد محمد فاضلی، مدرس جامعه شناسی دانشگاه شهید بهشتی گفت: به نظر من وضع پیش آمده محصول چند بحران ها است: «بحران نا کارآمدی» و بر خلاف آقای محبیان که می گویند این احساس ناکارآمدی است، من معتقدم که این خود ناکارامدی است.«افزایش جمعیت» از 36 میلیون به 80 میلیون، «دخالت سیاست در ابعاد مختلف زندگی مردم» که خودش را مسئول همه چیز معرفی کرده است.

وی ادامه داد: موضوع ویژه در مورد ایران در مقایسه با دیگر کشور ها، این است که اگر  یک کشوری با بحران اقتصادی مواجه شود ولی در کنارش بحران زیست محیطی، بحران سیاست خارجی، بحران اجتماعی و خشک سالی ندارد. ما در حال حاضر در ایران با وضعیتی مواجه هستیم که من آن را «همایندی بحران ها» می نامم. یعنی همه بحران ها با هم اتفاق افتاده است. باران از آسمان نمی بارد، در آمریکا و عربستان ترامپ و بن سلمان بر سر کار می آیند، منازعه سیاسی در داخل به نهایتش می رسد، فساد اقتصادی همه گیر می شود و ...

فاضلی با بیان این که مسئولین جمهوری اسلامی در 30 سال گذشته نقش اپوزسیون را بازی و همواره  با افعال مضارع صحبت کرده اند، اظهار داشت:  به عبارتی همه صحبت هایشان معطوف به آینده است و از «خواهد شدها» صحبت کرده اند در حالی که همه ما آرزومند روزی هستیم که مسئولین به زبان ماضی حرف بزنند، و از «شد ها» صحبت کنند. این به زبان مضارع حرف زدن کم کم این احساس را به مردم رسانده است که گویی کسی نمی خواهد مسئولیت بپذیرد.

وی اضافه کرد: نکته مهم دیگر این است که ما بحران دستآورد داریم. ما چند دسته دستاورد داریم؛ یک سری دست آوردهایی مانند انرژی هسته ای و بیوتکنولوژی و... داریم که مردم از لحاظ سیاسی از آن ها حمایت می کنند اما در انتها به این نتیجه می رسند که از این دست آورد چیزی عاید آن ها نمی شود. دستآورد های دیگری مانند سد سازی، خودروسازی و جاده سازی داریم که خیلی خوب است اما کافی است امکانات یک کشور در حال توسعه  دیگر را با آن ها مقایسه می کند می بیند که این ها در مقابل ان ها چیزی نیست. یک سری هم دست آورد سیاسی داریم مانند ایستادگی در برابر سلطه یا رهبری جهان اسلام و ... که یک عده از مردم از اول هم با این سیاست ها موافق نبوده اند و موفقیت در این عرصه ها برایشان اهمیتی ندارد. دیگرانی هم که یک زمان به آن اعتقاد داشتند امروز ارزش مادی آن را می سنجند. می گویند موفقیت در این سیاست ها به چه قیمتی؟ بنابراین این هم از بین می رود. یک سری هم دستآورد داشته ایم که نابرابر هستند. مثل آموزش رایگان که با هدف ریشه کن کردن بی سوادی در کشور شروع شد اما امروز بین 9 تا 14 میلیون بیسواد داریم. به دنبال خودکفایی در محصولات کشاورزی بوده ایم اما در مقابل منابع آبیمان را از دست داده ایم.

استاد دانشگاه شهید بهشتی، گفت: نکته دیگر این است که ما مجموعه ای از تصمیمات سخت را هم گرفته ایم. ما بعد از انقلاب 3 تصمیم سخت گرفته ایم. اولی پذیرش قطعنامه 598 بود. تصمیم دوم هدفمند کردن یارانه ها بود، از لحظه ای که این تصمیم گرفته شد همه می گفتند اشتباه است و امروز هیچ کسی پای آن نمی ایستد. تصمیم سوم برجام است که در آن هم از لحظه ای که آن را امضا کردیم امضا کننده اش خائن خطاب گرفت تا امروز که سرنوشت نامعلومی دارد. ما یک تصمیم در این سال ها نگرفتیم که بتوانیم آن را به عنوان دستآورد معرفی کنیم.

وی با تاکید بر این که علاوه بر این ها یک سری تصمیمات بزرگ هم می توانستیم بگیریم که نگرفته ایم ، بیان کرد: این تصمیمات شامل  اصلاح نظام بانکی، انظباط مالی دولت، مقابله با فساد، شرکت های خصولتی، شفاف سازی بودجه، شفاف سازی نقش نهاد های مذهبی و انقلابی در اقتصاد، اصلاحات در سیاست خارجی، شفاف کردن قواعد سیاسی، متوقف کردن تخرب های محیط زیستی، شفاف کردن قواعد فعالیت فرهنگی، شفاف سازی حقوق اقلیت ها، رویکرد نظام به مساله تکثر فرهنگی و سبک زندگی ها- برای نمونه ما هنوز بعد از 40 سال نمی توانیم در تلوزیونمان ساز نشان دهیم یعنی فاجعه ای بالا تر از این در موضوع سبک زندگی وجود ندارد، در مورد شخصیت های ملی ما هنوز تکلیفمان در برابر کوروش، آقای شجریان و...مشخص نیست. آنقدر این موضوع پیش آمده است که ما در حال حاضر تکلیفمان در مورد آقای تتلو هم مشخص نیست.

این استاد یار جامع شناسی ابراز داشت: همچنین در مورد سرمایه خارجی هم جهت گیریمان مشخص نیست، از طرفی قانون تسهیل  ورود سرمایه خارجی را می نویسیم از طرف دیگر کسی که این سرمایه گذار خارجی را دعوت کرده است نگران است که این فرد را در فرودگاه دستگیر نکنند. همچنین، تصمیمی در باره اصلاحات قضائی و چابک سازی بودجه جاری دولت هم نگرفته ایم. همه سیستم ها در مواقعی که با بحران اقتصادی  مواجه می شوند، سیاست صرفه جویی پیش می گیرند و انقباضی عمل می کنند. دولت ما در اوج بحران های مالی 18 درصد حقوق کارکنان دولت و بودجه های دیگر را افزایش می دهد. اصلاحات در وضعیت صندوق های بازنشستگی و اصلاحات در سیستم بودجه ریزی و توسعه متوازن منطقه ای از تصمیمات دیگری هستند که نگرفته ایم.

وی افزود: حالا من اینجا ننشسته ام که به شما و حاکمیت بگویم که فیل را چگونه سوار پراید می کنند؟ چون بعضی از دوستان می پرسند که حالا بگویید چه کار باید کرد. این سوال دقیقا مانند سوال فیل و پراید است. گفته ای از وبر است که می گوید سیاست، سوراخ کردن تخته ای سفت است. راه حل که من برای این شرایط ارائه می دهم این است که جنبش موجود جنبش «چیز باختگان » است. امروز هر کسی چیزی برای باختن دارد. همه سیستم ها در جهان یک چیزهایی برای باختن دارند اما سیستمی موفق است که تعداد برنده هایش از بازنده هایش بیشتر باشد.

به گزارش جماران ، فاضلی با ذکر مثالی توضیح داد: وضعیت ما در حال حاضر مانند خانواده ثروتمندی است که خانم از فرانسه خرید می کند، پدر مدل بالاترین ماشین را دارد و یک فرزند 6 ماهه ای هم هست که تنها خرجش شیر خشک است. بعد از مدتی پدر ورشکست شده است. آن خانواده چه اقدامی می کند؟ 2 راه پیش رو دارند یکی این که این پدر دائم قرض کند و این مساله را از خانواده خود پنهان کند تا روزی که بیایند از در خانه با دستبند ببرندش و خانواده را علاوه بر ورشکستگی با انبوهی از قرض ها تنها بگذارد به عبارتی همه چیز به یک باره فرو می پاشد. راه دوم این است که پدر واقعیت را بگوید و همه خرج های اضافی خود و همسر را کنار بگذارند. پدر ماشینش را می فروشد و خانم خرید کمتری می کند...ولی در چنین شرایطی هم شیر خشک نوزاد 6 ماهه قطع نمی شود چرا که نیاز اولیه و عامل بقای او است. یعنی هیچ وقت این سیاست انقباضی این گونه نیست که پدر ماشین خودش را داشته باشد و مادر کماکان خرید خود را از پاریس انجام دهد ولی به جایش شیر خشک نوزاد را قطع کنند. در بودجه ایران متاسفانه در چنین مواقعی شیر خشک قطع می شود.

این جامعه شناس با بیان این که گام اول در ایران گفت و گوی حاکمیت و مردم است، گفت: هابرماس می گفت مارکس کشف کرده بود که انسان کار می کند اما انسان غیر از این که کار می کند حرف هم می زند. ما با یک دولت و حکومتی مواجه هستیم که فقط دست دارد و زبان ندارد، در حالی که زبان گفت و گو بسیار مهم است ما باید در درجه اول مساله مان را بر روی میز بیاوریم.

وی ابراز داشت: قبل از این که معلوم شود مثلاً راهکار آقای فرشاد مومنی درست است یا راهکار مسعود نیلی، باید اول معلوم شود که مساله روی میز به صورت شفاف چیست. این مانند این نیست که گفته شود حالا که حکومت نمی خواهد گفت و گو کند پس باید چه کار کنیم؟ حالا که نمی خواهد گفت و گو کند من هیچ راه دیگری نمی بینم. حاکمیت هم نمی تواند از ما بپرسد که راهکاری به من بدهید که بدون گفت و گو و طرح مساله و دست نزدن به هیچ چیز بحران را حل کنیم. این همان سوار کردن فیل داخل پراید است. ما نمی خواهیم فیل را سوار پراید کنیم. می خواهیم بپذیریم این وضعیت به انتها رسیده است. نه این که این نظام به بن بست رسیده است بلکه این مدل طرح مساله به بن بست رسیده است.

فاضلی ضمن بیان این که باید بپذیریم این مردمی که می خواهند با شما وارد گفت و گو شوند دچار خستگی اجتماعی شده اند، تصریح کرد: خستگی مردم ناشی از تکرار مساله هایی است که حل نمی شوند. جامعه ایران تبدیل شده است به جامعه مسائل حل نشده، هیچ مساله ای به انتها نمی رسد و سرنوشتش مشخص نمی شود. خواه این مساله اسید پاشی، اختلاس یا تجاوز و... باشد. وقتی مردم مساله هایشان پایان نمی یابد خسته می شوند و این خستگی اجتماعی امروز در قالب خشم بیرون زده است.

وی خاطرنشان کرد: مساله بعدی این است که حاکمیت باید به جای حریمدری، حریمداری کند. حریم مالکیت، حریم فردی، حریم افراد سیاسی- یک فرد را برای سیستم باقی نگذاشته ایم- بنابراین سیستم باید به حریمداری به جای حریمدری تن دهد.این دولت باید به دولت موفقیت های کوچک تبدیل شود. قبلا گفته ام که در این سیستم به دلایل مختلف تا اطلاع ثانوی هیچ موفقیت بزرگی امکان پذیر نیست. چون ما با مناقشات بزرگی روبرو هستیم. باید سیستم به موفقیت های کوچک اتکا کند، موفقیت های کوچکی که اثر دومینویی دارند و پشت سر هم تکرار شود.

این صاحب نظر حوزه جامعه شناسی ضمن بیان این که ما باید تولید دانش کنیم. بی سوادی این کشور را از پا درآورده است، اظهار داشت:  نظام آموزش پرورش و نظام آموزش عالی ما نخبگان بزرگی پرورش نمی دهد. بعلاوه در یک سیستم بروکراتی که از اساس شاسته پرور و شایسته گزین نیست انسان های بی سواد رشد می کنند و این بی سوادی مردم را تا معرض نابودی برده. بنابراین فکر نکنیم که همن الان پلن های آماده ای برای راه کارها وجود دارد و کسانی نمی گذارند اجرا شود. پلن اقتصاد و بحران آب روی میز نیست.

وی با بیان این که دولت به معنای نظام سیاست گذاری تسخیر شده است، گفت: روز گذشته یاداشتی نوشتم تحت عنوان «اتل متل توتوله گاو وطن چه جوره» گفتم که این گاو اجزا مختلفی دارد اما بخش شیر دهی اش در اختیار گروه خاصی است اما نقطه آغاز خارج شدن از این وضعیت گفت و گوی شفاف با مردم است. ما نمی توانیم همه سیاست های متناقض داخلی و خارجیمان را همزمان پیش ببریم. یکی صریح بگوید این نمی شود. البته من صریح می گویم هر آنچه که باید اتفاق بیفتند باید در چهارچوب همین نظام اتفاق بیفتد چون خاورمیانه مستعد فروپاشی است. در خاورمیانه هیچ انقلاب عربی به جایی نخواهد رسید چون این کشورها زیرساخت دموکراسی را ندارند. بنابراین در یک گفت و گوی بین حاکمیت و مردم باید میز گفت و گو طراحی شود چرا که ما هنوز در وضعیت پیشا مساله قرار داریم. اگر این گفت و گو پذیرفته نشود کشور از جنبه های مختلف در یک روند فرسایشی قرار می گیرد یا به سمت یک جنگ داخلی پیش می رود. این نقطه ای حساس در تاریخ است یا تصمیم به گفت و گو می گیریم یا پیش می رویم و فرسوده خواهیم شد.

این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.