امام خمینی نه تنها هیچ تعارفی در نکوهش سلطه و خیانت های آمریکا در حق ملت ایران نداشت؛ که صراحت و شفافیتی بی نظیر را در این زمینه دنبال می کرد؛ اما او هرگز همچون رادیکال ها، منطق بستن مطلق باب مذاکره را دنبال نمی کرد.

متن امام خمینی ویژگی ای دارد که تقریبا هرگاه سخنان او منبع جریان های تندرو و رادیکال قرار می گیرد؛ بخش هایی از مطالب او سانسور می شود. آن ها دست شان را روی بخشی از مطلب یک صفحه می گذارند تا بخشی دیگر یا صفحه ای دیگر را نشان ما دهند.

امام خمینی در یکی از پیام های خود  خود می گوید: آری اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانه عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام- را با دست های خود ویران نماید آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمیت بشناسند ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر، آنها ابرقدرت باشند ما ضعیف، آنها ولی و قیم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها، نه یک ایران با هویت ایرانی- اسلامی، بلکه ایرانی که شناسنامه اش را آمریکا و شوروی صادر کند؛ ایرانی که ارابه سیاست آمریکا و شوروی را بکشد و ... (صحیفه امام ج 12 ص 09)

گزاره های پیش گفته به نظر می رسد تمام سخنان امام خمینی برای مخالفت با نوع رابطه سلطه طلبانه و استعماری آمریکا با ایران است. 

او  با اشاره به آتش تحرکات تجزیه طلبانه داخلی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تحرکات تروریستی و ظهور درگیری های قومیتی مسلحانه، آمریکا را به مثابه شیطان بزرگی توصیف می کند که بچه شیطان هایی در داخل و خارج ایران را علیه انقلاب جمع کرده است  و می گوید:

«شیطان بزرگ که امریکاست، شیاطین را با فریاد دور خودش دارد جمع مى‌ کند. و چه بچه شیطان هایى که در ایران هستند و چه شیطانهایى که در خارج هستند، جمع کرده است و هیاهو به راه انداخته است.»

این متن هرگز قصد ندارد که دیدگاه امام خمینی را درباره خوی استکباری آمریکا که آن را شیطان بزرگ می خواند، منطق او درباره ضرورت مبارزه و مقابله با آمریکای جهانخوار و تاکیدش بر هوشیاری در برابر دوَل استکباری را در اندیشه و متن امام خمینی نفی و یا گمرنگ کند؛ بلکه علاوه بر آن، یادآور می شود که این همه متن امام خمینی نیست. متن های دیگری نیز از امام خمینی نیز وجود دارد که در روایت افراط گرایان از امام خمینی همواره حذف می شود.

من خیال می کنم بسیاری از مصائب ایران امروز برآمده از این سانسورها یا تحریف های نادیده گرفته شده است. در واقع نادیده گرفته شدن تحریف ها به این نتیجه می انجامد که افراط گرایان بتوانند در ترویج ایدئولوژی خود به ویژه برای قشری که حافظه ای تاریخی از دوران بنیانگذاری نظام ندارد؛ موفق باشند و غفلت ما از رخ دادن این سوء استفاده، خطایی راهبردی است که موفقیت آن ها را در افراط گری دوچندان می کند.

روزهایی که دکتر ظریف برای مذاکرات برجام آماده می شد؛ آن ها به گونه ای سخن می گفتند که گویی اگر وزرای امور خارجه دو کشور با یکدیگر گفت گو کنند؛ ستون خیمه نظام فروخواهد ریخت.

 ظریف و کری اما، گفت و گو کردند؛ شاید برای رهایی از شنودهای اسرائیلی ها در بیرون از محل گفت و گوها با یکدیگر قدم زدند و باز هم گفت و گو کردند؛ کار به جایی کشید که کاملا خارج از دستور کار موضوع مذاکرات برجام، وقتی سربازان آمریکایی در خلیج فارس بازداشت شدند؛ دوباره و فوری وزرای امور خارجه دو کشور با هم تلفنی گفت و گو کردند. یکی از طولانی ترین گفت و گوهای دیپلماتیک جهان در مذاکرات برجام انجام گرفت و نهایتا آنچه که تحت عنوان برجام به دست آمد چیزی است که امروز همگان نگران کنار گذاشته شدن آن از سوی ترامپ هستند.

افراط گرایان ده ها سخن از امام خمینی در نقد آمریکا را طرح می کردند؛ و به گونه ای سخنان امام خمینی را بازسازی و گزینش می کردند که گویی او هیچ سخنی درباره رابطه و گفت و گو با آمریکا نگفته است؛ اما یکی از گزاره هایی که آن ها دستشان روی آن گذاشته بودند و صحیفه امام را بدون آن نشان ما می دادند؛ این سخن امام خمینی بود که:

« اگر پیاده شد آقای کارتر از آن عرشی که دارد. آمد روی زمین نشست. با ما زمین نشین ها تفاهم کرد. ما هم با او تفاهم می‌کنیم و به استثنای اینکه آن ظلم هایی که به ما کرده است باید جبران بکند. با ملت امریکا که هیچ [اختلافی‌] نداریم. هیچ اختلافی نیست بین ملتها با هم.

او حتی در ادامه خواستار آن می شود که دولت بعدی آمریکا با ایران تفاهم کند و درباره راه حل رابطه ایران و آمریکا می گوید:

دولتی که بعد پیش می‌آید، تفاهم کند با ما. اینطور نباشد که من در کاخ سفید نشستم و شما در کوخ نشستید و کاخ نشین با کوخ نشین باید ارباب و رعیت باشد. اگر این کلمه را بردارند و ما را همانطور که هستیم بفهمند، ادراک کنند ماها را، ما با آنها چرا رابطه نداشته باشیم؟ با دولت امریکا هم رابطه پیدا می‌کنیم. با همه جا. »(صحیفه امام، ج‌11،ص: 304)

تفاهم برجام که صفت برد ـ برد را به آن نسبت می دهیم؛ تا حدودی می تواند محصول پیاده شدن آمریکا از عرش دانسته شود و این نشان می دهد؛ ساختن یک ایدئولوژی از متن امام خمینی که هرگونه مذاکره ای با آمریکا، حتی برجام را زیر سوال می برد؛ هرگز نمی تواند صادقانه باشد. در روایت های افراط گرایان از متن امام خمینی هیچ گاه این گزاره امام خمینی روایت نمی شود که «دولتی که بعد پیش می‌آید، تفاهم کند با ما»

امام خمینی نه تنها هیچ تعارفی در نکوهش سلطه و خیانت های آمریکا در حق ملت ایران نداشت؛ که صراحت و شفافیتی بی نظیر را در این زمینه دنبال می کرد؛ اما او هرگز همچون رادیکال ها، منطق بستن مطلق باب مذاکره را دنبال نمی کرد.

چنانکه او حتی بعداز تسخیر لانه جاسوسی و اوج گرفتن اختلافات از دولت آمریکا دعوت به تفاهم با دولت ایران می کند. این موضوع نشان می دهد که او همچنان منطق اظهارات پیشینش در نوفل لوشاتو درباره آمریکا دنبال می کند. گفت و گوهای زیر چند روز قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با امام خمینی انجام شده است.

‌‌سؤال:‌‌ [‌‌روابط دولت اسلامی حضرت آیت الله با امریکا‌‎ ‎‌چگونه خواهد بود؟ آیا شما فروش نفت را به غرب ادامه‌‎ ‎‌می دهید، و روابط شما با شوروی چگونه خواهد بود؟‌‌]‌

‌‎     ‎‌جواب: ما با تمام دولتها، در صورتی که دخالت در امور داخلی‌‎ ‎‌ما نکنند و برای ما احترام متقابل قائل باشند، با احترام رفتار‌‎ ‎‌می کنیم و نفت را هم هرکس مشتری است به او می فروشیم. ما از‌‎ ‎‌زیاده روی و غلط رویهایی که راجع به نفت بوده است و چیزهایی‌‎ ‎‌که خلاف مصلحت ملت بوده است، جلوگیری می کنیم، و الاّ نفت‌‎ ‎‌را می فروشیم.‌

‌‌     سؤال:‌‌ [‌‌روابط شما با شوروی چگونه خواهد بود؟‌‌]‌

‌‎     ‎‌جواب: همان طور که با امریکا، فرقی ندارد. روابط مثل هم‌‎ ‎‌است.

     57/9/16

سخنان او در نوفل لوشاتوی فرانسه اگر وجهی انتقادی درباره حمایت های آمریکا از شاه دارد؛ اما افراط گرایان این سخنان را به گونه ای وانمود می کنند که گویی او تنها به مخالفت مردم ایران با ملت آمریکا تأکید دارد و هیچ جایی را برای رابطه با آمریکا باز نمی گذارد. این در حالی است که در تبیان سیاست خارجی (مجموعه سخنان موضوعی امام خمینی) که توسط موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی منتشر شده است؛ ذیل عنوان «عدم ضدیت با دولت ها»، سوال و جواب زیر از متن صحیفه امام آورده شده است:(اینجا را کلیک کنید)

‌‌سؤال:‌‌ [‌‌بعد از استعفای شاه چه دولتی ایجاد خواهد شد؟ عدۀ‌‎ ‎‌زیادی از مردم امریکا فکر می کنند که دولت آینده ضد امریکایی‌‎ ‎‌خواهد بود.‌‌]‌

‌‌‎‎     ‎‌جواب: دولت، جمهوری اسلامی است و در متن دولت‌‎ ‎‌ضدیتی با هیچ دولتی و مملکتی نیست. امریکا اگر چنانچه با این‌‎ ‎‌دولت رفتارش رفتار انسانی باشد و احترام را حفظ کند، این دولت‌‎ ‎‌با او هم مانند سایر دوَل احترام متقابل را حفظ خواهد کرد.(230)‌

‌20 / 9 / 57 ‌

چند روز پیش که در گفت و گویی که با دکتر معصومه ابتکار داشتم (اینجا را کلیک کنید) او نکته ای را برای من یادآوری کرد و گفت:

«... به این نکته بسیار ظریف دقت کنید. این خیلی مهم است که در صحبت های امام تا قبل از این تاریخ (10 ابان 58) بحث درباره آمریکا را خیلی نمی شنوید. گویی که او فرصتی می دهد تا ببیند آمریکایی ها می توانند با انقلاب ایران کنار بیایند یا خیر؟... »

اظهارات ابتکار  هرگز به معنای آن نیست که امام خمینی پیش از آن ادبیاتی انتقادی نسبت به آمریکا نداشته است؛ اما واقعیت این است که وقوع جنگ های داخلی و حرکت های تروریستی، و درگیری های مسلحانه قومی، زمینه طرح برخی از انتقادی ترین دیدگاه های او درباره آمریکاست. چگونه می توان متن و زمینه آن را از یکدیگر جداکرد؟

متن صحیفه هرچه باشد تندروها نمی توانند به گونه ای تمام قد آن را مرجع ایدئولوژیک خود قرار دارند. آن ها همواره بخش هایی از آن را می خراشند و لاک می گیرند تا بتوانند بخش هایی دیگر را برجسته کنند و ایدئولوژی ای ساختگی و غیرواقعی را از آن ارائه دهند. برای این که افراط گرایان هیچ گاه نمی توانند به «تمام» سخنان امام خمینی پایبند باشند. اما آن ها سعی می کنند با سانسورهای خود، ایدئولوژی ای ساختگی را از  بنیان گذار و دوران بنیانگذاری نظام ارائه دهند که می توان گفت مهمترین منبع تغذیه فکری آن هاست. این ساختگی بودن باید به چالش کشیده شود.

استناد به مواضع امام خمینی درباره تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، یکی از نقاط تمرکز مخالفان افراط گرای دکتر ظریف در مواجهه با مذاکرات برجام بود. پرسش اساسی این است که آیا مخالفان افراط گرای ظریف مایل به پایبندی به استدلال امام خمینی در این باره هستند؟

آیا آن ها هیچ گاه به ما گفتند که همه دلایل حمایت امام خمینی از دانشجویانی که لانه جاسوسی آمریکا را تسخیر کرده بودند؛ چه بود؟

لحظه ای بعد از ورود دانشجویان به سفارت آمریکا؛ انبوه جمعیت مردم تهران اطراف این سفارتخانه را در خیابان طالقانی تجمع می کنند و تا ماه ها این خیابان به دلیل جشن ها و سخنرانی ها و مراسمات خودجوشی که در مقابل آن برگزار می شود؛ بسته است. موج حمایت های و اعلامیه های مردمی از این حرکت، از گروه های چپ گرفته تا نهضت آزادی، تهران آن روز در جوی به غایت ضد آمریکایی فرو می برد؛ موجی که تا ماه ها اطراف سفارت تسخیر شده آمریکا را خالی نمی کند. شواهد، تقریبا تردیدی برای ما باقی نمی گذارد که اگر در تهران قبل یا بعداز 13 آبان در این باره رأی گیری می شد؛ شهروندان در هراس از جنگ های داخلی و حرکت های تروریستی مسلحانه در گوشه و کنار کشور و نگران از تکرار کودتای 28 مرداد؛ با قاطعیت از این حرکت حمایت می کردند. امام خمینی که خود پیش از این با اشغال سفارت آمریکا توسط گروه های چپ مخالفت کرده بود؛ یکباره به حمایت از این حرکت برمی خیزد.

19 آبان 58 امام خمینی با اسقف هانیبال بوگینینی (فرستاده پاپ، رهبر کاتولیکهای جهان) با حضور بنی‌صدر، سرپرست وقت وزارت امور خارجه درباره مسأله گروگان ها دیدار می کند.(اینجا را کلیک کنید)

شگفت آنکه امام خمینی بخشی از پراهمیت ترین استدلال های فقهی ـ کلامی خود را درباره دمکراتیک بودن مفهوم ولایت و ولایت فقیه در این دیدار مطرح می کند که موضوع آن وساطت نماینده پاپ برای آزادی گروگان های آمریکایی و مسأله تسخیر لانه جاسوسی آمریکا است. این برداشت امام خمینی از مفهوم ولایت که درست در تقابل با این مفهوم نزد افراط گرای های مخالف ظریف است؛ از این جهت اهمیت دارد که نشان می دهد؛ در منطق او، رابطه میان تصمیم کلان سطح سیاست خارجی با خواست ملت چگونه باید باشد.

او در واقع تابعیت ولایت از آرای عمومی را به سان یک اصل توضیح می دهد و می گوید:

و آقای پاپ این را بدانند که مسئله، مسئله‌ای نیست که من بتوانم بالشخصه حل کنم. ما بنای بر این نداریم که یک تحمیلی به ملتمان بکنیم. و اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتوری بکنیم. ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هر طور رأی داد ما هم از آنها تبعیت می‌کنیم. ما حق نداریم. خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم. بله ممکن است گاهی وقتها ما یک تقاضایی از آنها بکنیم؛ تقاضای متواضعانه، تقاضایی که خادم یک ملت از ملت می‌کند. لکن اساس این است که، مسئله دست من و امثال من نیست و دست ملت است. و ملت پشتیبانی از این کار را اعلام کرده است. به طوری که اگر اطلاع داشته باشید، رادیوها که اعلام می‌کردند، کلیاتش را که اعلام می‌کردند، انسان را خسته می‌کردند از اعلامهای متعددی که بود.

امام خمینی تصمیم گیری در این باره را از آغاز به عهده مجلس می گذارد و خود با ظرافت تمام از تصمیم گیری درباره موضوعی که نقشی در شکل گیری آن نداشته و آن را نوعی تصمیم ملی می دیده است؛ کناره می گیرد.

درست به همین دلیل است که من خیال می کنم، بسیاری از اصواگرایانی که مدعی بیشترین پایبندی به امام خمینی اند؛ هرگز نمی توانند کاملا به منطق او پایبند باشند. چرا که آن ها بیشترین مخالفت ها را با نوع تصمیمات دمکراتیک مجلس و یا با رویکردهای افکار عمومی از جمله درباره برجام دارند.

امام خمینی پیش از این سخنان نیز، در گفت و گوهای خود درباره جمهوری اسلامی، جمهوری اسلامی را به سان نظام متکی به آرای عمومی؛ برآمده و الهام گرفته از رویه حکومت داری پیامبر اکرم(ص) و امام علی علیه السلام توصیف کرده بود.

«حکومت جمهوری اسلامی مورد نظر ما، از رویه پیامبر اکرم (ص) و امام علی علیه‌السلام الهام خواهد گرفت و متکی به آرای عمومی ملت می‌باشد و نیز شکل حکومت با مراجعه به آرای ملت تعیین می‌شود.» (صحیفه امام، جلد 4، ص 334)

و سال ها بعد هم ، در تعابیر و توضیحاتی آشکارتر، از بنیاد ولایت را وابسته به اکثریت آرای مسلمین می داند؛ و با همسان پنداری بیعت و آرای اکثریت، مفهوم ولایت را توضیح می دهد.

« تولی امور مسلمین و تشکیل حکومت بستگی دارد به آرای اکثریت مسلمین که در قانون اساسی هم از آن یاد شده است و در صدر اسلام تعبیر می‌شده به بیعت با ولی مسلمین.( صحیفه امام، جلد 21، ص 247) »

شگفت انگیز آن است که بسیاری از مخالفان برجام در میان موج حمایت  های عمومی و حمایت اکثریت نمایندگان مجلس از این دور مذاکرات مستقیم و موفق ایران ـ آمریکا، از بنیاد آن را تخطئه می کنند. در این جا باید توضیح دهم هر مذاکره ای می تواند مورد نقد واقع شود و قطعا نقد و بررسی این دور از مذاکرات بخشی از متون تاریخ معاصر دیپلماسی ایران را تشکیل خواهد داد؛ اما افراط گرایان تخطئه و ضدیت با این مذاکرات را بر مبنای ممنوع بودن مذاکره ایران و آمریکا دنبال می کردند و اکنون این نکته را توضیح نمی دهند که مواضع آن ها دراین باره چه نسبتی با مواضع پیش گفته امام خمینی درباره دمکراتیک بودن تصمیم گیری در سیاست خارجی دارد.

من خیال می کنم، آنچه که در ابتدای انقلاب رخ داد؛ حتی بسیاری از انقلابی ترین مواضع و رخدادهای آن دوران، هر چند  امروز ممکن است منتقدان فراوانی داشته باشد؛ اما برآمده از استدلال بود. استدلال هایی نظیر وقوع جنگ های داخلی و حرکت های تروریستی، و درگیری های مسلحانه قومی، و در ادامه درگیری های مستقیم نظامی آمریکا با ایران در خلیج فارس و مهمتر از مخالفت فراگیر و گسترده ملت ایران با آمریکا.

مواضع امروز بسیاری از افراط گرایان تهی از استدلال و گاه حتی تهی از صداقت است. آن ها امروزه هرگز نمی توانند به همان منطق و استدلال ها پایبند باشند. درست به همین دلیل است که با حذف و سانسور متون به یک چهره ی ضد گفت و گو و ضد صلح از امام خمینی دامن می زنند.

تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در 13 آبان 58، در ذیل حمایت های گسترده مردمی انقلابی و در زمانی رخ می دهد که دولت، مجلس، قوه قضائیه، قانون اساسی و هیچ یک از ارکان نظام تشکیل نشده است؛ روایت افراط گرایان از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا به گونه ای است که گویی امام خمینی حتی پس از تأسیس نظام همچنان بی اعتنا در برابر این وضعیت باقی می ماند. حال آنکه روایت های مختلفی وجود دارد که درست نشان دهنده رفتاری عکس این موضوع است.

مرحوم دکتر سید صادق طباطبایی در گفت و گوهای مفصلی از مذاکراتی سخن می گوید که با هماهنگی امام خمینی برای تعیین تکلیف گروگان ها و با واسطه آلمان ها انجام داده است. شمس اردکانی از مأموریتش از سوی امام خمینی برای گفت و گو با آمریکایی ها در خلال اجلاس سازمان ملل متحد سخن می گوید.

در گفت و گویی که اخیر با بهزاد نبوی امضاء کننده بیانیه های الجزایر درباره حل و فصل موضوع گروگان های داشتم او گفت:

هر چند روز یکبار حاج احمدآقا از طرف امام به من زنگ می زد که ماجرا چی شد؟ چه کار کردید؟ ماجرا تمام شد یا نشد؟

از او پرسیدم حاج سید احمدآقا در پی تمام کردن ماجرا بودند؟

و او گفت بله کاملا از طرف امام. و در ادامه توضیح داد:

خود امام دوبار شهید رجایی و من را خواست و پیگیر کار بودند. در یکی از دیدارها فرمودند، آقای دکتر یدالله سحابی آمده بودند پیش من و گریه می کردند که این ها؛ یعنی دولت رجایی  نمی خواهند ماجرا را حل کنند؛ شما یک هیأتی را بگذارید که این ماجرا را حل کند. امام مرتبا از ما توضیح می خواست. یعنی شک و تردید امام این بود که ما نخواهیم ماجرا را حل کنیم.

هم شهید رجایی و هم من به ایشان توضیح می دادیم توضیح دادیم که ما با آزادی بدون محاکمه گروگان ها مخالف بودیم. اما چون شما گفتید و مجلس هم نظر شما را تأیید کرد. ما با تمام قوا دنبال حل ماجرا رفتیم.

اکنون می توان فهمید که ما غفلت هایی بزرگ از تحریفات بزرگتر تاریخی به نفع افراط گرایی داشتیم؛ آن گونه که شاید امروز دیر شده باشد. چنانکه دکتر ظریف به عنوان وزیر امور خارجه کشور در گفت و گویی با آمریکایی ها درباره برجام چنان در فشار قرار می گیرد!

راستی گزاره آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند؛ را شنیده اید؛ آن روزها که برخی قطعنامه ها را کاغذپاره می دانستند؛ استناد به این گزاره در رسانه های افراط گرایان به بخشی از گفتمان آن ها تبدیل شده بود. آن ها اما هیچ گاه نگفتند که معنای مقصود امام خمینی از این گزاره،  ناتوانی آمریکا در تقابل با کشوری بود که از در زمان خود از بالاترین مشروعیت مردمی برخوردار بود. او تقابل قوای نظامی آمریکا با  ایرانی را، امکان ناپذیر می داند که اندکی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برخوردار از بیشترین سرمایه و انگیزه اجتماعی در قرون گذشته و سرشار از احساسات ضدآمریکایی بود.

افراط گرایان به گونه ای سخن می گویند که گویی این سخن امام خمینی به معنای بی اعتنایی به تمامی تحرکات دیپلماتیک آمریکا بر ضد جمهوری اسلامی ایران از جمله در قطعنامه های سازمان ملل علیه ایران است.
حال آنکه او سه روز پس از تسخیر ، زمانی که زمزمه حمله نظامی آمریکا در واکنش به آن طرح شده بود درباره حمله نظامی آمریکا می گوید:
 «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند... غلط می‌کند دخالت نظامی بکند.»

مهمتر آن است که استدلال او چیست او می گوید: 

 مگر امریکا می‌تواند دخالت نظامی در این مملکت بکند؟ امکان برایش ندارد. تمام دنیا توجهشان الآن به اینجاست. مگر امریکا می‌تواند مقابل همۀ دنیا بایستد و دخالت نظامی بکند؟ غلط می‌کند دخالت نظامی بکند. نترسید، نترسانید. همین تعبیری که جوانهای ما از روی احساسات جوانی کردند که اگر چنانچه امریکا بخواهد دخالت نظامی بکند ما چه خواهیم کرد، اصلاً این «اگر»ش را هم نباید بگویند.

و بعد در استدلال بعدی می گوید:
امریکا عاجز از این است که دخالت نظامی در اینجاها بکند.... برای اینکه ملت، یک چیزی را که می‌خواهد، نمی‌شود مقابل ملت بایستد کسی و چه بکند، هیچ ابداً. 
در عالم سیاست تردیدی در این نکته نیست که تقریبا شکست حکومتی که از مشروعیت مردمی بالایی برخوردار است؛ با استفاده از راه حل های نظامی امکان پذیر نیست. اما آیا افراط گریان از طرح این سخن امام خمینی همین معنای مقصود او را اراده می کنند؟ از طرفی،  این استدلال امام خمینی که «اگر ملت یک چیزی را می خواهد نمی توان مقابل ملت ایستاد» و به تعبیر دیگر «اهمیت مشروعیت مردمی نظام» تا چه اندازه برای افراطگرایانی که بیشترین فاصله را از مردم گرفته اند؛ دارد؟

برای این که با منطق افراط گرایان بیشتر آشنا شوید؛ شما را به یکی از رویکردهای دیپلماتیک آن ها ارجاع می دهم که امام خمینی، خود به روایت و نقد آن پرداخته است. او 6 آبان 1363 درسخنرانی خود درجمع مسئولین وزارت امور خارجه می گوید:

و الآن از قرارى که من شنیدم شیطنت دیگرى مى‌کنند و آن این که؛ ما چرا با دولت‌ها رابطه داشته باشیم؟ ما مى‌رویم به سراغ ملت‌ها و با دولت‌ها هیچ کارى نداریم! که این هم نقشه‌اى است که اخیراً تعقیب مى‌شود. ابرقدرت‌ها و امریکا خیال مى‌کردند که ایران به واسطه انقلابى که کرده است و مى‌خواهد استقلال و آزادى را که یک مسئله تازه و بر خلاف رویّه همه حکومت‌هاست به دست بیاورد، به ناچار منزوى خواهد شد، وقتى که منزوى شد زندگى نمى‌تواند بکند، که دیدند نشد و ایران روابطش با خارجى‌ها زیادتر گردید. حالا به این مطلب افتادند که؛ ما چکار داریم به دولت‌ها، اینها همه ظالم و کذا هستند و ما باید با ملت‌ها روابط داشته باشیم. که این هم نقشه تازه و مسئله بسیار خطرناک و شیطنت دقیقى است. ما باید همان گونه که در زمان صدر اسلام، پیامبر سفیر به این طرف و آن طرف مى‌فرستاد که روابط درست کند عمل کنیم، و نمى‌توانیم بنشینیم و بگوییم که با دولت‌ها چکار داریم. این بر خلاف عقل و بر خلاف شرع است، و ما باید همه با همه رابطه داشته باشیم، منتها چند تا استثنا مى‌شود که الآن هم با آنها رابطه نداریم.
اما این که با هیچ دولتى نباید رابطه داشته باشیم، هیچ عقل و هیچ انسانى آن را نمى‌پذیرد، چون معنایش شکست خوردن و فنا و مدفون شدن است تا آخر. و ما باید با ملت‌ها و دولت‌ها رابطه پیدا کنیم؛ آنها را که مى‌توانیم ارشاد کنیم، با همین روابط ارشاد کنیم، و از آنهایى که نمى‌توانیم ارشاد کنیم، سیلى نخوریم. بنا بر این، من به شما سفارش مى‌کنم که در هر جا و در هر کشورى که هستید رابطه‌تان را محکم کنید و رفت و آمد داشته باشید چون وقتى که رئیس جمهور به چند مملکت مى‌رود و نخست وزیر و آقاى دکتر ولایتى‌ هم مى‌روند- و حق ایشان است- مى‌فهمند که ایران با دنیا رابطه دارد.

اجازه می خواهم در پایان این نوشتار  این نکته را یادآوری کنم که افراط گرایانی که به سفارت عربستان و انگلیس حمله کردند؛ حمایت امام خمینی از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا را الگو و منطق مشروعیت بخش به حرکت خویش عنوان می کردند؛ اکنون اما شما را ارجاع می دهم به سخنان امام خمینی، سه روز پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا. او در یک سخنرانی می گوید: 

لانۀ فساد را گرفتند و در مقابل، اینکه آنها بدترین خلق خدا را و بدترین جانیها [محمدرضا پهلوی] ما را گرفتند آنجا بردند و نگه داشتند و پذیرایی از او می‌کنند، و می‌خواهند معالجه‌اش بکنند، و با این بهانه‌های خلاف انسانی. امروز هم الآن توطئه هست، برای اینکه از حسن نیت جوانهای ما، از صفای سَریرۀ [صافی باطن]جوانهای ما استفاده سوء بکنند. فرض کنید بیخ گوش آنها بخوانند که خوب انگلیس هم مثل امریکا، چه فرقی می‌کند! بریزند آنجا را خراب کنند. خوب، عراق هم مثل آنجا، چه فرقی می‌کند، بریزند آنجا را هم بگیرند. فرانسه هم مثل آنها، که ما را معرفی بکنند که نه تنها قضیه روی موازین نیست، قضیه روی هرج و مرج است. اینها می‌خواهند ما را معرفی کنند که ما مملکتمان هرج و مرج و درهم و برهم و هر که هر کاری دلش می‌خواهد بکند، تا به دنیا بفهمانند به اینکه یک مملکتی است که محتاج به قَیم است. قَیمش هم کی است؟ آقای کارتر. خودش محتاج به قَیم است که این قدر آدمکشی نکند. اینها جنون سیاسی دارند. اینها جنون دارند که این قدر مردم را به کشتن می‌دهند و این قدر فساد می‌کنند، اینها مجنون‌اند. اینها باید بروند در تیمارستانها معالجه بشوند. مغزهای اینها باید معالجه بشود. اینها می‌خواهند معرفی کنند ملت ما را که یک ملت هرج و مرج طلب و یک ملتی هستند که وحشی و چه....

(اینجا را ببینید)

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.