رهبران اروپایی با همراهی زلنسکی در واشنگتن کوشیدند ترامپ را در مسیر حمایت از اوکراین نگه دارند، اما در آسیا پس از فقدان «نجواگر ترامپ» یعنی شینزو آبه، خلأ راهبری احساس میشود. در دوره دوم ترامپ، تعرفههای پرنوسان و فرآیند سیاستگذاری آشفته، متحدان آسیایی را میان نگرانی از چین و نیاز به پیوند با واشنگتن سرگردان کرده و اهمیت روابط شخصی با ترامپ را به اوج رسانده است.
به گزارش سرویس بینالملل جماران، مایکل جی. گرین، مدیرعامل مرکز مطالعات ایالات متحده در دانشگاه سیدنی دریادداشتی برای فارن افرز نوشت: در ماه اوت، تنها چند روز پس از آنکه دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، از ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، در نشستی در آلاسکا استقبال کرد، تصویری قابلتوجه از کاخ سفید منتشر شد. ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، بهسرعت به واشنگتن رفت تا با ترامپ دیدار کرده و حمایت آمریکا از دفاع اوکراین در برابر تهاجم روسیه را تقویت کند. اما زلنسکی تنها نبود: در آن دیدار با ترامپ، رهبران فنلاند، فرانسه، آلمان، ایتالیا و بریتانیا نیز حضور داشتند، بههمراه دبیرکل اروپایی ناتو و رئیس کمیسیون اروپا. عکسی که از این گروه منتشر شد، تا حدی پاسخی بود به تصاویری که پیشتر از خوشوبش گرم ترامپ و پوتین در آنکوریج منتشر شده بود.
تصمیم رهبران اروپایی برای همراهی با زلنسکی، ترکیبی از شجاعت و عملگرایی را نشان میداد. برای آنها آسانتر بود که ترامپ را بهخاطر دعوت از پوتین به خاک آمریکا محکوم کنند یا در اروپا یک نشست جداگانه برگزار کرده واز روبرو شدن رفتار توهین آمیز احتمالی ترامپ در دفتر بیضیشکل کاخ سفید پرهیز کنند. اما چنین گزینههایی مستلزم آن بود که رهبران اروپایی باور داشته باشند میتوانند بدون تکیه بر قدرت نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک ایالات متحده، از پیروزی روسیه در اوکراین جلوگیری کنند (و امنیت کشورهای خود را تضمین نمایند). اما آنان میدانند که چنین کاری از توانشان خارج است.
بنابراین، آنها از نقاط قوت خود استفاده کردند—نخستوزیر ایتالیا، جورجیا ملونی، با نزدیکی ایدئولوژیک خود به ترامپ؛ نخستوزیر بریتانیا، کییر استارمر، با تماسهای نسبتاً مکرر خود با او؛ و رئیسجمهور فنلاند، الکساندر استاب، با رابطهٔ ویژهاش با ترامپ (که کموبیش بر مهارتش در بازی گلف استوار است). آنها با بهرهگیری از جذابیت، تشویق و گاهی فشار، تلاش کردند تا این رئیسجمهور نامتعارف آمریکا را در مسیر راهبردیِ درستتر هدایت کنند. نتیجه، توافقی بود برای ارسال سامانههای پیشرفتهٔ تسلیحاتی آمریکایی به اوکراین از طریق خریدهای ناتو، و حتی بررسی درخواست کییف برای دریافت موشکهای «تاماهاوک» توسط ترامپ.
برای رهبران اروپایی، این همکاری برای تشویق ترامپ به ادامهٔ پایبندی به متحدان آمریکا—و به کل نظام ائتلافی که خود ایالات متحده ساخته بود—نقطهٔ عطفی بود نسبت به دورهٔ اول ریاستجمهوری او. در آن زمان، رهبران اروپایی نقشهای فرعی داشتند: رأیدهندگانشان از ترامپ بیزار بودند و ویژگیهای شخصیشان توان برقراری ارتباط با او را محدود میکرد. درحالیکه آنها تقلا میکردند، نقش اصلیِ «مدیریت ترامپ» در شبکهٔ ائتلافهای آمریکا بر عهدهٔ رهبران آسیایی بود—و در میان آنان، شینزو آبه (Shinzo Abe)، نخستوزیر وقت ژاپن، این نقش را استادانه ایفا میکرد. عکسی معروف از نشست گروه هفت در کبک (Qubec) در سال ۲۰۱۸ این رویکرد آبه را بهخوبی نشان میدهد: در آن عکس، آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، در حالی دیده میشود که با بیصبری در برابر ترامپِ سرسخت یا بیاعتنا ایستاده است، درحالیکه امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه، و ترزا می، نخستوزیر بریتانیا، بهنظر میرسد از مرکل پشتیبانی میکنند. در همان حال، آبه با چهرهای متفکر در کنار ترامپ ایستاده، حرکات بدن او را تقلید میکند و شاید در جستوجوی فرصتی است تا تنش را کاهش دهد.
تیم ترامپ در سال ۲۰۱۷ بدون هیچ طرح روشن و منسجمی برای راهبرد آسیایی خود در امورقاره آسیا وارد کاخ سفید شد، ازاینرو شینزو آبه به آنها کمک کرد تا چارچوب ژاپن با عنوان «منطقهٔ هند و اقیانوس آرام آزاد و باز» را بپذیرند. زمانی که ترامپ تهدید کرد که بر کرهٔ شمالی «آتش و خشم» نازل خواهد کرد، آبه حمایت ژاپن را اعلام کرد—اما در پشتصحنه شروطی را مطرح نمود که مشخص میکرد آیا واقعاً باید از نیروی نظامی استفاده شود یا نه. در حالی که بسیاری از رهبران جهان سعی میکردند از درگیری با رئیسجمهور غیرقابلپیشبینی آمریکا پرهیز کنند، آبه در طول دورهٔ نخست ترامپ ۲۰ دیدار حضوری، ۳۲ تماس تلفنی و پنج دور بازی گلف با او داشت. یکی از دیپلماتهای ژاپنی با طنز به من گفت: «در واقع بیست اجلاس نبود، بلکه همان یک اجلاس بود که بیست بار تکرار شد».
آبه درک کرده بود که قدرت آمریکا برای منافع ژاپن حیاتی است و تلاش کرد با مهارت فراوان آن را در مسیر مطلوب هدایت کند—و تا حد زیادی در این کار موفق بود. در دوران نخست ریاستجمهوری ترامپ، رهبران آسیایی نیز از او الگو گرفتند. نارندرا مودی Narendra Modi ، نخستوزیر هند، توانست ترامپ را در سال ۲۰۱۹ به تگزاس بکشاند تا در مراسمی با حضور ۵۰ هزار نفر از اعضای جامعهٔ مهاجران هندی شرکت کند؛ این گردهمایی عنوان «Howdy, Modi» داشت. اسکات موریسون Scott Morrison، نخستوزیر استرالیا، و جو هاکی Joe Hockey، سفیر او در واشنگتن، با معاون رئیسجمهور وقت، مایک پنس، و تیم امنیت ملی ترامپ روابط نزدیکی برقرار کردند تا در زمینهٔ راهبرد چین و تعامل در اقیانوس آرام جنوبی هماهنگ بمانند. حتی مون جائه-این Moon Jae-in، رئیسجمهور وقت کرهٔ جنوبی که از جناح چپ سیاسی میآمد و در ظاهر شریکی غیرمحتمل برای ترامپ بود، اما در کنار رئیسجمهور آمریکا قرار گرفت تا او را به دیپلماسی با کرهٔ شمالی تشویق کند.
اما در دورهٔ دوم ریاستجمهوری ترامپ، رهبران آسیایی برای مدیریت روابط ائتلافی خود با او با دشواری روبهرو شدهاند. هیچکس نتوانسته جای خالی آبه را پر کند—رهبری که در سال ۲۰۲۰ بهدلیل بیماری استعفا داد و در سال ۲۰۲۲ ترور شد. این امر از چند جهت شگفتانگیز است. از یک سو، رویکرد کنونی ترامپ به منطقه، از برخی لحاظ بیش از گذشته به نوعی راهبرد «آسیا نخست» شباهت دارد. علاوه بر این، نظرسنجیهای سال ۲۰۲۴ نشان داد که در استرالیا، هند، ژاپن و کرهٔ جنوبی، مردم در ابتدا نسبت به بازگشت ترامپ به قدرت ، بسیار کمتر از اروپاییها نگران بودند. همچنین، نمیتوان سکوت نسبی رهبران آسیایی را به موقعیت سیاسی آنها نسبت داد: چون رهبران اروپایی نیز وضعیت سیاسی بهتری ندارند—میزان محبوبیت کییر استارمر، نخستوزیر بریتانیا، و فریدریش مرِتس، صدراعظم آلمان، پایین است، و امانوئل مکرون در فرانسه بهسختی قدرت را حفظ کرده است. درست است که رهبران اروپایی بهواسطهٔ جنگ اوکراین انگیزهٔ بیشتری برای حفظ رابطهٔ دوسوی آتلانتیک دارند، اما این موضوع بهتنهایی نمیتواند رویکرد منفعل رهبران آسیایی را توضیح دهد، بهویژه با توجه به افزایش تهدیدهای نظامی و اقتصادی از سوی چین.
با از دست رفتن «نجواگر ترامپ» ، یعنی آبه، آسیا در رابطهاش با ایالات متحده تا حدی بیسکان به نظر میرسد. ممکن است این نقش توسط رهبر تازه منتخب ژاپن، سانائه تاکایچی Sanae Takaichi، پر شود—شاگرد سیاسی آبه که بسیاری از دیدگاههای او را سهیم است (هرچند آیندهٔ سیاسی او پس از جدایی شریک اصلی ائتلاف حزبش در ۱۰ اکتبر در هالهای از ابهام قرار دارد). اما تا الان، در دورهٔ دوم ترامپ، هیچ متحد آسیایی نتوانسته است رابطهای به اندازهٔ آبه با رئیسجمهور آمریکا برقرار کند. در نتیجه، راهبرد ایالات متحده در آسیا همچنان مبهم مانده و رهبران آسیایی از مزایای کامل شراکت با آمریکا—از جمله امنیت بیشتر در برابر چین—بیبهرهاند.
بدون آبه
در محافل خصوصی، یکی از عواملی که مقامهای آسیایی بارها برای توضیح انفعال اخیر خود به آن اشاره میکنند، فرآیند سیاستگذاری در دولت دوم ترامپ است—فرآیندی که از دورهٔ نخست او بسیار آشفتهتر و غیرقابلپیشبینیتر شده است. در آن زمان، آنها میتوانستند روی شرکای قابلاعتماد و بانفوذی در داخل دولت حساب کنند، از جمله هربرت ریموند مک مسترH. R. McMaster ، مشاور امنیت ملی؛ مایک پمپئو، وزیر امور خارجه؛ و مت پاتینجر Matt Pottinger، مدیر ارشد امور آسیا در شورای امنیت ملی. اما این بار، بهدلیل تصفیههای دورهای دولت از بهاصطلاح «جهانیگرایان» و نقش تضعیف شدهٔ شورای امنیت ملی، متحدان آمریکا دشوارتر میتوانند تشخیص دهند در مسائل کلیدی به کجا و به چه کسی باید مراجعه کنند، یا انتظار داشته باشند که همتایانشان در واشنگتن بدون آگاهی از موضع شخص ترامپ ابتکار عملی نشان دهند.
سیاستهای تعرفهای ترامپ نیز رهبران آسیایی را چنان نگران کرده است که حتی اظهاراتش در دورهٔ نخست ریاست جمهوری اش دربارهٔ جنگ و صلح با کرهٔ شمالی چنین نگران کننده نبود. استرالیا میتواند بهراحتی تعرفههای ده درصدی وضعشده از سوی دولت آمریکا را تحمل کند، اما ترامپ تهدید کرده است که در صورت عدم افزایش پرداخت استرالیا برای داروهای تولیدشده در ایالات متحده، تعرفهٔ ۲۰۰ درصدی بر داروها—که موضوعی بسیار حساس در سیاست داخلی استرالیاست—اعمال خواهد کرد. در همین حال، توکیو با وجود نارضایتی، با تعرفهٔ ۱۵ درصدی بر صادرات ژاپن با آمریکا کنار آمده است، اما تعرفهٔ ۱۰۰ درصدی بر نیمههادیها که ترامپ از آن سخن گفته، میتواند برای شرکتهای ژاپنی فاجعهبار باشد. در سوی دیگر، هند نیز از اینکه باید برای خرید نفت روسیه تعرفهٔ ۵۰ درصدی بپردازد، در حالیکه ترامپ در آلاسکا با پوتین گرم گرفته و تهدید به تحریمهای بیشتر علیه مسکو را کنار گذاشته، خشمگین و سردرگم است.
دلایل اینکه این نارضایتی به تلاشهای جدیتر برای مدیریت رابطه با ترامپ منجر نشده، در هر کشور متفاوت است. در ژاپن، مشکل اصلی ضعف سیاسی حزب حاکم لیبرال دموکرات است. با وجود نارضایتی از تعرفهها و نتایج نظرسنجیهایی که نشان میدهد تنها ۱۶ درصد از مردم ژاپن به ترامپ اعتماد دارند، حمایت عمومی از ائتلاف ژاپن و آمریکا همچنان ۹۰ درصد یا بیشتر باقی مانده است—عمدتاً به دلیل احساس تهدید مشترک از جانب چین. افکار عمومی ژاپن اگر میتوانست، همان رویکرد آبه را انتخاب میکرد، اما هیچکس با قدرت سیاسی داخلی یا درایت او در تعامل با ترامپ ظهور نکرده است. موفقیتهای اولیهٔ شیگرو ایشیبا Shigeru Ishiba’s ، نخستوزیر پیشین ژاپن، در دیدار فوریهاش با ترامپ، بهدلیل تعرفههای آمریکا و جایگاه ضعیف او در حزب خود از بین رفت (او در اوایل سپتامبر استعفا داد و انتخابات اکتبر را رقم زد). جانشین او، سانائه تاکایچی، محافظه کارتر است و از رویکرد «اول ژاپن» حمایت میکند و دیدگاههای تندتری دربارهٔ چین دارد—دیدگاههایی که میتواند با سیاستهای دولت ترامپ همخوانی داشته باشد.
بااینحال، ترامپ در آستانهٔ سفر برنامهریزیشدهٔ خود به پکن در سال ۲۰۲۶ در حال نرمتر کردن موضعش نسبت به چین است و امیدوار به دستیابی به توافق تجاری مثبتی با شی جینپینگ، رهبر چین، میباشد. اگر تاکایچی (Takaichi) در ژاپن نخست وزیر شود، احتمالاً در هفتههای آینده در حاشیهٔ اجلاس همکاری اقتصادی آسیا-اقیانوس آرام (APEC) در کرهٔ جنوبی برای نخستینبار با ترامپ دیدار خواهد کرد. او بهتر است مانند آبه ، به ترامپ دربارهٔ چین هشدار دهد، اما چنین هشداری در شرایط تغییر اولویتهای ترامپ توام با ریسک میباشد. اگر ترامپ بهنفع روابط آمریکا و چین، تاکایچی را نادیده بگیرد، تاکاچی در داخل کشور با مشکلات سیاسی روبهرو خواهد شد.
اما اعلامیهٔ پکن در ۹ اکتبر مبنی بر گسترش محدودیتهای صادرات فلزات خاکی کمیاب—که برای تولیدات فناوری حیاتیاند—باعث شد ترامپ واکنشی تند نشان دهد: او تهدید کرد تعرفهٔ ۱۰۰ درصدی دیگری بر واردات چین وضع خواهد کرد و حتی لغو دیدار خود با شی در اجلاس APEC را مطرح کرد. قرار است ترامپ در پایان اکتبر به ژاپن سفر کند و تاکایچی ممکن است بتواند از این تنش تازه میان ترامپ و شی به نفع خود استفاده کند—اما تنها در صورتی که او ابتدا بتواند اوضاع سیاسی داخلی کشورش را سامان دهد.
استرالیا، کرهٔ جنوبی و هند در آزمون ترامپ
آنتونی آلبانیزی (Anthony Albanese)، نخستوزیر استرالیا، در داخل کشور از موقعیت سیاسی قدرتمندی برخوردار است؛ او در انتخابات سراسری ماه مه، محافظهکاران را بهشدت شکست داد. بااینحال، با وجود چند تماس تلفنی با ترامپ و یک دیدار تبلیغاتی در حاشیهٔ مجمع عمومی سازمان ملل، رابطهٔ او با رئیسجمهور آمریکا همچنان با فاصله و محتاطانهتر از همتایانش در ژاپن یا کرهٔ جنوبی باقی مانده است.
آلبانیزی قرار است در تاریخ ۲۰ اکتبر برای نخستین دیدار رسمی خود با ترامپ به کاخ سفید برود. او از مزیت ائتلاف دیرینهٔ میان استرالیا و ایالات متحده برخوردار است—ائتلافی که از جنگ جهانی اول تاکنون در همهٔ درگیریهای بزرگ آمریکا ادامه داشته است. دو کشور در حوزهٔ دفاعی و اشتراک اطلاعات امنیتی نیز همکاری نزدیکی دارند؛ (موضوعی که در رقابت فزاینده با چین برای هر دو اهمیت بیشتری یافته است) . بر اساس توافق آکوس (AUKUS) که در سال ۲۰۲۱ امضا شد، استرالیا پذیرفت چند زیردریایی هستهای از نوع «ویرجینیا» ساخت آمریکا خریداری کند. تمرین نظامی دوجانبهٔ امسال دو کشور با عنوان Talisman Sabre نیز بزرگترین رزمایش از زمان آغاز برنامه در سال ۲۰۰۵ بود. افزون بر این، کانبرا Canberra آماده است تا برای تأمین زنجیرههای عرضهٔ مواد معدنی حیاتی—با توجه به منابع گستردهٔ معدنی خود—با واشنگتن همکاری کند.
بااینحال، در این اتحاد نیز نغمههای ناساز وجود دارد که دو رهبر باید مدیریت کنند. تصمیم پنتاگون برای بازنگری در ارزش توافق آکوس باعث نگرانی مقامهای استرالیایی شد؛ مایک هاکبی، سفیر آمریکا در اسرائیل، از استرالیا بهدلیل بهرسمیت شناختن کشور فلسطین انتقاد تندی کرد؛ و دو دولت در مواضع خود دربارهٔ تغییرات اقلیمی فاصلهٔ زیادی دارند. دولت کارگر آلبانیزی در واکنش به تهدید چین، لحن ملایمتری نسبت به آمریکا در پیش گرفته و بر ثبات روابط با پکن تأکید دارد—البته، اگر رویکرد ترامپ نسبت به چین همچنان تغییر کند، این امر میتواند برای آلبانیزی مزیتآور باشد. ترامپ در جناح چپ حزب کارگر استرالیا بسیار نامحبوب است—طبق نظرسنجیهای «پیو»، دیدگاههای منفی نسبت به ترامپ در استرالیا بسیار شدیدتر از سایر نقاط آسیا است—و برخی مشاوران آلبانیزی معتقدند او باید در تعامل با رئیسجمهور آمریکا پروفایل پایینتری حفظ کند. بااینحال، آلبانیزی بر انجام نخستین دیدار رسمی خود در واشنگتن پایبند است، دیداری که فرصتی برای جلب توجه ترامپ به مشارکت عمیقتر در منطقه، بهویژه در آسیای جنوبشرقی و اقیانوس آرام فراهم میکند—مناطقی که تحت فشار چیناند و برای امنیت استرالیا حیاتی محسوب میشوند.
در کرهٔ جنوبی، بهنظر میرسید که میان ترامپ و لی جائه-میونگLee Jae-myung ، رئیسجمهور جدید این کشور که در ماه ژوئن انتخاب شد، نوعی رابطهٔ غافلگیرکننده اما کارآمد شکل گیرد. لی در دیدار خود در ۲۵ اوت در دفتر بیضیشکل کاخ سفید، عملکردی عالی داشت—او ترامپ را از تعهد سرمایهگذاریهای کرهٔ جنوبی در اقتصاد آمریکا مطمئن کرد و سطح تعرفهها را کاهش داد. گرچه لی از جناح چپ پیشرو میآید و تیم او متشکل از مشاورانی است که از فعالان جنبشهای دموکراسیخواه دههٔ ۱۹۸۰ (با گرایشهای گاه ضدآمریکایی و حتی طرفدار کرهٔ شمالی) بودهاند، اما در سیاست خارجی عملگرایی واقعگرایانهای نشان داده و مصمم است روابط با آمریکا و ژاپن را تقویت کند. بااینحال، در سپتامبر، مأموران ادارهٔ مهاجرت و گمرک آمریکا (ICE) به کارخانهٔ هیوندای در ایالت جورجیا یورش بردند و کارگران دارای اقامت غیرقانونی را بازداشت نمودند . تصویری که از بیش از ۳۰۰ کارمند کرهای در حال انتقال بهعنوان بازداشتی پخش شد، خشم عمومی در کرهٔ جنوبی را برانگیخت؛ مردمی که تازه به آنها گفته شده بود روابط واشنگتن و سئول در حال تقویت است. در کره جنوبی، حمایت از اتحاد آمریکا و کرهٔ جنوبی حدود ۹۰ درصد بود، اما اکنون صداهای ضدآمریکایی در میان حلقهٔ مترقی اطراف لی جسورتر شدهاند، و روابط شخصی او با ترامپ نیازمند ترمیم است. حضور ترامپ در اجلاس APEC در پایان ماه میتواند فرصتی برای آشتی میان دو طرف باشد—اگر هر دو بتوانند از آن بهرهبرداری کنند.
شاید هیچ متحد آمریکایی به اندازهٔ نارندرا مودی، نخستوزیر هند، از بازگشت ترامپ به قدرت مطمئن نبود—و هیچکس نیز تا این اندازه مایوس نشده است. افزون بر تعرفههای ۵۰ درصدی اعمالشده علیه هند، ترامپ با نسبت دادن کاملِ پایان درگیری نظامی ماه مه میان هند و پاکستان به خود و سپس دعوت از فرمانده ارتش پاکستان به کاخ سفید، خشم دهلینو را برانگیخت. از نگاه بسیاری در هند، این رفتار یادآور سیاست منطقهای واشنگتن ۲۵ سال پیش است—زمانی که آمریکا هنوز شراکت راهبردی با هند را شکل نداده بود. مودی میتوانست مانند آبه رفتار کند و این بیاعتناییها را نادیده بگیرد و در عوض، بکوشد تا ترامپ را به مسیر بهتری هدایت کند؛ اما چنین رویکردی با شخصیت مودی سازگار نیست. اکنون که اکثریت حزب او در پارلمان کاهش یافته و اقتصاد هند نیز با کندی رشد مواجه است، او با وضعیت سیاسی داخلی دشوارتری نسبت به دورهٔ نخست ترامپ روبهرو است. ترامپ در ۱۷ سپتامبر تولد مودی را تبریک گفت و مودی نیز با گرمی پاسخ داد، اما اگر غیبت احتمالی ترامپ در اجلاس سران گروه چهارجانبه (Quad) که قرار است اواخر امسال در هند برگزار شود، نشانهای باشد، روابط میان واشنگتن و دهلینو بهنظر میرسد برای مدتی همچنان سرد و شکننده باقی بماند.
برانگیخته از سوی پکن
رویکرد منظم و حسابشدهی شینزو آبه در تعامل با دونالد ترامپ – و در رقابت با چین – چارچوب مفهومی لازم را برای شکلدهی به یک راهبرد آسیایی منسجم فراهم کرد؛ راهبردی که نهتنها به نفع ژاپن، بلکه در قالب نسخهی آمریکایی مفهوم «چهار چوب سیاسی باز و آزاد در منطقهی هند و اقیانوس آرام» نیز تعبیر شد. نشست ماه اوت میان ترامپ و رهبران اروپایی هدف مشابهی را دنبال میکرد: ثباتبخشی به سیاست آمریکا در قبال اوکراین، حفظ ولودیمیر زلنسکی در میدان نبرد و تقویت امنیت اروپا، علیرغم استقبال ترامپ از ولادیمیر پوتین در آلاسکا.
با این حال، در غیاب مدیری ماهر چون آبه، مسیر سیاست آسیایی ترامپ همچنان نامطمئن و مبهم است. برخی از اعضای دولت کنونی آمریکا همانند دولت نخست ترامپ، از جاهطلبیهای هژمونیک چین ابراز نگرانی میکنند؛ اما گروهی دیگر – از جمله خود ترامپ – دیپلماسی با پکن را فرصتی برای انعقاد توافقهای تجاری کوتاهمدت میدانند و مایلاند سایر دغدغههای امنیتی یا سیاسی را موقتاً نادیده بگیرند. در شرایطی که برخی از ارکان کلیدی ساختار امنیتی آمریکا در آسیا – مانند ائتلاف چهارجانبه (Quad) – در حال فروریختن است، متحدان واشنگتن در منطقه ،از آمریکا میخواهند که حضور و تعهد خود در منطقهی هند و اقیانوس آرام را افزایش دهد؛ بهویژه پس از آنکه کاهش گستردهی کمکهای توسعهای ایالات متحده، زمینه را برای نفوذ و فشار اقتصادی چین در این منطقه فراهم کرد.
دولت دوم ترامپ بیتردید سختتر از دورهی نخست قابل مدیریت است، چراکه رئیسجمهور به تعرفهها علاقه دارد و رفتاری غیرقابلپیشبینی از خود نشان میدهد. در حال حاضر هیچ رهبر آسیایی از قدرت سیاسی داخلی و مهارت دیپلماتیک مشابه آبه برخوردار نیست. با این حال، نبود شخصیتی چون آبه در میان رهبران آسیایی نباید تداوم یابد. رهبران آسیا اکنون نسبت به سال ۲۰۱۷ انگیزهی بیشتری برای حفظ نقش فعال واشنگتن در معادلات منطقهای دارند، زیرا تنها ایالات متحده از ترکیب قدرت نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک لازم برای حفظ امنیت و بازدارندگی در برابر جاهطلبیهای پکن برخوردار است. با وجود پیشبینیناپذیری ترامپ، چند عضو کلیدی دولت او آمادهاند تا تعامل خود با آسیا را گسترش دهند؛ اما این بار، ابتکار عمل به احتمال زیاد تنها از سوی شخص رئیسجمهور آغاز خواهد شد. بنابراین، روابط شخصی با ترامپ برای قدرتهای آسیایی بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارد. رهبران آسیا باید، همانگونه که همتایان اروپاییشان آموختهاند، از ترکیبی از سیاستورزی، اقناع و همسویی سیاسی برای حفظ پیوند با واشنگتن استفاده کنند تا ایالات متحده همچنان بازیگر اصلی در صحنهی آسیا باقی بماند.