مناسبات روسیه و چین در سال‌های اخیر در عرصه های دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی تقویت شده است و رهبران دو کشور که در زمینه نظم جهانی دیدگاه‌های مشترکی دارند.

به گزارش جماران به نقل از سى ان ان، جنگ در اوکراین باعث درخواست مجدد چین برای درگیر شدن در یک بحران بین‌المللی شده است و مفسران در مورد چگونگی موقعیت مناسب این کشور برای مذاکره برای پایان دادن به جنگ بحث می‌کنند.

سیاستمداران نیز این تماس را پذیرفته‌اند: بنا بر گزارش‌ها، وزیر خارجه اوکراین از چین خواسته تا در این امر دخالت کند، در حالی که روز سه‌شنبه رهبران اروپایی با شی جین پینگ با رهبر چین تماس گرفتند تا آنها را در جریان نگه دارند.

همه این ایده‌ها حس خوبی دارند - اما احتمالاً شکست خواهند خورد. به این دلیل که چین، به دور از اینکه بتواند قاطعانه در صحنه جهانی عمل کند، از خلأ رهبری مزمنی رنج می‌برد که آن را فلج می‌کند تا در مواجهه با بحران‌های جهانی عمل کند. زمانی که جنگ نزدیک به دو هفته پیش آغاز شد، واکنش چین به طرز بی‌حسی قابل پیش‌بینی بود: غرب مقصر است، تحریم‌ها اثر معکوس دارند، و «همه طرف‌ها» باید از خویشتنداری استفاده کنند (انگار این یک نزاع بین افراد برابر است و هر دو طرف مقصر هستند. ). در ابتدا، می‌توان دید که چین به سادگی در یک دوراهی گرفتار شده است - مجبور به لفظ رکیک می‌شود، زیرا از رفتار روسیه شوکه شده بود اما تمایلی به انتقاد از نزدیک‌ترین دوست خود نداشت. اما 10 روز بعد، وزیر امور خارجه وانگ یی حمایت خود از مسکو را دو چندان کرد و روز دوشنبه روسیه را "مهم ترین شریک استراتژیک" کشورش خواند.

 سکوت چین چیز جدیدی نیست. برای چندین دهه، رهبران غربی چین را به عنوان یک شریک استراتژیک یا سهامدار در نظم بین المللی جهانی تحت فشار قرار دادند. بسیاری تصور می کردند که دیر یا زود چین به این مناسبت دست خواهد زد و در شرایط اضطراری مانند امروز، دیپلمات های این کشور از دفاتر خوب خود برای حل یک بحران جهانی استفاده خواهند کرد. اما واقعیت این است که چین به قدری درگیر مجموعه ای محدود از مسائل است که نمی تواند بیش از یک بازیگر شخصیت در صحنه بین المللی باشد و در چند نقش خاص ظاهر شود اما در غیر این صورت از عمق آن خارج است.

چین به شدت در مورد دو موضوع داخلی،تایوان و حقوق بشر، عمدتاً واکنش نشان می دهد. کشورهایی که از خط چین در قبال تایوان پیروی نمی کنند - که باید به چین بازگردد، صرف نظر از اینکه ساکنانش چه فکری می کنند - بی رحمانه مورد تعقیب قرار می گیرند.

به عنوان مثال، ضربه زدن اقتصادی چین به لیتوانی را ببینید، که سال گذشته این جسارت را داشت که به تایوان اجازه داد تا از نام خود در دفتر نمایندگی خود در ویلنیوس پایتخت لیتوانی استفاده کند. چین اصرار دارد که کشورها فقط به تایوان اجازه می‌دهند تا دفاترش را به نام پایتختش «تایپه» بنامد، گویی فقط یک استان است.

در مورد دیگر موضوع اصلی حقوق بشر: هر کسی که استدلال می کند که این حقوق جهانی است، در امور داخلی چین دخالت می کند. برای این منظور، چین از کشورهای دیگری که به دلیل نقض این بیانیه نیز مورد انتقاد قرار می گیرند، حمایت می کند و استدلال می کند که اینها نیز امور داخلی آنهاست.

اما در بسیاری از مسائل دیگر، چین واقعاً اهمیتی نمی‌دهد. مواد مخدر، تروریسم، بهداشت عمومی، تغییرات آب و هوایی -- چین در همه این مسائل منافع دارد اما به ندرت پیشرو است. در بهترین حالت، چند ایده ارائه می‌کند و سپس معاملاتی را دنبال می‌کند که توسط کشورهای دیگر بسته شده است.

این تمرکز نزدیک‌بینانه بر نگرانی‌های داخلی به‌ویژه در دوران شی جین‌پینگ، کمترین رهبر جهان‌وطنی که جمهوری خلق را در نزدیک به نیم قرن مدیریت کرده است، مشهود است.

سیستم کنونی چین در اواخر دهه 1970 تحت رهبری دنگ شیائوپینگ، که مایل بود کنترل حزب کمونیست بر جامعه را کاهش دهد تا به چین اجازه شکوفایی دهد، راه اندازی شد. دو جانشین دست‌گزیده دنگ، جیانگ زمین و هو جین‌تائو، نقص‌هایی داشتند، اما ایده‌های نسبتاً مشابهی در مورد گسترش جذابیت حزب کمونیست و پیگیری روابط بهتر با همسایگان داشتند.

شی هیچ یک از این غرایز را ندارد. او که توسط یکی از پدران بنیانگذار کشور بزرگ شده است، اولین رهبر است که در جمهوری خلق متولد و بزرگ شده است. او تحصیلات نسبتاً محدودی دارد - تقصیر او نیست زیرا به دلیل آشفتگی سیاسی سال های مائو بود - اما هنوز هم می گوید. هنگامی که آشفتگی در اواخر دهه 1970 به پایان رسید، پدرش که ارتباط خوبی داشت، او را در مسیر موفقیت قرار داد، با یک شغل حرفه ای پس از دیگری. چشم انداز شی اساسا بازسازی حزب کمونیست چین از نسل پدرش است.

اندکی پس از اینکه حزب در دهه 1950 قدرت را به دست گرفت، طبق افسانه ها، حزب فساد ناپذیر، محبوب و محکم بر جامعه بود. برای این منظور، هدف اصلی شی، تقویت کنترل حزب بر اقتصاد، سیاست، آموزش و مناطق اقلیت مانند سین کیانگ یا مناطق نسبتاً خودمختار مانند هنگ کنگ است. در نوع خود، چشم انداز شی در تلاش او برای برگرداندن زمان اصلاحات 40 ساله جاه طلبانه است، اما این یک جاه طلبی محدود و متمرکز بر درون است. همانطور که محقق استرالیایی Geremie Barmé می گوید، این یک "امپراتوری خستگی" است.

به همین دلیل است که تصور اینکه چین می تواند نقش سازنده ای در اوکراین داشته باشد، توهمی است. روی کاغذ، منطقی است. چین آخرین بازار بزرگ روسیه است که غرب تا حد زیادی روابط خود را با آنها قطع کرده است. دیپلمات‌های شی به راحتی می‌توانند گوش روسیه را جلب کنند و به‌طور زیرکانه پیشنهاد کنند که نوعی حل و فصل برای همه طرف‌ها سودمند است. اتخاذ چنین اقدامی نیز به نفع چین خواهد بود. چین در نظم بین المللی که پوتین به دنبال نابودی آن است، ثروتمند شد. در نهایت نیاز به رقابت با کشورهای پیشرو جهان دارد و برای انجام این کار به یک سیستم جهان باز با جریان آزاد سرمایه و ایده نیاز دارد. فروکش کردن آن با کشورهای ناکارآمدی مانند روسیه تنها چین را به پایین می کشاند. این هنوز ممکن است اتفاق بیفتد و چین ممکن است اولویت های داخلی خود را برای کمک به پایان دادن به بحران کنار بگذارد. اما انجام این کار مستلزم یک جابجایی لرزه ای است.

ایفای نقش واسطه باعث می شود چین پس از اینکه می بالد دوستی آنها "هیچ محدودیتی ندارد" از روسیه فاصله بگیرد. در عوض، چین احتمالاً بی‌طرف عمل می‌کند، اما همچنان بیشتر همدردی خود را با روسیه نشان می‌دهد، نه اوکراین یا دموکراسی‌هایی که برای حفظ استقلال آن می‌جنگند. این به این دلیل است که هر چیزی که شی در خانه اجرا کرده است برای خفه کردن افکار آزاد بوده است، نه آزاد کردن آن. او جهان دموکراتیک را با چنین بی اعتمادی می نگرد.

او امیدوار است که چین آنها را جایگزین کند، اما با نوآوری های داخلی و نه تبادل قوی ایده ها و محصولات. این یک جهان بینی خود محور است که در آن تساوی ها عمدتاً حاصل جمع صفر هستند: شما برنده می شوید، من بازنده می شوم. در این زمینه، اگر غرب درگیر مناقشه با روسیه بر سر اروپا شود، چین برنده است. درگیر شدن در دعوای خارجی ها معنایی ندارد.

شایان ذکر است رییس‌جمهور چین پس از حمله روسیه به اوکراین، در گفتگوی تلفنی با پوتین ضمن تأیید نگرانی‌های روسیه در قبال گسترش ناتو، بر ضرورت راهکارهای مسالمت‌آمیز تأکید کرد. پکن هم‌چنین از وتوی قطعنامه آمریکا علیه روسیه خودداری کرده و به آن رأی ممتنع داد.

 چین گرچه روابط نزدیکی با روسیه دارد، ولی ضمن انتقاد از ناتو، از تأیید حمله خودداری کرده است. موضع تقریباً بی‌طرفانه پکن عمدتاً ناظر به روابطش با اروپاست. حمایت از این حمله می‌تواند به روابط اقتصادی چین با کشورهای اروپای شرقی و مرکزی آسیب وارد کند. در حالی که ضرورتی به ایجاد تنش در چنین سطحی احساس نمی‌کند.

تحریم روسیه توسط آمریکا و اروپا می‌تواند موجب نزدیکی و شاید وابستگی روسیه به چین شود. اولاً باعث می‌شود چین در رقابت‌های منطقه‌ای در آسیای مرکزی و تا حدی غرب آسیا به خصوص از لحاظ اقتصادی دست بالاتر را پیدا داشته باشد. ثانیاً روسیه در صورت کاهش فروش نفت و گاز خود، بیش از پیش به چین برای یافتن بازار برای این محصولات نزدیکتر خواهد شد.

 بعضی کارشناسان غربی معتقدند مهم‌ترین تأثیر این جنگ بر سیاست خارجی چین، تحریک آن به اقدام نظامی علیه تایوان است. اما باید توجه داشت که موقعیت اوکراین و تایوان تفاوت‌هایی دارد. موجودیت سیاسی اوکراین در مجامع بین‌المللی به رسمیت شناخته شده در حالی که درباره تایوان چنین نیست.

علاوه بر این، چین برخلاف روسیه در دوره رشد سریع اقتصادی است و به نظر نمی‌رسد دستکم در کوتاه‌مدت دست به اقدامی بزند که این رشد اقتصادی را به خطر بیندازد. بنابراین حمله روسیه به اوکراین، از منظر سیاست خارجی چین، توجیه مناسبی برای تقویت ادعای خود بر تایوان نیست.

مقامات آمریکایی بر این باور بودند که تنها کسی که می تواند ولادیمیر پوتین را از حمله به اوکراین منصرف کند، شی جی پینگ، رییس جمهوری چین است ولی نتیجه‌گیری مقامات آمریکایی از مذاکرات ماه‌های اخیر با چین در مورد اوکراین این است که سیاست عمومی پکن در قبال آمریکا و غرب خصمانه‌تر شده است.

مناسبات روسیه و چین در سال‌های اخیر در عرصه های دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی تقویت شده است و رهبران دو کشور که در زمینه نظم جهانی دیدگاه‌های مشترکی دارند، تاکنون ۳۷ بار دیدار کرده اند.

به گزارش خبرگزاری دولتی چین روز جمعه ششم اسفند ولادیمیر پوتین در یک تماس تلفنی با رهبر چین گفت که آمریکا و ناتو تمامی درخواست‌ها و شروط امنیتی روسیه را نادیده گرفته و تعهدات خود را نقض کرده اند.

رییس جمهوری چین نیز تاکید کرده است که موضع این کشور «احترام به نگرانی‌های مشروع امنیتی و در عین حال استقلال و تمامیت ارضی» همه کشورهاست.

برخی از مقامات آمریکایی معتقدند که چین و روسیه بیش از هر مقطع دیگری پس از پایان جنگ سرد به یکدیگر نزدیک شده اند و در برابر آمریکا، اروپا و متحدان آسیایی آنها معمولا موضع واحدی اتخاذ می کنند.

سخنگوی وزارت خارجه چین نیز پس از شروع حمله نظامی روسیه به اوکراین در یک نشست خبری آمریکا را مسئول تنش‌های موجود در اوکراین دانست و گفت: «دولت آمریکا اخیرا با ارسال اسلحه، احتمال وقوع جنگ را تشدید کرده است. ریختن نفت روی آتش در زمانی که از دیگران می‌خواهید آتش را خاموش کنند، رفتار غیرمسئولانه و غیراخلاقی است.»

او در پاسخ به سئوالات مکرر خبرنگاران خارجی حاضر نشد تهاجم نظامی روسیه را «اشغال» یک کشور دیگر توصیف کند و گفت دولت آمریکا تاکنون در پنج مرحله مرزهای پیمان ناتو را به سوی شرق اروپا گسترش داده و با استقرار سلاح‌های پیشرفته در اروپای شرقی تعهدات امنیتی در قبال روسیه را نقض کرده است.

پیش از این وزیر دفاع چین نیز در سخنرانی مجازی خود در اجلاس امنیتی مونیخ از ناتو انتقاد کرده بود.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.