حجت الاسلام و المسلمین محمدتقی خلجی طی سخنانی با موضوع «شرح دعای سی و هشتم صحیفه سجادیه» در دفتر مرحوم آیت‌الله العظمی یوسف صانعی(ره)، گفت: هیچ کس در این عالم - به‌خصوص، کسانی مثل انبیاء و اولیاء که دارای مقامات رفیع معنوی‌اند- در مقامی امن و تضمین‌ شده ننشسته؛ لذا توبه آنان نیز با توبه ما فرق می‌کند؛ توبه آنان دفع گناه است و توبه ما رفع گناه.

یک استاد حوزه علمیه قم با تأکید بر اینکه هیچ کس در این عالم در مقامی امن و تضمین‌ شده ننشسته، گفت:کسانی که به حضور قرآن می‌روند و انسان‌های باتقوا، پارسا و پرهیزگار، دردمندانه به حضور آن می‌روند و از آن، درمان درد خود را می‌خواهند. البته این دردها، دردهای جسمانی نیست، بلکه دردهای معنوی است. ما دو گونه درد داریم، یک درد فکری و یک درد روحی. درد فکری مانند مسائل و مشکلات علمی است که انسان با دقت در قرآن، دوری آنها را از قرآن می‌طلبد. گاهی نیز انسان دچار بیماری‌هایی مثل حسد، غیبت، تهمت و دیگر رذائل اخلاقی است که همه، دردند و بندهایی به شمار می‌روند که به گردن او بسته شده‌اند و با تلاوت قرآن می‌خواهد آن دردها را زایل و آن بندها را بگشاید.

به گزارش خبرنگار جماران، حجت الاسلام و المسلمین محمدتقی خلجی طی سخنانی با موضوع «شرح دعای سی و هشتم صحیفه سجادیه» در دفتر مرحوم آیت‌الله العظمی یوسف صانعی(ره)، گفت: عنوان دعای سی و هشتم صحیفه سجادیه معذرت‌خواهی امام سجاد(ع) در پیشگاه خداوند از تبعات و کارهای ناپسندی است که خدای ناکرده از ناحیه او سر زده، یا در حقوق بندگان خدا، دچار تقصیر و کوتاهی شده و در ارتباط با آزادی خودش از آتش دوزخ است. اما در ارتباط با انبیای الهی و ائمه(ع) این سؤال مطرح است که ما معتقدیم آنها گناه نمی‌کنند و دارای مقام عصمتند، پس این همه استغفار و گریه و زاری شبانه و تضرّع به درگاه خداوند، از چه روی است؟

این استاد حوزه علمیه قم افزود: در یکی از برنامه‌های سحر تلویزیون، شنیدم آقایی که از دنیا رفته، می‌گفت مثلاً امیرالمؤمنین(ع) که دعای کمیل را خوانده‌اند و حضرت در مقام خوف از خداوند بوده، در مقام تعلیم است و می‌خواسته به بندگان خدا بیاموزد. ولی این سخن قابل هضم نیست؛ لذا ناگزیریم که در معنای گناه، قائل به توسع شویم. قائل شدن به توسع در معنای گناه، بدین مفهوم است که گناهی که از ما سر می‌زند و مثلاً نماز نمی‌خوانیم یا مال مردم را ضایع می‌کنیم، لب به غیبت می‌گشاییم و یا تهمت می‌زنیم، یک نحوه گناه است اما در رابطه با مقام قرب و بُعد الهی، اولیای الهی ممکن است گاهی لغزش‌هایی داشته باشد و الا آنان دچار معصیت رایجی که ما مرتکب می‌شویم، نمی‌گردند، چنان‌که گفته می‌شود «حَسناتُ الأَبْرارِ سَیِّئاتُ الْمُقَرَّبینَ». انبیاء و اولیاء با این‌که طالب مقام قربند، در اثر برخورد با دیگران و توجه به طبیعت، احساس می‌کنند از آن مقام قرب، مقداری دور افتاده‌اند و بین آنان و خدای متعال، حجابی پدید آمده و کدورتی روحی رخ داده است، لذا پیغمبر اکرم(ص) می‌فرماید: «إنّهُ لَیُرانُ عَلى قَلْبِى وَإنّى أَسْتَغْفِرُ فی کُلِّ یَوم سَبْعینَ مَرَّةً»؛ گاهی کدورت‌هایی بر قلب من می‌نشیند، لذا هر روز، هفتاد بار استغفار می‌کنم.

وی تأکید کرد: هیچ کس در این عالم - به‌خصوص، کسانی مثل انبیاء و اولیاء که دارای مقامات رفیع معنوی‌اند- در مقامی امن و تضمین‌ شده ننشسته؛ لذا توبه آنان نیز با توبه ما فرق می‌کند؛ توبه آنان دفع گناه است و توبه ما رفع گناه. در فرق بین رفع و دفع می‌توان چنین مثال زد که گاهی فرش‌ها آلوده و کثیف می‌شوند و بر آنها گرد و خاک می‌نشیند، لذا آنها را با جارو یا جاروبرقی، نظافت می‌کنید و گردها را از آن بر می‌داریم؛ اما گاهی نیز پرده‌ها را به گونه‌ای تنظیم می‌کنیم که اصلاً گردی به داخل نمی‌آید و بر فرش‌ها نمی‌نشیند. توبه بزرگان و اولیاء، دفع گناه است نه رفع گناه، و در این جهت با ما فرق دارند. بنابراین اگر در کلمات ائمه و مناجات‌هایشان را می‌بینیم که آنها هم مثل دیگران در حال تضرّع و زاری به پیشگاه خداوندند، باید توجه نماییم که گناه آنان با ما متفاوت است و توبه‌شان هم در یک مرتبه اعلی، قرار دارد. 

خلجی همچنین با اشاره به جنبه تعلیمی ادعیه، اظهار داشت: این نکته هم گفتنی است که دعاهای ائمه، تنها دعا نیستند، بلکه تعلیم هم هستند. مثلاً دعای «ابوحمزه» که در شب‌های ماه رمضان خوانده می‌شود، صرفاً دعا نیست، بلکه مطالب علمی هم در خود دارد و به خصوص به انسان می‌آموزند که چگونه با خدا حرف بزند. ابن جوزی می‌گوید: اگر علی بن ابی طالب(ع) نبود، معارف قرآن تبیین نمی‌شد و اگر علی بن الحسین، زین العابدین(ع) نبود، کسی نمی‌دانست چگونه با خدا سخن بگوید. او با خدا سخن گفتن را به ما آموخته است.

وی در خصوص «مواجهه پرهیزکاران با قرآن» نیز گفت: در روایت آمده است که وقتی قرآن را تلاوت می‌کنید، با حزن و اندوه بخوانید تا اثرش در قلب شما بیشتر باشد «وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ»؛ به وسیله قرآن، دردهایشان را درمان می‌کنند، یعنی کسانی که به حضور قرآن می‌روند و انسان‌های باتقوا، پارسا و پرهیزگار، دردمندانه به حضور آن می‌روند و از آن، درمان درد خود را می‌خواهند. البته این دردها، دردهای جسمانی نیست، بلکه دردهای معنوی است. ما دو گونه درد داریم، یک درد فکری و یک درد روحی. درد فکری مانند مسائل و مشکلات علمی است که انسان با دقت در قرآن، دوری آنها را از قرآن می‌طلبد. گاهی نیز انسان دچار بیماری‌هایی مثل حسد، غیبت، تهمت و دیگر رذائل اخلاقی است که همه، دردند و بندهایی به شمار می‌روند که به گردن او بسته شده‌اند و با تلاوت قرآن می‌خواهد آن دردها را زایل و آن بندها را بگشاید.

این استاد حوزه علمیه قم افزود: حضرت امیر می‌فرماید پارسایان وقتی به آیه‌ای می‌رسند که خدا در آن، انذار داده، با گوش دلشان به آن، گوش می‌دهند «وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِیرَهَا جَهَنَّمَ وَ وَ شَهِیقَهَا فِی أُصُولِ آذَانِهِمْ»؛ «ظن» در اینجا به معنای گمان نیست، بلکه به معنای علم به کار رفته و در قرآن هم گاهی این کلمه به جای علم، استفاده شده است، مانند آیه «یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاَقُو رَبِّهِمْ» که در ویژگی مؤمنان می‌فرماید آنان یقین دارند که با پروردگارشان ملاقات خواهند کرد. مؤمن در حالت خوف و رجاست، هم می‌ترسد و خوف دارد ولی نه ترس به معنای جبن بلکه ترس همراه با ادب. هم از مقام پروردگار خوف دارد و هم به او امید بسته که با فضل خویش با او برخورد کند. چرا چنین می‌کنند؟ «یطْلُبُونَ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی فِی فَکَاکِ رِقَابِهِمْ»؛ اینان آزادی خود را از آتش دوزخ بجویند و خود را از گناه آزاد سازند. این کلمات واقعاً از کلماتی است که کمتر به آنها توجه می‌کنیم.

وی گفت: امیرالمؤمنین(ع) هم در جمعه آخر ماه شعبان که پیامبر(ص) در فضیلت ماه شعبان، سخن می‌گفت، بر خاست و از پیامبر سؤال کرد که چه عبادتی در این ماه، از همه عبادت‌ها برتر و بالاتر است؟ پیامبر فرمود: «الوروع عن محارم الله»؛ اجتناب از گناه و آنچه که خدا ممنوع کرده است. وقتی هم که پیامبر فرمود شما را در همین ماه رمضان به شهادت می‌رسانند، حضرت امیر نگفت که آیا می‌شود به شکلی، خود را نجات بدهم، بلکه فرمود: «فی سَلامةٍ مِن دینی؟»؛ آیا وقتی شمشیر بر فرق من فرود می‌آید، مسلمانم؟ مسلمانی که مدّ نظر علی(ع) است، غیر از مسلمانی است که «لا اله الا الله و محمد رسول الله» می‌گوید. او ظاهراً مسلمان است و با مسلمانی ابراهیم(ع) تفاوت دارد که خدا درباره‌اش می‌فرماید: «إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ» و در مقام تسلیم، حتی حاضر می‌شود عزیزترین کس خود را هم قربانی کند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.