معلم یک مدرسه به بچه های کلاس گفت که می خواهد با آنها بازی کند. او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدم هایی که از آنها بدشان می آید، سیب زمینی بریزند و با خود به مدرسه بیاورند.
فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به مدرسه آمدند. در کیسه‌ بعضی ها دو تا، بعضی ها سه تا و بعضی ها پنج سیب زمینی بود.
معلم به بچه ها گفت: تا یک هفته هر کجا که می روند، کیسه پلاستیکی را با خود ببرند. روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردند به شکایت از بوی سیب زمینی های گندیده، به علاوه آن هایی که سیب زمینی بیشتری داشتند از حمل آن بار سنگین خسته شده بودند. پس از گذشت یک هفته بازی بالاخره تمام شد و بچه ها راحت شدند.
معلم از بچه ها پرسید: از اینکه یک هفته سیب زمینی ها را با خود حمل می کردید چه احساسی داشتید؟
بچه ها از اینکه مجبور بودند ، سیب زمینی های بد بو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند، شکایت داشتند.
آنگاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی ، این چنین توضیح داد: این درست شبیه وضعیتی است که شما کینه آدم هایی که دوستشان ندارید را در دل خود نگه می دارید و همه جا با خود می برید. بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد می‌کند و شما آن را همه جا همراه خود حمل می‌کنید.
حالا که شما بوی بد سیب زمینی‌ها را فقط برای یک هفته نتوانستید، تحمل کنید پس چطور می خواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟و ...
در جامعه ما هم با آدم هایی روبرو می شویم که کینه ای هستند و از هیچ جمله و مطلبی که علیه آنها اگر باشد، تاب بر نمی آورند و آن را به کینه ای علیه گوینده تبدیل می کنند. برخی سال ها و شاید بیش از 20 سال و کمتر و بیشتر این کینه ها را با خود حمل می کنند. اینان تنها دوست دارند از آنان تعریف و تمجید شود، شاید در ظاهر عنوان کنند که ما انتقادپذیر هستیم ولی در باطن، تنها خودمحوری و خودرأی بودن و چاپلوسی را دوست دارند. آدم های کینه ای به خاطر کینه شخصی خود از یک شخص گاهی این کینه شخصی را به مسائل شهری و استانی و حتی کشوری نسبت می دهند و اگر قدرتی هم داشته باشند از قدرت خود سوء استفاده کرده و حاضرند سرمایه های یک شهر و استان را زیر پا له کنند تا بر اساس کینه قدیمی خود مثلاً انتقام گرفته باشند، این دسته از افراد فقط نفع خودشان مهم هست و اگر یک منطقه و شهر و استان و کشور از کینه آنها ضرری بکند، اصلاً برای آنها مهم نیست.
از آدم های کینه ای هر چه بگوییم کم است و اینان تنها راه خود را می روند و باید به درگاه خداوند مهربان برای بهبود آنان دعا کنیم. در عصر و زمانه ای زندگی می کنیم که مردم از همه چیز آگاه هستند و دیگر نمی شود با سخنان عوام پسندانه کسی را گول زد و بعد از اینکه به مراد خود رسیدیم، همه چیز را فراموش کنیم و راه خود را برویم و با کینه خود به مقابله با منتقدان برویم.
اینک در آغاز سال جدید و همراه با بهار و نو شدن طبیعت، فرصت مناسبی است تا برای یک بار هم که شده اگر هر کینه ای از هر کسی داریم را فراموش کرده و دل های خود را سبک کنیم. وقتی دل از کینه ها پاک شد، به آرامشی زیبا دست خواهد یافت و بهتر می توانیم به دنیای اطراف خود بنگریم و از آفرینش الهی استفاده کنیم.
برای ساختن شهر و دیار خود نیز باید دست به دست هم داد و از اتحاد با هم استفاده کرد. باید از گذشته ها درس گرفت و در کنار یکدیگر از حاشیه سازان و منفعت طلبان و کینه توزان فاصله گرفت و با آنهایی که دل در گروی پیشرفت و توسعه دارند و منتقدان خود را دشمن فرض نمی کنند، پیمان دوستی بست و به آنها نیز یادآور شد که در دوران مسئولیت، اگر راهی را به اشتباه رفتند و مورد نقد قرار گرفتند نباید نقطه نظر دیگران را به کینه ای برای تیشه به ریشه زدن آنها مبدل کنند زیرا آنها با این دیدگاه سخت در اشتباه هستند و شاید به گمان کوچک و ضعیف خود کسی را با سوء استفاده از قدرت خود از اسب به پایین آورند ولی آنها را هرگز نمی توانند از اصل خود دور کنند.
در سطح جامعه نیز می بایست همگان توجه کنیم که سایه مرگ همیشه بالای سر ما است و باید آنقدر خوب و درست کار باشیم تا هم نزد خدا کارنامه ای روشن بفرستیم و هم نزد خلق خدا بعد از مرگ چهره ای موجه باشیم و مردم از مرگ ما دل شاد نشوند.
بیاییم مهربانی را با لبخند واقعی به هم هدیه دهیم و هر کدام از ما خوب باشیم و دنبال خوب شدن دیگری نباشیم. از طبیعت درس بگیریم که وقتی زمستان رفت و بهار آمد، سبزی و گرمی طبیعت بر فصل سرما چیره می شود و این درسی از سوی خالق متعال برای ما است که باید ما هم به همنوعان خود کمک کنیم و همیشه در گذشته نمانیم و برای رسیدن به هدف عالی تلاش کنیم.
با گفتاری از پروفسور سمیعی افتخار ایران زمین در دنیا سخن خود را پایان می دهم که وقتی از ایشان سوال می شود که آیا احساس خوشبختی می کنید، پاسخ داد که خوشبخت کسی است که به دیگران صدمه نرسانده باشد و همیشه به دنبال کمک و خدمت به دیگران باشد و هر شب که سر بر متکا می گذارد و می خوابد، وجدانش راحت باشد، این آدم همیشه خودش را خوشبخت حس می کند و به کارنامه خودش نگاه کند که آیا به کسی صدمه زده است یا نه و بعد کسانی که به خاطر حسادت به دیگران صدمه می زنند و ...
از امشب وقتی که می خواهیم سر بر بالش بگذاریم، ببینیم که چقدر وجدانمان راحت هست و احساس خوشبختی می کنیم.
2007
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.