به گزارش ایرنا، برای هنرمندانی که با خستگی ناپذیری، عاشقانه در مقابل دوربین فیلم برداری و یا چشم تماشاگران به ایفای نقش می پرداختند، انزوا و کناره گیری به دلیل کهولت سن، می تواند مقدمه مرگ فیزیکی آنان باشد که شادروانان عزت الله انتظامی، پروین سلیمانی، جمشید مشایخی، داریوش اسدزاده و... دلیلی بر این مدعاست.
 از آن بدتر این که به دلیل مشکلات گوناگونی که زمانه بر جامعه تحمیل کرده، ارتباط مردم با پیشکسوتان از کارافتاده، قطع شده و دیگر نامی از آنان برده نمی شود تا روزی که خبر فوتشان منتشر شود، این در حالی است که ارتباط مردم غالبا برای صاحبان نام در حوزه های فرهنگ، هنر و ورزش، بزرگترین دلخوشی و سرمایه معنوی است که فقدان آن پیش از بیماری های مهلک عامل مرگشان می شود.

کم نبودند مشاهیری که با چشم گریان جلوی دوربین ظاهر شده و از مردم در خواست کردند که آنان را فراموش نکرده و به عنوان صله رحم به منزلشان بیایند. زنده یاد داریوش اسدزاده از آن جمله بود که پس از حدود۸۰ سال سابقه هنری و ارتباط با مردم، تاب تحمل دوری از آنان را نیاورد و چهره در نقاب خاک کشید.
تولد 
داریوش اسدزاده چهره نام آشنای سینما و تئاتر در نخستین روز آذر ماه ۱۳۰۲ خورشیدی در کرمانشاه دیده به جهان گشود و در پنج سالگی به همراه خانواده به تهران نقل مکان کرد. دوره ابتدایی و متوسطه را به ترتیب در دبستان ترقی و دبیرستان دارالفنون به پایان برد، سپس وارد دانشکده بازرگانی و دارایی شد. 
با رفتن تئاتر به همراه پدر نخستین جرقه عشق داریوش نوجوان به هنر نمایش زده شد و برای رفتن به تماشاخانه برود، درس هایش را به خوبی می خواند.
پدر که آرزو داشت تا او تعلیمات نظامی را پشت سر بگذارد و صاحب مقام و منصب شود، وقتی به علاقه فرزندش به هنر نمایش پی برد به شدت مخالفت کرد. داریوش که ویولن نیز می نواخت و شعر هم می سرود به دلیل مخالفت پدر موسیقی را رها کرد.
 او پس از پایان دوره دبیرستان به دور از چشم پدر وارد نخستین دوره هنرستان هنرپیشگی شد و همزمان برای رضایت او به دانشگاه نیز رفت. هنرستان هنرپیشگی که زیرنظر سید علی نصر اداره می‌شد، نخستین مدرسهٔ حرفه‌ای تئاتر در ایران بود و از بطن آن تئاتر تهران (نصر) تأسیس شد.
 مدتی نگذشت که برای بازی در نمایشنامه‌های رادیویی که توسط فضل‌الله بایگان اجرا می‌شد، به رادیو رفت. در آن زمان عده‌ای معدودی در خانه‌های خود رادیو داشتند، از این رو پدر اسدزاده خبر بازیگری پسرش را در آن نمایش‌ها از زبان آشنایان شنید و او را به جرم "مطرب شدن" به خانه راه نداد تا آنکه بعد از یک ماه با وساطت اقوام به خانه برگشت. 
پدر با آنکه از راهی که پسرش انتخاب کرده بود راضی نبود، اما رفته رفته تسلیم علاقه مندی فرزندش شد. هنرمند جوان در سال ۱۳۲۳ خورشیدی به استخدام وزارت دارایی درآمد و در آنجا نیز از گوشه و کنایه‌های همکارانش که او را "مطرب" می‌خواندند، در امان نبود. 
نخستین بازی حرفه‌ای او بر صحنه تئاتر در سال ۱۳۲۱ در نمایشی به نام "لیلی و مجنون کمدی" به نویسندگی و کارگردانی معزالدیوان فکری بود. "تئاتر تهران" اولین جایی بود که اسدزاده در آن بازی کرد. این تئاتر نخستین مکان ثابت و دائمی بود که در ایران برای تئاتر کلاسیک ساخته شده بود. 
در سال ۱۳۲۸ با بازی در فیلم "همسر مزاحم" به سینما راه یافت.  در سال ۱۳۳۵ از طرف اداره کل هنرهای زیبای ایران برای بزرگترین فستیوال بین‌المللی تئاتر عازم فرانسه شد و به مدت سه ماه به مطالعه و پژوهش پرداخت. پس از بازگشت به ایران از طرف رادیوی ملی دعوت به کار شد. از آنجایی که به تئاتر علاقه زیادی داشت به نویسندگی و کارگردانی نمایشنامه‌هایی چون "ازدواج فوری"، "سه زندانی"، "هنرپیشه"، "پرواز دخترها"، "میشل استراگف و مسیو ژوزف" و… که تعداد آن‌ها به ۲۰ نمایشنامه می‌رسد اشتغال یافت و جمعا به ایفای نقش در ۲۰۰ نمایشنامه پرداخت. 
در بازدیدی که متخصصان از تئاترهای ایران داشتند هنر او (کارگردانی، نویسندگی و بازیگری) در دید آنان منحصر به فرد آمد و در سال ۱۳۴۶ به دعوت یک کمپانی فیلم‌سازی آمریکایی در شهر مینیاپولیس رهسپار آمریکا شد و در فیلم "در آمریکا اتفاق افتاد" به ایفای نقش پرداخت و علاوه بر آن در نوشتن فیلم‌نامه فیلم با جواد قائم‌مقامی (کارگردان فیلم) مشارکت کرد. 
این فیلم در همان سال‌ها در ایران به اکران عمومی درآمد. بازی او در تئاتری به نام "شهر ما" مورد توجه پروفسور دیویدسن استاد تئاتر که به دعوت وزارت فرهنگ و هنر و دانشگاه تهران به ایران آمده بود، قرار گرفت و با اهدای جایزه او را تشویق کرد.

وی که از همان آغاز با جدیت کار هنری را در پیش گرفته بود، در عین حال به عنوان کارمند وزارت دارایی نیز کار می‌کرد. نهایتاً در سال ۱۳۴۸، با توجه به حجم بالای فعالیت‌هایی که در وادی نمایش به او پیشنهاد می‌شد و با وجود آنکه پست بالایی در وزارت دارایی داشت، تقاضای بازنشستگی داد و پس از آن صرفا به کار هنری که به آن علاقه داشت پرداخت.  
این هنرمند فقید در سال ۱۳۵۱ به عضویت هیات مدیره سندیکای سینمای ایران درآمد. در سال ۱۳۵۵ به تشویق پروفسور دیویدسن جهت مطالعه و پژوهش در امور تئاتر به همراه خانواده‌اش رهسپار آمریکا شد. در اقامتش در این کشور در یک مینی‌مارکت (مغازه خواربار فروشی) و پمپ بنزین سرمایه‌گذاری کرد، اما ورشکست شد. در سال ۱۳۶۵ به ایران بازگشت و در عرصه بازیگری در تئاتر و سینما به ایفای نقش پرداخت. او در سال ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰ به ریاست انجمن بازیگران ایران منصوب شد و همچنین به مدت پنج دوره عضویت داوران خانه سینما را بر عهده داشت. 
او در سال ۱۳۷۷ در فیلم کوتاه "دایره" ساخته محمد شیروانی بازی کرد که این فیلم منتخب منتقدان بین‌المللی جشنواره کن در سال ۱۹۹۹ میلادی شد. 
در سال ۱۳۹۵ ابراهیم شفیعی فیلم مستند «زندگی و دیگر هیچ» را درباره زندگی داریوش اسدزاده و در تقدیر از هفتاد سال فعالیت او در سینما، ساخت. 
وی در سال ۱۳۹۱  نشان درجه یک فرهنگ و هنر دریافت کرد. او در دوران اقامت در آمریکا، تحقیقاتی در دانشگاه انجام داد و دوره‌هایی را طی کرد که مدرک معادل آن از سوی دانشگاه تهران به عنوان دکترا در رشته "ادبیات هنر" ارزیابی شده‌است. 
درگذشت
مرحوم اسدزاده در آبان ۱۳۹۷ بر اثر ابتلا به بیماری سرطان مثانه در بیمارستان بستری شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت ولی ساعاتی پس از ترخیص از بیمارستان، به علت تب، عفونت و درد شدید مجددا راهی بیمارستان ‌شد، پس از معاینه و انجام آزمایش‌ها مشخص ‌شد وی علاوه بر سرطان مثانه به بیماری ذات الریه نیز مبتلا شده‌است. او بار دیگر در تیرماه ۱۳۹۸ به دلیل ناتوانی جسمی و بیماری ریوی در بیمارستان بستری شد و پس از چند روز با تشخیص پزشک به منزل رفت و سر انجام در روز یکشنبه، سوم شهریور ماه جاری در حالیک ه ۹۵بهار عمر را پشت سر گذرانده بود در منزلش بدرود حیات گفت. 
کارنامه هنری
زنده یاد اسد زاده از هنرمندان فعال سینما و تئاتر و تلویزیون بود که گذشته از بخش های یاد شده آثار مکتوب نیز در کارنامه هنری خود دارد.
او در تئاتر کارهایی چون "سه زندانی"، "پرواز دخترها"، "هنرپیشه"، "ازدواج فوری"، "میشل استروگف و مسیو ژوزف"، "پروفسور سوسول" و "شهر ما" را در کارنامه دارد. 
از فیلمهای سینمایی که این هنرمند فقید در آن نقش آفرینی کرد می توان از  "نیوکاسل"،  "حکایت دریا"،  "شکلاتی"، "۵۰ کیلو آلبالو"،  "رفقای خوب"،  "یتیم‌خانه ایران"، "مرگ در می‌زند"، "سلام پدر بزرگ"، "ساکن خانه چوبی"، "قلاده‌های طلا" ، "خاطره"، "جعبه موسیقی"، "این ترانه عاشقانه نیست"، "آبادان"، "کفش‌های جیرجیرک‌دار"، "بوی کافور"، "عطر یاس"، "روز شیطان" ، "سفر به‌خیر" ،  "
بلوف" ، "شاهین طلایی" ، "همسر" ، "رابطه پنهانی" ، "دو نیمه سیب" ، "زمان از دست رفته" ، "آخرین لحظه"، "ارثیه"، "گل مریم"، "زن و زمین/خوش غیرت"، "تیرانداز"، "رفیق"، " ممل آمریکایی"، "حسین آژدان"، "دروغگوی کوچولو"، "سازش"، "عروس پابرهنه"، "مرغ همسایه"، "جعفر جنی و محبوبه اش" ، "خوشگذران"، "زنجیری"، "شلاق"، "علی کنکوری"، "قربون زن ایرونی"، "کی دسته گل به آب داده؟"، "ناخدا با خدا"، "خردجال"، "فتانه"، "در آمریکا اتفاق افتاد"، "راز درخت سنجد"، "مبارزه با شیطان"، "وحشی جنگل"، "دور دنیا با جیب خالی"، "آقا دزده"، "یکه بزن" و.... نام برد.
نگارش در زمینه تاریخ تئاتر از جمله فعالیت‌های مورد علاقه مرحوم اسدزاده بود که می‌توان به کتاب‌های "تماشاخانه تهران"، "سیری در تاریخ تئاتر ایران" و "گزینشی از رویدادهای تاریخی" و "تاریخ تئاتر ایران از لاله زار تا شانزلیزه" ، "خاطرات طهران"،  چمدان و "در آمریکا اتفاق افتاد" از آثار این هنرمند فقید است.
۹۹۱۹/۱۶۵۴

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.