امروز تنها راه رهایی بازگشت واقعی نه در شعار و ادعا، بلکه در عمل به مکتب و افکار و اندیشه های امام و حواریون امام است ، خمینی کبیر با آن همه قدرت ، عظمت و محبوبیت هرگز به خود چنین حق و اجازه ای نداد که ادعای مالکیت داشته باشد و دیگران عبد و مملوک ایشان تلقی شوند.

این روز ها  شاهد دو اظهار نظر متضاد هم بودیم ، یکی حرف های سست ، بی اساس و بی موقع  خانمی که ادعای مالکیت کرده و گفته : « این مملکت مال حزب اللهی هاست » و دیگری سخنان سنجیده و منطقی  سید علی آقا خمینی  که در مراسم شب  شعر غزه در نجف اشرف  ایراد شد که : « تقابل ایجاد کردن بین ما  و روشنفکران ، هنرمندان ، سینما گران و شاعران کار دشمن است »

حرف های این خانم اگر چه انعکاس گسترده ای داشت و مخالفان بسیاری را علیه او برانگیخت و صد البته با توجه به اوضاع و شرایط زمانی و منطقه ایِ امروز خیلی هم خطرناک ، زننده  ، بی محل و تحریک کننده بود؛ اما در واقع  محتوای  تازه ای نداشت و بارها این ادعای مالکیت به عبارت های گوناگون از زبان طیف های نزدیک به او گفته  و شنیده شده بود.

در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 که آقای خاتمی بیش از 20 میلیون و آقای ناطق نوری حدود 7 میلیون رای آوردند ، یک آقای محترمی از همین طیف گفته بود: « همین هفت میلیون نفر مسلمان واقعی برای ما  کفایت می کند » جالب است به دنبال آن یکی دیگر از سرشناسان همین طیف که مسئولیت مهمی هم داشت درعکس العمل به این جمله  گفت : پس از اعلان نتیجه نهایی انتخابات ، یک هفته بود از شدت ناراحتی نمی توانستم شب ها بخوابم ، اما وقتی در قم  خدمت این آقای محترم  رسیدم و حرف هایش را شنیدم  دلم آرام گرفت و  روح و روانم راحت شد!

یعنی در نگاه این طیف 21 میلیون نفری را که به خاتمی رای داده بودند و اغلب هم از قشر انقلابی ، مذهبی ، متدین و حتی از بیوت مراجع و بسیاری از برادران سپاهی و بسیجی در میان آن مشاهده می شدند ، هیچ و پوچ به شمار می آمدند ؛ علاوه در محافل خصوصی یک سری تعبیرهای تحقیر آمیز و غیراخلاقی علیه اینها به کار می گرفتند که هر انسان منصف و با تقوایی هرگز نمی توانست  آن کلمات و ترکیب ها  را در ذهن تصور و مرور بکند ، تا چه رسد به این که بر زبان بیاورد. این در حالی بود که رهبری طی پیامی ، انتخابات ریاست جمهوری  سال 76 را یک « حماسه تاریخی »  و رای به خاتمی را رای به اصل نظام و انقلاب خواند.

در نیمه دوم دهه هشتاد که جریان انحرافی به قدرت و حاکمیت رسید ، شبیه همین اتفاق تلخ  و خود مالک پندارگونه البته به یک شکل و شمایل پیچیده تر و در شعاع  بیشتر تکرار و ظاهر شد  و به خاطر همین پیچیدگی ، پیروان خط امام و حواریون نتوانستند حریف آنها بشوند و به تدریج ازعرصه های سیاسی کشور کنار گذاشته شدند و این فضای انحصار طلبی ، تنگ نظری  و مالکیت پنداری  روز به روز گسترده تر و عمیق تر شد به طوری که امروز شاهد اوج « خالص سازی ها » در سطح و ابعاد گوناگون هستیم.

آنچه روشن است عملکرد این طیف هیچ تناسبی با افکار و اندیشه های امام ، رهبری و حواریون امام ندارد و به نوعی انحراف از آرمان های انقلاب و نظام است و اگر این روند ادامه داشته باشد پیامد های ناگوار و جبران ناپذیر آن  دامن انقلاب ، نظام ، کشور و مردم را خواهد گرفت ، چنانکه امروز شاهد ناکار آمدی ها در ابعاد مختلف اقتصادی ، اجتماعی ، دینی ، فرهنگی و غیره هستیم و بسیاری از اینها حاصل همین فاصله گرفتن از آرمان های امام  ، انقلاب و رهبری است و بس ؛ مضافاً  همان طوری که سید علی آقا خمینی به نقش دشمنان در این ماجرا اشاره کرد ، آنها  بدشان نمی آید به صورت مستقیم  یا با چند واسطه ، افرادی از این طیف را خیلی راحت و رایگان تحریک کنند و به بازی بگیرند تا این بار نیز دو قطبی « مالکیت  و مملوکیت » راه بیاندازند و چند روزی را با این ترفند به ابعاد و سطوح ناکارآمدی ها  و تشتت و تنش ها و کینه و کدورت ها بیافزایند.

امروز تنها ره رهایی از این مهلکه ، البته بازگشت واقعی  نه  در شعار و ادعا  ،  بلکه  در عمل به مکتب و افکار و اندیشه های امام و حواریون امام است ، خمینی کبیر با آن همه قدرت ، عظمت  و محبوبیت هرگز به خود چنین حق و اجازه ای نداد که  این گونه ( نعوذ بالله ) ادعای مالکیت داشته باشد و دیگران عبد ، امه و مملوک ایشان تلقی شوند ؛ او به توده مردم عشق می ورزید و به آرای آنان احترام می گذاشت. تا فرصت هست به آغوش امام و حواریون امام بازگردیم ؛ چرا که آرامش و آسایش واقعی  و رشد و   تعالی اینجا نهفته است.

17 آبان 1402

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.