تبعید امام به خاطر مخالفت شدید امام با لایحه مصونیت اتباع آمریکائی در ایران صورت گرفت، شوروی که مدعی دفاع از مبارزات مردمی بود نه تنها هیچگونه اعتراضی نداشت بلکه تفسیرهای رادیو مسکو و مقالات روزنامه رسمی پراودا در آن ایام تائید برنامه‏های اصلاحات آمریکائی شاه و محکوم کردن قیام 15 خرداد بود و رسماً مطرح کردند که این حرکت و پیامدهای بعدی آن حرکتی ارتجاعی و فئودالی علیه اصلاحات ترقیخواهانه! شاه است.

13 آبان ماه رخدادهای بسیاری را درخود تجربه کرده است که از جمله آنها مهمترین آنها تبعید حضرت امام خمینی است. مرحوم حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی درگفتگویی که پیش از این منتشر شده است موضوعات مربوط به این حادثه را روایت و تحلیل کرده است.
شرایط سیاسی و اجتماعی که موجب شد رژیم شاه حضرت امام را تبعید کند، چه بود؟چرا برای تبعید ابتدا ترکیه و سپس عراق را انتخاب کردند.
وقایعی که در قضیه قیام مردم به رهبری علما و مراجع به ویژه امام خمینی(س) در مورد لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال 40 و 41 اتفاق افتاد و منجر به پیروزی ملت و عقب‏نشینی رژیم گردید و همچنین واکنش سرسختانۀ حضرت امام علیه اصلاحات آمریکایی شاه (انقلاب سفید) که به قیام 15 خرداد انجامید و قضیه دستگیری و حبس و حصر امام و آزادی ایشان و حوادثی که در این ایام به وقوع پیوست در مجموع موجب شد تا آمریکا به این نتیجه برسد که انجام اصلاحات مورد نظر با توجه به موضع امام و نقاط ضعف رژیم بدون حضور مستقیم‏تر مستشاران و جاسوسان آمریکائی و کنترل اوضاع از نزدیک امکان‏پذیر نمی‏باشد. لذا لایحۀ ننگین کاپیتولاسیون که به خاطر رخدادهای سالهای 40 تا 43 مسکوت مانده بود و در مهر ماه 1343 توسط دولت منصور به مجلس برده شد و به تصویب رسید. کاپیتولاسیون یعنی مصونیت نظامیان و اتباع آمریکائی در مقابل جنایاتی که در ایران مرتکب می‏شوند و عدم صلاحیت محاکم قضائی ایران برای رسیدگی به جرائم آمریکائیان لکۀ ننگینی بود که حق حاکمیت ایران را صریحاً نقض می‏کرد و عملاً سند امضای فروش استقلال سیاسی و قضائی کشور بود. روشن است که شخصیتی همچون امام خمینی(س) نمی‏توانست در مقابل این ذلت و خواری رژیم بی‏تفاوت بماند. از طرف دیگر شاه با تصور اینکه سرکوب قیام 15 خرداد و دستگیری امام و بسیاری از یارانش زمینه هرگونه قیامی را از بین برده، لایحه را به تصویب رساند و با تبلیغات فراوان درصدد بود تا روز چهارم آبان 1343- روز تولد نامبارک شاه - جشن پیروزی بگیرد. خبر تصویب لایحه کاپیتولاسیون که در خبرنامه داخلی مجلس شورای ملی درج شده بود به دست امام رسید. امام اعلام کردند که در روز چهارم آبان در رابطه با خطرات این اقدام خفت‏بار رژیم سخنرانی می‏کنند و قرار شد این خبر به مردم قم و دیگر شهرها اعلام شود. رژیم سراسیمه فردی را به قم می‏فرستد تا امام را با تهدید از این اقدام بازدارد، اما امام او را نمی‏پذیرد. وی در دیدار با برادر شهیدم حاج آقا مصطفی صریحاً نسبت به عواقب وخیم هرگونه موضع ضدآمریکائی هشدار می‏دهد. این تهدیدها هیچگونه تأثیری در عزم امام خمینی ندارد روز موعود که اتفاقاً مصادف با سالروز تولد با سعادت حضرت فاطمه سلام‏الله علیه و روز ولادت امام نیز می‏باشد فرا می‏رسد و امام در یکی از مهیج‏ترین و تاریخی‏ترین سخنرانیهای خوددخالتهای آمریکا در ایران را افشاء و با شدیدترین لحنی محکوم می‏کنند.(1) امام در ابتدای سخنرانی صریحاً موضع خود را در رابطه با لایحه کاپیتولاسیون اعلام می‏کند که: «ایران دیگر عید ندارد، عید ایران را عزا کره اند، عزا کردند و چراغانی کردند، عزا کردند و دسته جمعی رقصیدند. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند». امام بعد از سخنرانی اعلامیه‏ای نیز در همین رابطه صادر کردند. (2)دوباره آتش انقلاب شعله‏ور شد و می‏رفت تا قیامی مهمتر از 15 خرداد به وقوع بپیوندد. هم شاه و هم دولتمردان آمریکائی بخوبی دریافته بودند که امام ساکت نمی‏نشیند و با حضور و هیچیک از طرفهای آنان موفق نخواهند شد. لذا بهترین راه را در تبعید و دور نگهداشتن امام از صحنه مسائل ایران دانستند و در شب 13 آبان با یورش نظامی امام را دستگیر و بلافاصله به فرودگاه تهران و از آنجا به ترکیه تبعید کردند.
لطفاً در مورد علت تبعید حضرت امام به ترکیه و عراق برایمان بیشتر توضیح دهید.
اگر اسناد سری که متأسفانه در اوائل پیروزی انقلاب از دربار و وزارت امور خارجه توسط منافقین و لیبرالها به یغما رفت، می‏بود حتماً دلایل مستند انتخاب ترکیه براساس مذاکرات دولتهای درگیر این قضیه روشن‏تر قابل بحث بود. یقیناً انتخاب ترکیه امر اتفاقی نبوده و قبلاً آمریکا و شاه و دولت ترکیه مسئله را هماهنگ کرده‏اند. علیرغم اینکه ترکیه یک کشور اسلامی و هم‏مرز با ایران است اما حکومت لائیکها و پیروان آتاتورک که یکی از چهره‏های ضد اسلام و به تمام معنی غرب‏زده است باعث شده بود تا دولت ترکیه به سرعت طرحهای جدائی این کشور از جرگه کشورهای اسلامی و پیوستن به جامعه غربی را اجرا کند. تبلیغات ضددینی در اوج خود بود و حکومت نظامیان مانع از این می‏شد تا حرکتی اسلامی نضج گیرد و از این جهت برای آمریکا و شاه مناسبترین نقطه‏ای بود که امام بطور کامل در محاصره باشد و امکان هیچگونه تماسی نه با مردم ترکیه و نه با ایران وجود نداشته باشد. موج اعتراضات مسلمانان بخصوص مردم ایران و علما و سیل تلگرافات و نامه‏هائی که از کشورهای مختلف و ایران به سوی مسئولین دولتی ترکیه سرازیر شد و فشارهائی که در داخل کشور به رژیم وارد شد رژیم را ناگزیر به تغییر محل تبعید امام نمود. البته اسنادی که در پرونده امام از ساواک به جای مانده نشان می‏دهد که دولت ترکیه نیز از گسترش دامنه اعترافات به مردم ترکیه و احزاب مخالف بیمناک بوده و درخواست انتقال امام از کشور را داشته است.
کشور بعدی عراق بود انتخاب عراق به چند دلیل بود اول اینکه رژیم شاه طبق نظر مستشاران آمریکائی سعی داشت تا اوضاع را آرام جلوه دهد و زمینۀ شورشهای داخلی را از بین ببرد. بردن امام به عراق فرصتی بود تا وانمود کنند که قضایا تمام شده و امام برای درس و بحث به حوزه علمیه نجف رفته‏اند.ثانیاً روابط ایران و عراق در این ایام حسنه بود و همکاری اطلاعاتی بین دو رژیم برای حل مشکلات داخلی که هر یک به نحوی با آن دست به گریبان بودند در سطح بالائی وجود داشت و همین امر موجب می‏شد تا مأمورین مخفی ساواک و مأمورین رسمی سفارت ایران با همکاری مأمورین اطلاعاتی عراق فعالیتهای امام را کنترل کنند. از این دو عامل مهمتر وضعیت حوزه نجف بود حوزه‏ای که روزگاری مرکز علمای بزرگی چون مرحوم میرزای شیرازی و علمای مبارزی بود که علیه استعمار انگلیس و استبداد می‏جنگیدند اما در این ایام - سال 44 - که فلسطین در چنگال اسرائیل بود و همه ممالک
اسلامی اسیر حکام خودفروخته بودند هیچ حرکت و جنبشی از این حوزه برنمی‏خاست فقط درس و بحث بود فارغ از هرچه که می‏گذشت. فشارها و حمله‏ها از هر سو به اسلام و مسلمین سرازیر بود ولی حوزه نجف در سکوت و سکون کامل بسر می برد و دخالت در سیاست گناهی نابخشودنی بود. تحجر و جمود فکری حاکم بر اوضاع آنجا شرایط مناسبی برای رژیم ایران بود تا بدین ترتیب امام را از هر سو تحت فشار قرار دهد در عین حال ظاهر قضیه نیز حفظ شود و عملاً رژیم دائماً در معرض اعتراض افکار عمومی نباشد. خدا می‏داند که اگر نبود هوشیاری و صبر اعجاب‏انگیز امام خمینی و مجاهدات یاران انقلابی امام که خود را به آب و آتش زدند و به عراق رساندند و عده‏ای نیز در ایران زیر تازیانه‏ها مقاومت کردند تا کانون مبارزه را همچنان مشتعل نگه دارند. آمریکا به اهداف خود می‏رسید و نهضت 15 خرداد فراموش می‏شد.
دولتهای استکباری به خصوص آمریکا در قضیه تبعید امام چه نقشی داشتند؟
همانطور که قبلاً گفتم تبعید امام دقیقاً به دستور آمریکا و به خاطر مخالفت شدید امام با لایحه مصونیت اتباع آمریکائی در ایران صورت گرفت و شاه تنها به عنوان مجری طرحهای آمریکا عمل می‏کرد.
شوروی که مدعی دفاع از مبارزات مردمی بود نه تنها هیچگونه اعتراضی نداشت بلکه تفسیرهای رادیو مسکو و مقالات روزنامه رسمی پراودا در آن ایام تائید برنامه‏های اصلاحات آمریکائی شاه و محکوم کردن قیام 15 خرداد بود و رسماً مطرح کردند که این حرکت و پیامدهای بعدی آن حرکتی ارتجاعی و فئودالی علیه اصلاحات ترقیخواهانه! شاه است.

چرا رژیم شاه به جای ترور و یا حبس ترجیح داد حضرت امام را تبعید کنند؟ رژیم در دستیابی به هدفهای از پیش تعیین شده پس از تبعید حضرت امام تا چه میزان موفق بود؟
همانطور که قبلاً اشاره کردم شاه و آمریکا خوب می‏دانستند که امام خمینی اهل سازش و عقب‏نشینی نیست. حضور آزادانۀ او در ایران بزرگترین خطر برای رژیم است و امام از هر فرصتی در جهت افشای وابستگی‏های رژیم استفاده خواهد کرد. از سوی دیگر بازداشت امام در شامگاه 15 خرداد موجب قیام گسترده مردم در اکثر شهرهای ایران شده و ادامه اعتراضات علما و مردم موجب شد تا رژیم حبس امام را به حصر تبدیل کند و سپس آزاد نماید. هرگونه سو قصدی علیه جان امام می‏توانست بساط رژیم را درهم پیچد و این را مردم در روز دستگیری امام ثابت کرده بودند. امام مرجع دینی و بازگوکننده درد و رنج مردم و رهبر قیام آنان بود و رژیم نمی‏توانست برای مدت طولانی امام را در زندان نگه دارد چنانکه قبلاً نیز نتوانسته بود بنابراین راهی به جز دور کردن امام از صحنه ایران باقی نمانده بود. آنها درصدد بودند تا رابطه عمیق مردم با امام را قطع کنند و با تبلیغات از یکسو و ایجاد جو اختناق شدید از سوی دیگر برای همیشه قیام اسلامی را سرکوب کنند ولی تقدیر خداوند چیز دیگری بود.
موقعیت حوزه علمیه قم که با تلاش آیةالله العظمی حائری و حضور نیرومند آیةالله العظمی بروجردی و شخصیتهای روشنگری همچون امام خمینی تحکیم یافته بود، مانع بالقوه‏ای بر سر راه اصطلاحات آمریکایی تلقی می‏شد. تحلیل هیئت حاکمه ایران از ضایعه رحلت آیةالله بروجردی و تجزیه مرجعیت آن بود که فرصت برای اجرای سریع برنامه‏ها فراهم گردیده است. شاه در پی سفر به آمریکا موافقت کاخ سفید را با تغییر کابینه و گماردن اسدالله علم به نخست‏وزیری جلب نمود. لایحه اصلاحات ارضی در دیماه 1340 به تصویب رسید. علاوه بر حمایت همه‏جانبه آمریکا، رسانه‏های رسمی شوروی نیز به تجلیل از اقدام شاه پرداختند. در مهرماه 1341 لایحۀ انجمنهای ایالتی و ولایتی نیز از تصویب گذشت. روح اصلی لایحه را اسلام‏زدائی تشکیل می‏داد. با تصویب آن قید اسلام از شرایط رأی‏دهندگان و منتخبین حذف می‏شد و شرط «سوگند به قرآن مجید» جای خود را به «سوگند به کتاب آسمانی» می‏داد. هدف اصلی رژیم ارزیابی شرایط و زمینه‏سازی برای اجرای طرحهای بعدی و اصول به اصطلاح انقلاب سفید بود.
حضرت امام فعالانه به مخالفت با این لایحه برخاستند و مراجع و حوزه‏های علمیه مردم را دعوت به قیام کردند. در پی تلگرافهای تهدیدآمیز امام به نخست‏وزیر و سخنرانیها و اعلامیه‏های آن حضرت و همراهی مراجع و همچنین تظاهرات گسترده مردم در قم و تهران و شهرهای دیگر، دولت علم خبر لغو تصویبنامه را به اطلاع مراجع قم رساند. امام خمینی با هوشیاری اعلام کردند که باید لغو تصویبنامه رسماً و علناً از سوی دولت اعلام شود. سرانجام رژیم ناگزیر تن به عقب‏نشینی داد. پس از کودتای 28 مرداد این اولین پیروزی سیاسی ملت ایران به رهبری امام خمینی بود. به دنبال این واقعه تبلیغات دامنه‏دار رژیم شاه علیه روحانیت تشدید شد. آمریکا در اجرای سیاستهای جدیدش اصرار می‏ورزید. طرح اصول به اصطلاح «انقلاب سفید» تدوین و طی یک رفراندوم فرمایشی در ششم بهمن 1341 به اجراء درآمد. امام خمینی با آگاهی از عواقب تحکیم سلطۀ آمریکا و نگرانی از وضع آینده حوزه‏های علمیه، تصمیم به ایستادگی و قیام همه‏جانبه در مقابل سیاستهای جدید رژیم شاه گرفتند و با پیامها و سخنان کوبنده خود، در شرایطی که اختناق بر تمام زوایای زندگی ملت ایران سایه افکنده بود، شور انقلاب را در دلها زنده کردند.
حضرت امام در یکی از بیاناتشان - 1/12/41 - پس از رفراندوم فرمایشی فرمودند:«از این سرنیزه‏های زنگ‏زده و پوسیده نترسید، این سرنیزه‏ها به زودی خواهد شکست. دستگاه حاکمه با سرنیزه نمی‏تواند در مقابل خواست یک ملت بزرگ مقاومت کند و دیر یا زود شکست می‏خورد.»(3)
طلاب جوان حوزۀ علمیه و مؤمنین به راه امام آماده قیام می‏شوند. رژیم در یک اقدام شتابزده و وحشیانه در روز شهادت امام جعفر صادق علیه‏السلام _ دوم فروردین 1342 - به مدرسه فیضیه قم یورش می‏برد. امام در پیامی بدین مناسبت با صراحت سازش ناپذیری خود را چنین اعلام می‏دارند:
«من اکنون قلب خود را برای سرنیزه‏‏های مأمورین شما حاضر کردم ولی برای قبول زورگویی‏ها و خضوع در مقابل جباری‏های شما حاضر نخواهم کرد. من به خواست خدا احکام خدا را در هر موقع مناسبی بیان خواهم کرد و تا قلم در دست دارم کارهای مخالف مصالح مملکت را برملا می‏کنم.»(4)
حضرت امام در پیام دیگری به مناسبت چهلمین روز این فاجعه پیوند انقلاب اسلامی ایران با منافع جهان اسلام را چنین بیان می‏کنند.«من به سران ممالک اسلامی و دول عربی و غیرعربی اعلام می‏کنم:علمای اسلام و زعمای دین و ملت ایران و ارتش نجیب با دول اسلامی برادر است و در منافع و مضار همدوش آنهاست و از پیمان با اسرائیل دشمن اسلام و دشمن ایران متنفر و منزجر است.اینجانب این مطلب را به صراحت گفتم، بگذار عمال اسرائیلی به زندگی من خاتمه دهند»(5)
خبر قیام امام به سراسر ایران رسیده و جوّ قم، تهران و بسیاری از شهرهای دیگر متشنج است. عصر عاشورای 1383 (13 خرداد 1342) فرا می‏رسد. امام خمینی در یک سخنرانی شدیداللحنی روابط پشت پرده و هم‏پیمانی و دوستی شاه با اسرائیل را افشاء می‏کنند. شامگاه چهاردهم خرداد منزل امام بوسیله کماندوهای اعزامی محاصره و سحرگاه، رهبر قیام دستگیر و به تهران اعزام می‏شود. واقعه عظیم پانزده خرداد 42 که حقیقتاً نقطه اوج حمایت مردم از نهضت امام خمینی بود، اتفاق می‏افتد. فریاد «یا مرگ یا خمینی» در فضای شهر قم، تهران و دیگر شهرهای ایران می‏پیچد.
اصلاحات آمریکایی طبق برنامه کاخ سفید در مناطق جهان بخصوص در ایران که نقش جزیرۀ ثبات را در منطقه متشنج خاورمیانه بر عهده داشت، می‏بایست در آرامش و سکون برگزار شود و از همین رو عنوان «انقلاب سفید» به برنامه‏های اصلاحی شاه داده بودند. اما قیام مردم در 15 خرداد بافته‏های رژیم را در هم ریخت. رو در رویی، خونین و گسترده بود و برای اولین بار در تاریخ معاصر ایران قیامی صد در صد اسلامی و به رهبری تمام‏عیار روحانیت و با هدف سرنگونی نظام سلطنتی به وقوع پیوسته بود.پس از کشتار 15 خرداد موج دستگیریها و تبعیدها در سراسر کشور آغاز شد. یاران امام یکی پس از دیگری روانه زندان و تبعیدگاه شدند. جوانمردانی همچون طیّب و حاج رضائی، پیشتازان تظاهرات مردم جنوب تهران در واقعه 15 خرداد، به جوخه اعدام سپرده شدند. نهضت به ظاهر سرکوب و کنترل شده بود. حضرت امام در بازداشتگاه با اعلام صریح اینکه هیئت حاکمه و دستگاه قضائی شاهنشاهی را صالح نمی‏دانند، از پاسخگویی به بازجوئی‏های مکرر امتناع ورزیدند.فشار افکار عمومی و اعتراضات علما و مردم از مناطق مختلف داخل و خارج کشور سرانجام رژیم را وادار نمود تا امام را پس از حبس و حصر(6) در هیجدهم فروردین 1343 آزاد و به قم منتقل نماید. (7)جشنهای گسترده‏ای که در شهر قم برگزار شد نشانگر عزم طلاب و مردم در ادامه حمایتهای آنان از امام بود. رژیم شاه تصور می‏کرد با کشتار بی‏رحمانۀ 15 خرداد و دستگیری عناصر مؤثر نهضت، امام خمینی از ادامۀ قیام منصرف گردیده و سکوت خواهد کرد. اما حضرت امام به محض آزادی از زندان، به مناسبت صدور حکم محکومیت آیةالله طالقانی و مهندس بازرگان، اطلاعیه‏ای صادر و در آن نسبت به اعمال خلاف شرع هیئت حاکمه و خطر شناسائی اسرائیل و سلطه آن بر شئونات کشور هشدار داد و در دو سخنرانی عزم خود را بر ادامه نهضت اعلام داشته و فرمودند: «خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد»(8)، «اشتباه نکنید. اگر خمینی هم با شما سازش کند ملت اسلام با شما سازش نمی‏کند». «اشتباه نکنید. ما در همان سنگری که بودیم، هستیم. با تمام تصویبنامه‏های مخالف اسلام که گذشته است مخالفیم. با تمام زورگویی‏ها مخالفیم.»(9)
در جریان قیام روحانیت علیه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و همچنین رفراندوم شاه که به قیام 15 خرداد انجامید، اقدامات و حضور امام خمینی به عنوان رهبر قیام سبب جلب همکاری و همصدایی مراجع وقت ایران شده بود. نتیجه جلسات و مذاکرات امام با مراجع غالباً به صورت اعلامیه‏های مشترک و یا جداگانه منعکس می‏شد. طلاب جوان و شاگردان انقلابی امام از نهضت حمایت می‏کردند اما عناصر صاحب نام و قشری‏نگر فراوانی در حوزه‏ها وجود داشتند که قادر به درک قیام نبوده و به انحاء مختلف کارشکنی می‏کردند. اینها طیف وسیعی را تشکیل می‏دادند از مخالفین فلسفه و عرفان و مقدس مآبهایی که سیاست را دون شأن روحانی می‏دانستند، گرفته تا انجمن حجتیه‏ای‏ها و ولایتی‏ها هر یک به گونه‏ای در جلسات خصوصی و عمومی اهداف نهضت را زیر سئوال می‏بردند و باید بر این جمع اضافه کنیم آرامش‏طلب‏هایی که مرجعیت و زعامت دینی را در دست‏بوسی و رساله‏نویسی و اخذ وجوهات خلاصه می‏کردند و قیام امام را عامل بر هم زدن وضع مطلوب خود می‏دانستند و همچنین کسانی که رسماً یا پشت پرده با رژیم شاه زدوبند داشتند.
حضرت امام خمینی که صبر و بردباریش زبانزد همگان است در پیامی از سختیهای مبارزه در شرایط آن روز حوزه چنین یاد می‏کنند:
«یقیناً روحانیون مجاهد از نفوذ ،بیشتر زخم برداشته‏اند. گمان نکنید که تهمت وابستگی و افترای بی‏دینی را تنها اغیار به روحانیت زده است،هرگز؛ ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته به مراتب کاریتر از اغیار بوده و هست. در شروع مبارزات اسلامی اگر می‏خواستی بگویی شاه خائن است، بلافاصله جواب می‏شنیدی که شاه شیعه است! عده‏ای مقدس نمای واپسگرا همه چیز را حرام می‏دانستند و هیچ‏ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون‏ دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجرخورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است... یادگرفتن زبان خارجی، کفر؛ و فلسفه و عرفان گناه و شرک بشمار می‏رفت.
در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم مرحوم مصطفی از کوزه‏ای آب نوشید، کوزه‏ را آب کشیدند، چرا که من فلسفه می‏گفتم!!... در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بودمقابله را آسان می‏نمود، بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خودی گلوله حیله و مقدس‏مآبی و تحجر بود، گلوله زخم زبان و نفاق و دورویی بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب جگر و جان را می‏سوخت و می‏درید...(10)
با همه این مشکلات، حضور نیرومند امام در متن حوادث سالهای 40 تا 43 در حوزه علمیه قم، کارشکنیهای مخالفین را تحت‏الشعاع قرار می‏داد. اما تبعید امام آغاز دورۀ مظلومیت و غربت طولانی یاران آن حضرت در حوزه‏ها و رشد و تقویت تشکیلات مخالف بود. فشارهای رژیم شاه و سرکوبی شدید نهضت شرایطی را پیش آورده بود که اکثر روحانیون مصلحت را در سکوت دیدند!! بگونه‏ای که تا اوج‏گیری دوباره نهضت در سال 56 بجز اعلامیه‏های امام و یارانش حرکت و پیام و سخنی علنی که نشانۀ تعقیب اهداف نهضت باشد، مشاهده نمی‏شد و یا اگر می‏شد بسیار کم بود و کمرنگ.
انجمن حجتیه با استفاده از گرایش عمومی مردم بویژه جوانان به سمت اندیشه‏های اسلامی که به برکت قیام 15 خرداد حاصل شده بود، تشکیلات خود را گسترش داد.شیوه عضوگیری و جلسات مخفی انجمن جاذبه‏هایی داشت تا نیروهای مذهبی بدان بپیوندند. فعالیتهای انجمن خواسته و ناخواسته مطلوب ساواک بود. انرژی فعال جوانان و تحصیل کردگانی که می‏توانستند بخشی از بار مبارزه را بر دوش بکشند صرف آموزش نقاط ضعف آئین پوچ بهائیت و شیوه‏های تبلیغی علیه این مسلک می‏شد. رهبران انجمن هیچگاه این حقیقت را ندیدند و یا نپذیرفتند که حرکت آنها مبارزه با معلول و در واقع انحراف از مسیر مبارزه بود، چرا که بهائیت در عصر حاضر ابزاری کاملاً سیاسی دراختیار رژیم شاه و معلول سیاستهای آمریکا بوده است، نه یک حرکت عقیدتی و فکری.خطر بهائیت از آنجا ناشی می‏شد که عناصر این جریان بعنوان عواملی در زنجیره یک طرح جهانی از سوی اسرائیل هماهنگ می‏شدند و بعنوان جاسوسان و حامیان منافع اسرائیل و آمریکا از سوی شاه در مصادر حساس کشور قرار می‏گرفتند. و مبارزه واقعی با آنها، مبارزه سیاسی با علتها بود، مطلبی که در هیچیک از برنامه‏های انجمن حجتیه جایی نداشت. بی‏دلیل نیست که تشکیلات انجمن حجتیه از بدو تأسیس تا پیروزی انقلاب اسلامی از تعرض ساواک مصون ماند.در ماده 9 اساسنامه انجمن حجتیه آمده است: «انجمن به هیچ‏وجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت» بر همین اساس یکی از شرایط عضویت، دادن تعهد کتبی مبنی بر عدم دخالت در سیاست بود. در یکی از اسناد ساواک با امضای رئیس اداره سوم می‏خوانیم: مسئول انجمن تبلیغات اسلامی (وابسته به انجمن حجتیه) در مرکز به منظورمبارزه علمی و منطقی!! با بهائیان تقاضا نموده است ساواک در این زمینه مساعدتهای لازم را بعمل آورد....» و در سند دیگری با امضای رئیس واحد اطلاعاتی کمیته مشترک ضد خرابکاری آمده است که: «برابر اطلاع حاج شیخ محمود ذاکرزاده (تولایی)معروف به حلبی همکاریهایی دارد، اصلح است هرگونه اطلاعی در مورد جلسه متشکله راقبل از احضار بقیه از مشارالیه استفسار نمائید.»
در زمانی که حضرت امام (در سال 1357) در اعتراض به جنایتهای رژیم شاه جشنهای سوم و نیمه‏شعبان را تحریم کردند(11) انجمن حجتیه با تمام وجود وارد میدان شدتا اعتصاب را بشکند. انحطاط فکری و تفسیرهای نابجا و منفی از انتظار فرج و شرایط ظهور حضرت مهدی(عج) در منطق آنها به جایی رسیده بود که هرگونه مبارزه سیاسی و تلاش برای حاکمیت صلحا بر کشور محکوم بود چرا که موجب تأخیر در ظهور امام زمان (ع) می‏شد بدیهی است که در چنین منطقی ظلم‏پذیری ترویج و قیام 15 خرداد و فریادهای بیدارگرانه امام محکوم می‏شد.
جبهه دیگری که با حمایت ساواک در مقابل نهضت امام خمینی در حوزه‏ها گشوده شده بود، مواضع و اقدامات آقای سید محمد کاظم شریعتمداری و تشکیلات منسوب به وی بود. خواص از علما، ماهیت او را از زمانی شناختند که در 6 خرداد 1326 علیرغم تحریم علمای تبریز یک تنه به استقبال شاه رفت و در مدح و ثنای طاغوت و در حضور او سخن گفت. بهرحال وی بعد از رحلت آیةالله بروجردی با بهره‏برداری از شرایط حوزه و جامعه و همراهی ظاهری با قیام در سالهای 40 و 41 خود را در سطح مرجعیت مطرح می‏نماید. در حالیکه مردم بعد از تبعید امام آماده قیام می‏شدند هیئت حاکمه با کمک عناصری همچون وی موفق می‏شوند تا اوضاع را کنترل نمایند. گزارش مورخ 17/3/42
رئیس ساواک قم از شرح تلفن و پاسخ‏نامه آقای شریعتمداری نمونه‏ای از اقدامات بازدارنده ایشان در این ایام است. در گزارش می‏خوانیم: «بعد از ظهر روز گذشته نامبردۀ فوق تلفنی با تبریز صحبت می‏کند... شریعتمداری اظهار نموده: من دو مطلب را به شماتوصیه می‏کنم: الف _ مردم را به آرامش دعوت کنید و از تظاهرات جداً خودداری شود... در قم مردم تظاهرات نمودند ولی با قوای انتظامی روبرو شدند. آخر گلوله با جان مناسبت ندارد! پس باید از اجتماع و تظاهر جلوگیری نمائید. ب _ سعی کنید به اعلیحضرت معظم توهین و بی‏احترامی ننمایند. من از خمینی خیلی ناراحت هستم... من به خمینی گفتم که با شاه اینطور رفتار نکن و برخلاف دولت سیاست نزن اما او گوش نداد تا به این روز افتاد. در ضمن طوماری هم به نفع من تهیه نمائید»(12)

1-صحیفه امام،ج1،ص 415

2-این اعلامیه درصحیفه امام،ج1،ص 409 تا 414 قبل از سخنرانی امام درج شده است.

3-صحیفه امام،ج1،ص151

4-همان،ص 179

5-همان،ص 198

6- حضرت امام پس از دستگیری به تهران اعزام و روز 15 خرداد در باشگاه افسران زندانی می‏شوند و غروب آن روز به زندانی در پادگان قصر منتقل می‏شوند و روز 4 تیرماه 1342 به سلولی در پادگان عشرت‏آباد برده می‏شوند و در تاریخ 11 مرداد 42 به منزلی متعلق به ساواک در داودیه تهران انتقال می‏یابند و چند روز پس از آن به منزلی دیگر واقع در قیطریه تهران منتقل و تا شانزدهم فروردین 1343 در همین محل و در محاصره مأموران امنیتی رژیم قرار داشتند.

7-تاریخ دقیق 16 فروردین است.

8- همان،ص269
9-همان،ص303
10-همان،ص278، 279 ،280

11 - رجوع کنید به اعلامیه حضرت امام، مورخ 13/4/1357.
12- نگاه کنید به کپی اسناد ساواک مندرج در صفحات 56 و 72 کتاب «شریعتمداری در دادگاه تاریخ»

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.