گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در گفت و گو با جماران؛

محمدعلی رحمانی: آقای دعایی «استقلال» را از امام درس گرفته بود/ الان خیلی‌ها به نان شب محتاج هستند/ به فرمایش امام کسی که در فکر پابرهنه ها نباشد، قیامت را هم قبول ندارد

محمدعلی رحمانی، یکی از شاگردان امام خمینی(س)، به جماران گفت: آقای دعایی «استقلال» را از امام درس گرفته بود. ایشان از نظر سلوک فردی بسیار مقیّد و متدیّن بود. هیچ کس ایشان را در زیّ غیر طلبگی ندید. یعنی هیچ کس در نجف، کربلا، کاظمین یا بغداد ندید ایشان مثلا ساعت دستش ببندد یا موی سرش بلند باشد. چون امام نسبت به ما این عنایت را داشت که می گفت زیّ طلبگی شما از بین نرود.

پایگاه خبری جماران: یکی از شاگردان امام خمینی(س) با اشاره به اینکه مرحوم آقای دعایی از سال 42 در سلک مبارزین و رابطی با همه بزرگان مبارزه بود، گفت: آقای دعایی در کمال «تقوای سیاسی» بود. چون کسی ندید که ایشان به شخصیت ها و بزرگان جسارتی کند؛ حتی کسانی که مخالفین بودند. این دستور امام بود و در واقع امام برای ما دستورالعمل داشت. لذا آقای دعایی یکی از چهره های برجسته مبارز، قانع، متواضع و بی ادعا بود. به هیچ وجه در مقابل مخالفت ها سر خم نکرد و در کوران مبارزه در کنار مردم بود.

مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی رحمانی را در ادامه می خوانید:

به  عنوان مقدمه برای ما از نحوه آشنایی تان با مرحوم آقای دعایی بگویید که کجا و به چه صورت شکل گرفت؟

با ورود حضرت امام به عراق، محور اصلی و در واقع رابط و عامل شناسایی افراد صالح مرحوم حاج آقا مصطفی بود. در رفت و آمدی که به بیت امام داشتیم چهره های جدیدی که وارد می شدند را می شناختیم. منزل مرحوم آیت الله محمد صادقی تهرانی نیز کانونی بود که اکثر مبارزان آنجا حضور پیدا می کردند، ما با خیلی از چهره های روحانی و غیر روحانی آنجا آشنا شدیم. مثلا جلال فارسی یکی از چهره های غیر روحانی بود.

شخصیت های سیاسی که نمایندگی امام را در اروپا و آمریکا داشتند نیز به نجف رفت و آمدهایی داشتند. مثلا مرحوم دکتر یزدی و آقای مهندس غرضی از آمریکا آمدند. آقای دکتر صادق طباطبایی و شخصیت های زیادی می آمدند. عده ای هم از ایران می آمدند که چه بسا ما آنها را نمی شناختیم ولی روابط با انقلابیونی که از ایران می آمدند حول حاج آقا مصطفی برقرار می شد. از جمله آنها مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی بود.

شب ها که برای نماز مغرب در مدرسه آیت الله بروجردی جمع می شدیم، با هم ملاقات می کردیم. چه بسا در آنجا ارزیابی صورت می گرفت که چه کسانی در حوزه نجف و چه کسانی خارج از نجف فعال هستند. برادرانی مثل مرحوم فردوسی پور، حجت الاسلام و المسلمین محتشمی پور، محمدحسین شریعتی، حسن کروبی و همین طور مرحوم نیکنام که تازگی به رحمت خدا پیوسته، از چهره های مبارز و فاضل نجف بودند.

آقای دعایی هم یکی از چهره های برجسته ای بود که وقتی آنجا آمد هم خودش را نشان داد و هم دوستان ما متوجه شدند او عنصر شناخته شده ای در قم بود که از سال 42 در سلک مبارزین و رابطی با همه بزرگان مبارزه بود. ایشان یک فعال سیاسی با تجربه است و ضمنا رابط خوبی با نشریاتی بود که خارج از کشور به نفع انقلاب چاپ می شد، مثل نشریه ای که در کانادا و آمریکا به نام «اسلام مکتب مبارز و مولد» چاپ می شد. ما از طریق ایشان با بزرگانی مثل آیت الله بهشتی و شهید محمد منتظری آشنا می شدیم و از طریق این مجلات تجربیات آنها به ما می رسید.

 

الان خیلی ها به نان شب محتاج هستند

 

من با آقای دعایی آشنایی داشتم ولی تا آن روز این طور ارتباط برقرار نشده بود. یک روز به کتابخانه مدرسه آیت الله بروجردی رفتم و شاهد بودم بین آقای نمازی شاهرودی و آقای دعایی بحث تقریبا مهمی راجع به تفسیر سوره ماعون درگرفته بود. من دیدم مطلبی که آقای دعایی می گوید تقریبا مطالعه شده و بهتر است و من هم با اجازه خودشان وارد بحث شدم. انگار آن برادر عزیزمان می گفت اگر کسی وجهات شرعی را ادا کند دیگر نباید توقعی از او داشت. ولی مثل حالا که عده زیادی از مؤمنین، متدیّنین و قاطبه مردم ما شاید به دلیل تحریم های آمریکا از یک طرف و ناتوانی در مدیریت داخلی از طرف دیگر، روزگار به جایی کشیده که خیلی ها به نان شب محتاج هستند. تعارف هم ندارد و واقعیتی است که برای ما  ملموس است، آن روزها هم انقلابیون و عموم مردم در بدترین شرایط بودند.

آنجا من گفتم کلمه «ماعون» که قرآن می گوید «یَمْنَعُونَ الْماعُونَ»، حق با آقای دعایی است. ماعون عبارت از کمک ناچیز به مستمندان است؛ کسانی که به همین هم نیاز دارند. مثلا گاهی آدم با یک خانواده ارتباط برقرار می کند و می گوید من الآن برای مریضی بچه هایم نمی توانم این نسخه را خرید کنم؛ این ماعون است. یا کسی بگوید من کار نمی کنم و کسی دو عدد نان و ذره ای پنیر به من برساند که شب را سر کنم، این ماعون است.

 

به فرمایش امام کسی که در فکر پابرهنه ها نباشد، قیامت را هم قبول ندارد

 

آنجا گفتم یک وقت اشتباه نشود و مثلا ما یا آقای دعایی را به «چپ گرایی» متهم کنید. به خاطر اینکه ما می گوییم به هر حال مهم این است که وقتی کسی در فکر سرنوشت ضعفا و فقرا نیست، و به فرمایش امام کسی که در فکر پابرهنه ها نباشد، قیامت را هم قبول ندارد. چه طور خودش در خانه در آسایش و همه شرایط راحتی باشد ولی یک عده ای الآن مجبور هستند در بیابان ها چادر بزنند؟ با این شرایطی که برای خانه ها هست، ما داریم کسانی که اگر به شهر خودشان بروند کارشان را از دست می دهند و اگر اینجا بمانند نمی توانند خانه ای اجاره کنند.

لذا آن روز ایشان شیفته بحث من شد و بلافاصله جزوه هایش را به من داد. گفت علی رغم این ارتباطی که با همدیگر داریم من فکر نمی کردم از نظر فکر و مرام هم اینقدر با هم نزدیک هستیم. گفتم چه کاری از  دست من بر می آید؟ گفت خواهشی دارم که از الآن ما وارد همکاری شویم؛ بدون اینکه کسی در جریان باشد. این قضیه جرقه ای برای همکاری وسیع در زمینه پخش و نشر کتاب ها و اندیشه های انقلابی از امام و دیگران بود و همچنین همکاری اطلاعاتی از کارهای انقلابی که می شود صورت داد.

 

فضای غیر سیاسی اول حوزه نجف، با ورود امام متحول شد

 

درباره فضای نجف قبل از انقلاب و تلاش ها و مجاهدت های یاران حضرت امام خصوصا مرحوم دعایی، اگر نکته ای باقیمانده برای ما بفرمایید.

فضای نجف آن زمان خیلی خاص بود. همزمان در طول سال های مبارزه ایده  های مخالفین بود؛ چپی ها، توده ای ها، جبهه ملی و افراد مختلف بودند و حتی عناصری که با کنفدراسیون همکاری می کردند. کم کم بحث مجاهدین خلق پیش آمد که آن وقت ها به عنوان منافق نبودند. ولی بحث مبارزه و نحوه ارتباط با مراکزی که می تواند در آموزش، تقویت، پناه دادن افرادی که در این جریان هستند، قوی بود. مثلا جلال الدین فارسی دو سه ماه که خیلی نمی خواست در انظار عمومی باشد و کتابی علیه مارکسیست بنویسد در اتاق من بود.

ما آنجا یک گروه به هم پیوسته انقلابی بودیم، بدون اینکه کارهای حوزوی ما لطمه بخورد. لذا وقتی آقای دعایی به من گفت می خواهم کار کنم راجع به بحث هایی که مخالفین پیامبر(ص) مطرح می کردند و نقش های مزورانه ای که کفار و منافقین علیه پیامبر(س) داشته اند و جمع آوری آیات و روایاتی که در زمینه مبارزه علیه رژیم ستمشاهی ما را کمک می کند، شاید نزدیک دو سال بود که ما ارتباط کاری در این زمینه داشتیم. من جلد نهم تفسیر المیزان که مربوط به سوره های انفال و برائت هست را کار کردم. اینها روحیه ایستادگی و مقاومت به ما می داد و آقای دعایی به حق یک تنه در رابطه با مسائل خارجی و داخلی به عنوان یک رابط مؤمن و متعهد بین ما با امام و حاج آقا مصطفی بود.

لذا فضای غیر سیاسی اول حوزه نجف، با ورود امام و تلاش ها متحول شد. بزرگانی مثل آیت الله مدنی و کسانی که در حوزه علمیه قم تربیت یافتگان فکری امام بودند و رفت و آمد داشتند. یادم نمی رود که آیت الله سعیدی آنجا آمد و چند وقت منبر رفت،  آقای دوانی آمد و آیت الله نوری می آمد. آیت الله العظمی منتظری سفر مخفیانه داشت. آقای دعایی زمینه فراهم کرد که آیت الله بهشتی مدتی آمدند. به هر حال علما و مراجع نجف هم به حمایت از امام برخاستند. مرحوم آیت الله خویی در رابطه با مسأله فیضیه و اصل نهضت اعلامیه داد و آیت الله العظمی شاهرودی و بقیه بزرگانی که در نجف بودند اعلامیه ها دادند. در کربلا محور مبارزات مرحوم آیت الله سید محمد شیرازی بود که در حمایت  از امام اعلامیه های مهمی می دادند. به هر حال حوزه این طور نبود که در برابر جنایات شاه و فجایعی که به وجود آمده بود سکوت کند.

 

همه ما از ساده زیستی، قناعت و شجاعت مرحوم دعایی در انجام مأموریتی که حضرت امام برای انتشار بیانیه در ایران به ایشان دادند زیاد شنیده ایم. اما چه موارد برجسته ای از ویژگی ها و خصوصات مرحوم دعائی که در خاطره شما وجود دارد؟

از کارهای عمده آقای دعایی و اثرگذار در نهضت، مسأله رادیو عراق است. عراق محتاج بود به اینکه زمینه ای برای مبارزه علیه ایران به وجود بیاورد. حاج آقا مصطفی به ایشان می گوید دولت عراق به ما پیشنهاد داده اند که شما می توانید اینجا یک برنامه رادیویی داشته باشید. چه کسی می تواند این را اداره کند؟ کار انجام نشده را ما نمی دانیم چه پیامدهایی دارد؛ به نظر شما این کار را شروع کنید و باید در کمال خفا باشد؛ چون ساواک خواهد فهمید. اگر این کار آن طوری که ما می خواهیم و در چهارچوب نهضت پیش برود، واکنش دارد. اگر امام تأیید کردند ادامه می دهیم ولی اگر تأیید نکردند آن را قطع می کنیم.

آقای دعایی هم استقبال می کنند و می گویند به حول و قوه الهی و با پشتیبانی خدا و شما سعی می کنم این کار را انجام بدهم. اتفاقا برنامه بسیار ثمربخش در آمد. وقتی بختیار دید این صدای نهضت روحانیت در ایران اثرگذار شده، خیلی متأثر شدند. گفت باید برنامه هرکسی اینجا کار می کند زیر نظر ما باشد. آقای دعایی پیرو خط امام، مبارز، مجاهد که هم دارای تقوای سیاسی و هم دارای تقوای عملی است، مگر می تواند با او کار کند؟! رسما به حاج آقا مصطفی گفت ما زیر چتر او نمی رویم. با امام هم در میان گذاشت و گفت تعطیل می کنیم و مدتی تعطیل کردند.

 

آقای دعایی «استقلال» را از امام درس گرفته بود

 

لطفا در حوزه فعالیت های اجتماعی و سلوک فردی_شخصیتی ایشان، مطالبی را بفرمایید.

آقای دعایی «استقلال» را از امام درس گرفته بود. گفت اگر ما نتوانیم این کار را انجام بدهیم، من زیر نظر بختیار کار نمی کنم. گروه های دیگری که در بغداد بودند وقتی دیدند ایشان مقاومت کرده و می گوید فقط در آن برنامه ها دستورات امام باشد، لذا از آن برنامه ها صدای امام می آمد. ایشان از نظر سلوک فردی بسیار مقیّد و متدیّن بود. هیچ کس ایشان را در زیّ غیر طلبگی ندید. یعنی هیچ کس در نجف، کربلا، کاظمین یا بغداد ندید ایشان مثلا ساعت دستش ببندد یا موی سرش بلند باشد. چون امام نسبت به ما این عنایت را داشت که می گفت زیّ طلبگی شما از بین نرود.

نکته بعدی «مقاومت» آقای دعایی بود. مدتی با ایشان هم مدرسه بودیم و  شاهدم یک ساعت مانده به اذان صبح چراغش روشن می شد. به مادر پیرش می رسید و او را پشت می کرد و به حرم می برد تا زیارت کند و به خانه بر می گرداند. بلافاصله در تاریکی خودش به محل مینی بوس های بغداد می رساند. در بغداد برنامه رادیو را ضبط می کردند و قبل از ظهر خودش را به نماز جماعت امام در مسجد شیخ انصاری می رساند.

تراب حقشناس به خانه آقای دعایی رفت تا نامه ای برساند که مجاهدین می خواهند با تو ملاقات کنند. وقتی به بغداد رفته بود، گروه های مختلف از او پرسیده بودند دعایی را دیدی؟ شروع کرد به گریه که یک آدم روحانی، مبارز و انقلابی را دیدم که در یک اتاق سه در چهار خودش و مادرش ضعیف ترین غذا را مصرف می کنند، خجالت کشیدم آنجا غذا بخورم. واقعا قانع بود؛ تا جایی که کمونیست ها به حال ایشان گریه می کردند. عجیب است که یک آدم این طور می تواند زندگی کند؟! و ایشان زندگی کرد.

علاوه بر این، «فداکاری» است. ایشان چند سال ازدواج نکرد برای اینکه بتواند کارهایش را پیش ببرد. با اخلاص و از نظر اجتماعی کوشا و فعال در ارتباط با داخل و خارج بود. هر جا لازم می شد خودش را به ایران می رساند. به ایشان سفارش کردند که در آبادان پیش آقای قائمی برود. به آقای قائمی گفت من باید زود خارج شوم تا من را نگیرند. آقای قائمی گفت من ظهرها به مدرسه نمی آیم و در بالکن مدرسه جای خلوتی هست و آنجا مخفی باش تا فردا با کسی که می شناسم تو را بفرستم.

آقای دعایی گفت یک دفعه دیدم سر ظهر موقع نماز آنجا آمده و جلوی حوض دارد وضو می گیرد؛ تا نگاه کرد کسی نمی بیند خودش را به من رساند و گفت دیشب یکی از عوامل ساواک آمد پیش من و عکس تو را نشان داد و گفت گفته اند آمده آبادان که از کشور خارج شود؛ خبر داری؟ آقای قائمی در نحوه تمشیت امور مجاهدین استاد بودند. گفت بله؛ اتفاقا دیروز پیش من آمده بود، مگر آدم مبارزی است؟ این آدم بیچاره است و آمده بود که یک جایی برای منبر بفرست که هیچ چیزی ندارم و من هم طرف شوشتر فرستادمش. یقینا اگر ایشان را می گرفتند اعدام می کردند.

 

آقای دعایی در کمال «تقوای سیاسی» بود

کسی ندید که ایشان به شخصیت ها و بزرگان جسارتی کند

 

آقای دعایی در کمال «تقوای سیاسی» بود. چون کسی ندید که ایشان به شخصیت ها و بزرگان جسارتی کند؛ حتی کسانی که مخالفین بودند. این دستور امام بود و در واقع امام برای ما دستورالعمل داشت. لذا آقای دعایی یکی از چهره های برجسته مبارز، قانع، متواضع و بی ادعا بود. به هیچ وجه در مقابل مخالفت ها سر خم نکرد و در کوران مبارزه در کنار مردم بود. بعد هم همراه امام به پاریس رفت و به ایران بازگشت.

بعد هم در انتقال منویات پلید رژیم به حق صهیونیستی و مخالف اسلام و انقلاب اسلامی تلاشش را کرد. صادقانه به امام گفت من نگران آینده ایران از نظر بروز جنگ هستم. اینهایی که در تبلیغات می گویند امام اعتنا نکرد، همه دروغ است. این هم از خودخواهی های صدام بود که گفت آقای {امام} خمینی فقط نماینده خودش را بفرستد با من مذاکره کند. امام بلافاصله به ایشان گفت شورای انقلاب و دولت را در جریان کم و کیف بگذار و بگویید خودشان را آماده کنند؛ نکند این غدار در فکر جنگ علیه ما باشد. آمریکا بهترین فرصت را پیدا می کند و کشورهای مرتجع منطقه پشت سرش می آیند که نگذارند انقلاب ما روی پای خودش بایستد. ایشان به خاطر گزارش های درست آقای دعایی سفارشات خودش را کرد.

بعد هم مسئولیت روزنامه اطلاعات را داشت و واقعا در جبهه های فرهنگی تلاش های صادقانه ای کرد. هرکسی را که می توانست به نحوی به انقلاب برگرداند، ولو اینکه سرخورده شده باشد، تلاش می کرد. برای عده ای که نان به نرخ روز می خورند، شعار انقلابی دادن، شعار مبارزه با استکبار برای نان خودشان است. آقای دعایی اهل اینها نبود؛ تا آخرین لحظه های حیاتش مطیع امام و در خط ولایت بود.

 

زمانی ما موفق می شویم که استقلالمان را حفظ کنیم

مسیری که بعضی ها در داخل کشور و حتی وزارت خارجه طی می کنند، انحراف است

معنای «نه شرقی، نه غربی» این نیست که کسی از فشار غرب به شرق پناه ببرد

 

پیرامون آخرین دیدارتان با آن مرحوم بفرمایید.

قبل از اینکه کسالت پیدا کند، حرم امام با هم بودیم. هر وقت به هم می رسیدیم به یاد گذشته ها معانقه گرم داشتیم. من واقعا مرید ایشان بودم و در طول دوران مبارزات ایشان را به عنوان یک عنصر با تقوای سیاسی و تقوای انقلابی و در خط امام دیدم که هیچ وقت تحت تأثیر تندروی ها، کندروی ها و کج روی ها قرار نگرفت. هرگز کسی نتوانست در ایشان نفوذ کند.

بعضی از تندروها را می دیدم که می گویند اطلاعات حاضر نیست چنین و چنان باشد. بله؛ واقع بین بود. «عقلانیت» و «اسلامیت» ملاک کارش بود و چنانچه کسی می خواهد امروز هم از این شرایطی که دشمن برای ما به وجود آورده رهایی صورت بگیرد، راه آن اتحاد، همبستگی و حاکمیت عقلانیت به جای شعارهای توخالی است. به عقیده من مسیری که بعضی ها در داخل کشور و حتی وزارت خارجه طی می کنند، انحراف است. معنای «نه شرقی، نه غربی» این نیست که کسی از فشار غرب به شرق پناه ببرد و یا از توطئه های شرق مجبور به همکاری شود. زمانی ما موفق می شویم که استقلالمان را حفظ کنیم. باید همان راهی که امام و مقام معظم رهبری ترسیم فرموده اند را برویم.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.