پایگاه خبری جماران: آموزش و پرورش نهادی گسترده و وسیع و درنوع خود بی نظیر است که از قلب پایتخت تا دورترین نقاط کشور مشغول به فعالیت می باشد. در این «ابر وزارتخانه» سخن گفتن از سیاست ورزی  سهل ممتنع است، چون از یک سو تمام تار و پود این نهاد و تمام تصمیم گیری های آن آغشته به سیاست است. ولی از سوی دیگر روال ظاهری و عرف آن این است که همه اجزای این وزراتخانه خود را غیر سیاسی نشان دهند. همواره افرادی سیاسی بر این وزارتخانه مدیریت کرده اند و تصمیم های سیاسی گرفته اند ولی کوشیده اند خود را پاک و منزه از سیاست نشان دهند. گفتمان غالب در آموزش و پرورش تاکید بر غیرسیاسی بودن است. بسیاری از معلمان نیز سیاستمداران را موجب بسیاری از مشکلات خود می دانند.

هر جریان و گروهی به شکلی معضلات آموزش و پرورش را توصیف می نماید. عمده معلمان مشکلات معیشتی را به عنوان مهم ترین معضل آموزش و پرورش می دانند. متخصصان علوم تربیتی به معضلات کتاب ها و برنامه ها آموزشی و تربیتی اشاره می کنند.  معلمان سیاسی  و تکنوکرات بر نقش مدیران و مشکلات مدیران تاکید می کنند. از این رو، هر جریان و گروهی  از ظن خود یار آموزش و پرورش می شود و برای مشکلاتش راهکارهای متفاوت ارائه می دهد.

این نگاه های متفاوت  گرانیگاهی نیاز دارد که  همه دردهای آموزش و پرورش را جمع کند و با توجه به  شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و اجتماعی کشور و در تعامل با متخصصان، کنشگران و مدیران و با فهم آنچه در عرصه سیاست می گذارد، همه مشکلات را به هم متصل نماید و به سوی تحول  مثبت رهنمون نماید. این گرانیگاه نقطه ای است که باید خواست های های معلمان را با اراده حکومت پیوند زند و واسطه ای برای دردهای معلمان، مدارس و آموزش و پرورش باشد. با جمع بندی مشکلات و تبدیل مشکل به مسئله، راهکار ارائه دهد و بتواند برای تحقق راهکارها پشتوانه معلمان را بسیج نماید. این گرانیگاه سیاست است که توان جمع زدن بین عرصه های تخصصی آموزش و پرورش، معضلات و دردهای موجود و کنشگران و حوزه های عمومی و سیاسی را برخوردار است.

سیاست ورزی برای تحول خواهی در اصل 43 قانون اساسی مورد تاکید قرارگرفته است. بر اساس اصل فوق تنظیم شکل و برنامه و محتوای برنامه کاری باید به ترتیبی باشد که هر فرد علاوه بر تلاش شغلی‌، فرصت و توان کافی برای خودسازی معنوی، سیاسی و اجتماعی و شرکت فعال در راهبری کشور و افزایش مهارت و ابتکار داشته باشد. سیاست ورزی در آموزش و پرورش به معنای تلاش برای تحول مثبت در این دستگاه با شرکت فعال  و همه جانبه کنشگران این عرصه براساس مهارت و خلاقیت است. این سیاست ورزی  بر مبنای تعریفی است که برخی از اندیشمندان معاصر از سیاست ارائه داده‌اند که  هر رابطه اجتماعی را یک رابطه قدرت و یک نوع فعالیت سیاسی می دانند. و بنابراین نه تنها نهادهای رسمی سیاسی که هرنوع فعالیت برای تاثیرگذاری در جامعه را  در برمی گیرد. (عبدالرحمان عالم ، بنیادهای علم سیاست ،تهران ، نشر نی ،1388،چ 20 ، ص149)

  این تعریف سیاست ورزی حتی  شامل افرادی که خود را غیرسیاسی معرفی می کنند نیز می شود. اسنادبالادستی در آموزش و پرورش  که در برپایی نظامی مطلوب تربیتی خویش می باشند یک  نظم سیاسی را تشکیل می دهند که سعی دارد شبکه ای از قدرت و دانش مطلوب خویش را ارائه دهد. مقاومت تربیت شوندگان در برابر مطلوب های اسناد فوق نیز یک رفتار سیاسی است. تلاش تشکل های فرهنگیان برای تصرف پست های اداری رفتار سیاسی است و فعالیت تشکل های صنفی برای تئوریزه کردن مشکلات معیشتی و صنفی و ایجاد موج از طریق اعتصاب نیز رفتار سیاسی محسوب می گردد. رفتار قاطبه معلمان  که تلاش دارند نارضایتی خود را به شکل های متفاوت نشان دهند نیز تلاشی برای تاثیرگذاری و یک رفتار سیاسی محسوب می گردد.

جریان های مالی قدرتمندی که در قالب موسسات  کنکور و کمک آموزشی و  مدارس غیردولتی نبض اقتصاد آموزش و پرورش را در اختیار گرفته اند و آموزش و پرورش را تبدیل به یک بازار نموده اند رفتاری سیاسی می باشد. رفتار بخش اداری و حرفه ای وزارت آموزش و پرورش که تلاش دارد تا از طریق راه‌کارها و دستورالعمل هایی مانند مدرسه محوری و ساماندهی مدیریت مدارس و مانند این ها به  ارتقای حرفه ای شدن آموزش و پرورش کمک نماید  رفتاری سیاسی برای تاثیرگذاری بر یک نهاد حرفه ای  می باشد. رفتار برخی معلمان برای حضور در انتخابات و استفاده از پیروزی در انتخابات برای تصدی پست های آموزش و پرورش رفتاری سیاسی است.

برخی رفتارهای سیاسی حوزه آموزش و پرورش جنبه اقتصادی و منفعت طلبانه دارد ولی برخی دیگر با تحول خواهی در آموزش و پرورش ابراز می شوند. جریان های سیاسی در آموزش و پرورش که در قالب تشکل های سیاسی معلمان اعم از اصلاح طلب یا اصول گرا و شاخه های فرهنگیان  فعالیت می‌کنند. مدعی تحول در آموزش و پرورش هستند رویکرد تحول‌خواهانه دارند ولی در مرحله عمل عمده تلاش آن ها جهت کسب پست و مقام برای اعضایشان می شود و رویکری کاملا پست محور به تحولات آموزش و پرورش دارند. تشکل های سیاسی فوق در بیشتر موارد دیدگاه خاص و متفاوتی را در مورد مسائل اساسی آموزش و پرورش بیان نمی نمایند و برنامه ای ارائه نمی دهند.

نباید منکر تلاش تشکل ها شد ولی نقدی که امروز بیشتر بر عملکرد آن ها می شود در اینجا مورد توجه قرار گرفته است. مدیران تشکل ها نیز در دروان تصدی خود رفتار متفاوتی که نشان دهنده نگاه خاص یک تشکل به آموزش و پرورش باشد بروز نمی دهند. تفاوت عمده گفتمان های اصلاح طلب و اصول گرا و اعتدال گرا در آموزش و پرورش در مورد افرادی است که در مدیریت به کار می گیرند. رویکرد اصلاح گرایانه تشکل های اصلاح طلب که در ابتدای دولت یازدهم خوش می درخشید با محدود کردن خود به پست و مقام موجب کاهش و تخریب سرمایه اجتماعی آنها شد.

در بین تشکل های اصولگرای فرهنگیان نیز به جز حضور در جلسات رسمی و تلاش برای فعالیت در چارچوب جبهه اصولگرایان فعالیتی مشاهده نمی شود. رویکرد دیگر، رویکرد انتقادی به آموزش و پرورش است که در برخی سایت ها و فعالان مستقل مشاهده می شود  که می کوشد نگاه تخصصی به آموزش و پرورش داشته باشد هرچند فقدان حوزه عمومی و سوء تفاهم ها مانع  از شکل گیری جریان وسیع منتقدان مستقل می شود  و این جریان آنچنان پراکنده است که توان تاثیرگذاری ندارد .

رویکرد تحول خواهانه دیگری نیز که در عرصه آموزش و پرورش مشاهده می شود، رویکرد فعالان صنفی است که بیشتر به دنبال معیشت محوری و اعتراض به شرایط موجود برای تغییر شرایط اقتصادی و معیشتی می‌باشند. هرچند این افراد خود را غیر سیاسی می دانند ولی در حال حاضر و در جامعه ای با ویژگی های ایرانی نیز حوزه ای غیر سیاسی نداریم. این رویکرد در بسیاری از موارد دچار چالش با نهادهای خاص می‌شوند و عده ای از اعضای آن طعم زندان و تبعید و مانند این ها را چشیده‌اند. و این تشکل ها به دلیل بالا بودن هزینه های فعالیتشان محدود شده اند ولی در مواردی که فضای بازی وجود دارد بیانیه اعتصاب آن ها مورد توجه خیل وسیعی از معلمان قرار می گیرد.

رویکرد تحول خواهانه دیگر رویکرد قاطبه معلمان است که در برخی بزنگاه های مهم سیاسی نقش آفرینی کرده اند و به دلیل وضعیت معیشت خود معترضند ولی یا از وجود تشکل های اصلاح طلب و اصولگرای معلمان بی خبرند یا به آنان بی میل می باشند و یا از هر نوع فعالیت سیاسی رویگردانند ولی  با روند اعتصاب ها همراهی دارند. این قشر وسیع از توان تاثیرگذاری بالا در عرصه سیاسی برخوردارند و کمتر مطالعه عمیقی در مورد تاثیرگذری آنها در بزنگاه های مهم  مانند انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و روی کار آمدن دولت های مختلف صورت گرفته است. درحال حاضر بی وفایی دولت‌ها در مورد عمل به وعده هایشان موجب دلسردی آنها شده است. چهار رویکرد متفاوت فوق به تحول خواهی در عرصه آموزش و پرورش را می توان به ترتیب زیر خلاصه نمود:

 

رویکرد

حاملان رویکرد

محور اساسی رویکرد

سیاسی

تشکل های سیاسی اصلاح طلب و اصول گرا

کسب پست و مقام

انتقادی

سایت ها وکانال ها مستقل و برخی کارشناسان و متخصصان

تحول

صنفی

فعالان صنفی

معیشت محوری

عمومی معلمان

پیگیری مشکلات بدون حضور در احزاب و تشکل ها و فعالیت های صنفی

حل مشکلات  تلاش برای بهبود بدون هزینه دادن

 

 

 

 

 

 

هرچهار رویکرد فوق با معضل روبرو هستند. در رویکرد سیاسی سرمایه اجتماعی آسیب دیده است و پست محوری مانع از شکل گیری تشکل های تاثیرگذار شده است. رویکرد انتقادی به دلیل پراکندگی و اختلاف نظرها توان تاثیرگذاری ندارد. در رویکرد صنفی به دلیل بالا بودن هزینه فعالیت با محدودیت شدید روبرو است و قاطبه معلمان به دلیل پرهیز از متشکل شدن و فعالیت های پیگیر دستاورد ثابتی ندارند. در بسیاری از موارد هر چهار رویکرد فوق نگاه جامعی به آموزش و پرورش ندارند و یا درک درستی از جایگاه آموزش و پرورش در عرصه سیاسی ارائه نمی‌دهند. برنامه های شفاف و منسجمی برای تحول در آموزش و پرورش کمتر مشاهده می شود و تلاش کمی برای حل مهم ترین موضوعات آموزش و پرورش از جمله آسیب دیدن جایگاه حرفه ای آموزش و پرورش دیده می شود. تشکل ها گرفتار باند بازی و حامی پروری هستند و قاطبه معلمان نیز از متشکل شدن هراس دارند یا پرهیز می نمایند. منافع باندی یا گروهی بر منافع آموزش و پرورش و منافع ملی ترجیح داده می شود و با یک فضای عمومی نقد و گفت و گو در عرصه آموزش و پرورش روبرو نیستیم. با نقد چهار رویکرد فوق، ویژگی های الگوی سیاست ورزی تحول خواهانه در آموزش و پرورش به شرح زیر قابل ترسیم است:  

جامع نگری به آموزش و پرورش: آموزش و پرورش هم یک فرایند است که بخشی از آن در چارچوب مدرسه صورت می گیرد و هم یک دستگاه بروکراتیک وسیع به نام وزارت آموزش و پرورش وجود دارد که به اداره این فرآیند تا سطح استان ها و مناطق مشغول است. محتوای آموزشی نیز ضلع سوم این مثلث است. سیاست ورزی برای تحول خواهی بدون توجه به هر سه ضلع  و داشتن  دیدگاه  و برنامه مشخص و منسجم در مورد آنها بی معنا است.

فهم جایگاه آموزش و پرورش در عرصه سیاست در ایران: از ابتدای تاسیس دولت کنونی بحث  تشکیل سازمان نظام معلمی به صورت مستمر پیگیری شده است و منجر به تهیه طرحی شد که فعلا مسکوت باقی مانده است. پاسخ به چرایی مسکوت گذاشتن این طرح به فهم جایگاه آموزش و پرورش در سپهر سیاسی ایران کمک می کند. فرایند آموزش و پرورش یک نهاد تولید و بازتولید قدرت محسوب می گردد همه دولت ها می کوشند اختیار آن را در دست داشته باشند تا بتوانند شهروندان مطلوب خود از طریق آموزش و پرورش تربیت نمایند. از سوی دیگر بوروکراسی آموزش و پرورش بخشی مهم و تاثیرگذار از دولت است و که عمده هزینه آن از طرف دولت پرداخت می شود و بزرگترین دستگاه دولتی می باشد. به صورت طبیعی حاکمیت و دولت با توجه به عوامل فوق  و مسائل ایدئولوژیک نگاه خاصی به آموزش و پرورش دارد. موقعیت کشور در شرایط بین المللی فعلی  و مسائل مربوط به امنیت ملی هم بر این حساسیت می افزاید. درک جایگاه خیل وسیع معلمان با در نظر گرفتن موارد فوق  و حساسیت  به اینکه نهادی موازی با دولت در آموزش و پرورش دخالت موثر داشته باشد مهم ترین عامل مسکوت ماندن طرح سازمان نظام معلمی است. سیاست ورزی تحول خواه در آموزش و پرورش نمی تواند بدون درک جایگاه آموزش و پرورش در عرصه سیاست گام موثری بردارد. درک جایگاه آموزش و پرورش در عرصه سیاست موجب اتخاذ راهکارهای خلاقانه ای می شود که هزینه فعالیت سیاسی را کاهش دهد و زمینه عمومی تر شدن سیاست ورزی را فراهم آورد.

 شفافیت  و برنامه محوری برای وحدت و کثرت. سیاست زمانی به وجود می آید که میدانی برای اختلاف نظر بین عقاید و برنامه های مختلف وجود داشته باشد. شانتال موفه( نظریه پرداز سیاسی) در کتاب «درباره امر سیاسی» به نکته مهمی اشاره می‌کند: «من با صراحت بین امرسیاسی و سیاست تمایز قائل می شود. منظور من از امرسیاسی ، بعد تخاصم (آنتاگونیسم )است که به نظرم عنصر قوام بخش جوامع بشری است درحالی که سیاست مجموعه ای از کردارها و نهادها است که از طریق آن نظم ایجاد می شود. همزیستی بشر در زمینه تضادی سازمان می یابد که امر سیاسی فراهم می آورد» (شانتال موفه ، درباره امرسیاسی ،ترجمه منصورانصاری ،1391 ف رخ داد نو) بدون بیان شفاف برنامه های متنوع و وجود تنوع در دیدگاه‌های موجود عرصه سیاست ورزی به وجود نمی آید که بتوانند بر سر و حد برای تحول به توافق برسند جریان ها و تشکل های مختلف باید شفاف و صریح برنامه های خود را در عرصه آموزش و پرورش بیان کنند از تخاصم و اختلاف نظرهای مهم در این زمینه استقبال نمایند تا سیاست ورزی و تحول خواهی در آموزش و پرورش پدید آید. سیاست فقط دور یک میز نشستن و گفت و گو کردن برای تفاهم نیست. وقتی اختلاف نظرهای اساسی وجود نداشته باشد توافق های بزرگ به وجود نمی آید.

حرفه ای بودن آموزش و پرورش: آموزش و پرورش یک نهاد حرفه ای است. از تدریس در مدرسه، مدیریت مدرسه و مدیریت مناطق و ادارات و ادارات کل آموزش و پرورش تا تهیه و تنظیم کتب و محتوای آموزشی فعالیت های حرفه ای می شوند و تا زمانی که حرفه ای بودن آنها به رسمیت شناخته نشود امیدی به اوضاع آموزش و پرورش نخواهد بود. سیاست ورزی در آموزش و پرورش می تواند مهم ترین دغدغه خود را حرفه ای شدن اجزای آموزش و پرورش برای تحول در آن قرار دهد. سیاست ورزی تحول خواهانه باید برنامه مدون برای حرفه ای شدن مدیریت در آموزش و پرورش برای جلوگیری از دخالت نهاد های دیگر در نصب و عزل ها داشته باشد و از حق حرفه ای بودن معلمی دفاع نماید.

تشکل محوری به جای باندبازی  و حامی پروری: سیاست ورزی در آموزش و پرورش  نمی تواند در قالب های فردگرایانه رشد کند و به تحول خواهی برسد. تشکل ها  اگر از باند بازی و حامی پروری گذر کنند می توانند مهم ترین سنگر تحول خواهی باشند و این گذر جز در سایه اقبال گسترده معلمان به متشکل شدن پدید نمی آید. لزومی  به حضور در تشکل های موجود نیست. حضور تشکل های جدید با برنامه ها و روش های نوین به نوسازی تشکل های موجود کمک  می کند و فضا را برای رقابت و مشارکت گسترده تر فراهم آورد و به نقد متقابل می انجامد. باند بازی و حامی پروری دو آسیب جدید در عرصه سیاست ورزی امروز آموزش و پرورش می باشند و تشکل های فرهنگیان نیز  درگیر  آن می باشند. تشکل گریزی بین معلمان نیز فضا را برای باند بازی و حامی پروری گشوده است.

درنظر گرفتن سلسله منافع: سیاست ورزی برای تحول خواهی در آموزش وپرورش  منوط به فهم به سلسله منافع است . مهم ترین منفعت موجود در کشور منافع ملی و بعد از آن منافع دستگاه آموزش و پروش برای نیل به وظایف خود و ارتقای کیفی و کمی  آموزش و ترتبیت  در چارچوب منافع ملی   است و سایر منافع گروهی وباندی باید در چارچوب این منافع باز تعریف شوند .سیاست ورزی تحول خواه باید به نقد و بررسی جدید  هرنوع منفعت طلبی خلاف منافع ملی و منافع کلان آموزش و پرورش که منافع معلمان نیز در چارچوب آن محسوب می گردد بپردازد.

فضیلت نقد در فضای عمومی: یکی ازمهم ترین معضلات امروز آموزش و پرورش فقدان حوزه عمومی فراگیر است. تشکل ها، سایت ها، کانال ها و محافل  متفاوتی در زمینه آموزش و پرورش فعالیت می کنند ولی  حوزه عمومی فراگیر که مسائل آموزش و پرورش در آن به صورت جدی  و فراگیر مورد نقد قرار گیرد وجود ندارد و کنشگران این عرصه نیز تلاشی برای شکل گیری آن نمی کنند. سیاست ورزی برای تحول خواهی با فضیلت دانستن نقد و تاکید بر شکل گیری  حوزه عمومی  زمینه رشد و توسعه آموزش و پرورش  را فراهم می آورد .

در وزارتخانه ای که بزرگترین وزارت خانه دولت و وسیع ترین دستگاه دولت محسوب می گردد، سیاست ورزی و تحول خواه بودن سخت و دشوار ولی لازم و ضروری می باشد. وجود هسته های سخت سنتی که درقالب تشکل ها و تفکرات متفاوت و گاه با چهره ای تحول خواه حضور دارند مهم ترین مانع برای سیاست ورزی تحول خواه می باشد. بخش زیادی از معلمان منفعلانه  با مقوله سیاست ورزی برای تحول خواهی برخورد می کنند و تشکل های  معلمان نیز از حصار  سخت تصورهای خود خارج نمی شوند. در آموزش و پرورش حوزه ای خارج از سیاست نداریم و برای حل بحران های آن نیز چاره ای جز عبور از زمین سنگلاخ سیاست نیست. ترسیم الگوی سیاست ورزی تحول خواهانه به عنوان یک پیشنهاد برای گفت و گو و خروج از شرایط موجود است و خود می تواند زمینه نقد و بررسی های جدی را فراهم آورد. 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
7 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.