سلفی گری، یک گستره زمانی طولانی را در برمی گیرد. ریشه های این موج به امام احمد حنبل و اهل حدیث باز می گردد که یک جریان درون دینی و صرفا اندیشه ای و غیرخشونت‏ آمیز بود که این موج با ظهور ابن تیمیه متحول شد و با محمدابن عبدالوهاب به عنوان نظریه پردازان اصلی آن به یک مکتب تبدیل شد. اصول مشترک و بنیان‏ های نظری سلفی گری از جهان اسلام در یک زوال سیاسی و اخلاقی به سر می‌برد.
اما در عین حال جنبش بیداری اسلامی، ژئوپلیتیک قدرت را در منطقه خاورمیانه به عنوان هسته اصلی ژئوپلیتیک جهان اسلام تغییر داد. این جنبش عظیم، عمق استراتژیک انقلاب اسلامی که حامی اصلی فلسطین است، محسوب می‌شود. یکی از اهداف فراملی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به ایجاد تغییرات در محیط بین ‏المللی معطوف است.
بیداری اسلامی، تغییر مثبتی بود که در محیط پیرامونی جمهوری اسلامی و به تبع از انقلاب اسلامی ایران ایجاد شده است. اما در چنین وضعیتی، گروه تکفیری داعش با تصرف بخش‌هایی از خاک عراق و سوریه، خلافت خودخوانده اسلامی را اعلام کرد. پیدایش داعش، برآیند و تلاقی اهداف بازیگران خارجی از جمله عربستان، آمریکا و رژیم اسرائیل با بسترهای مساعد داخلی در عراق بود.
در حالی‌که جنبش بیدرای اسلامی این ظرفیت را داشت که محیط اسلامی پیرامون فلسطین را متحد کند اما بار دیگر مانند دهه‏ های گذشته، انشقاقی در درون جهان اسلام ایجاد شد و این بار، گروه تکفیری داعش با تفسیری خشن از اسلام، بخش عمده‏ای از مسلمانان به‌ویژه شیعیان را که حامیان اصلی فلسطین به شمار می‏روند و بخش عمده و کانون محور مقاومت را تشکیل می‌دهند، نسبت به رژیم اسرائیل در اولویت مبارزه قرار داد و برای رژیم اشغالگر فلسطین در ذیل مفهوم دشمن دور، مصونیت ایجاد شد و به این صورت انرژی رهاشده از جنبش بیداری اسلامی به جای آنکه معطوف به آزادسازی فلسطین شود، به سوخت نبردهای داخلی و فرقه‌ای در خاورمیانه مبدل شده است.
در حالی‌که جنبش بیداری اسلامی می‌بایست رژیم اسرائیل را به عنوان عامل هراس و تهدید واقعی در خاورمیانه معرفی می‏کرد، اینک تلاش می‏شود کانون تهدیدها تغییر کند و به جمهوری اسلامی معطوف شود.
تحولات سال‌های اخیر خاورمیانه نشان می‌دهد که موازنه سنتی قدرت در این منطقه برهم خورده و قدرت سخت افزاری و نرم افزاری آمریکا و نیز قدرت سخت‌افزاری رژیم اسرائیل در جنگ‌های 33، 22، 8 و 51 روزه با ناکامی مواجه شده‌اند.
از این‌رو، نوعی موازنه جدید در منطقه شکل گرفت که این نظم جدید از معبر نبردهایی که گروه‌های تکفیری یکی از گذرگاه‌های آن است، شکل گرفت.
اما نسل کشی داعش استکبار جهانی و این ائتلاف نامیمون دامن آمریکا را در بسیاری از زمان ها گرفت و در آگوست سال 2017 وقتی آمریکا و متحدانش با هدف حمله به داعش در مناطق شرقی دیرالزور مستقر شدند، میدان جنگ سوریه با امروز تفاوت عمده‎ای داشت.
آن زمان باراک اوباما، رئیس جمهوری پیشین آمریکا، شورشیان را برای سرنگونی بشار اسد مسلح کرد، اما به تدریج دوستان و دشمنان آمریکا در این جنگ تغییر کردند و در نهایت روسیه، رقیب آمریکا در سوریه، پیروزی های بزرگی به دست آورد.
در عین حال شکست کامل داعش در سوریه بعد از یک جنگ شش ساله، هرچند بهترین خبر ممکن برای مردم این کشور است، اما بدون تردید به معنای پایان بحران نیست. عناصر داعش شاید به صورت یکپارچه و متمرکز در سوریه فعالیت نداشته باشند، اما هنوز می توانند تهدیدی جدی برای مردم این کشور محسوب شوند.
از دیگرسو، پایان کار داعش به معنای آغاز تلاش ها برای تعیین تکلیف وضعیت سیاسی کشور است. گروه های اپوزیسیون دولت بشار اسد که با ظهور داعش به حاشیه رفتند، بدون تردید در خلأ به وجود آمده از نبود داعش و با حمایت ایالات متحده دوباره به عرصه بازخواهند گشت. تجربه عراق بعد از داعش نیز بر این مسئله مهر تأیید می زند.
عرصه سیاسی در عراق بعد از به حاشیه رانده شدن داعش به شدت دست خوش تغییروتحول شد که برگزاری همه پرسی اقلیم کردستان بدون تردید مهم ترین پیامد آن بوده است.
سوریه نیز تقریبا وضعیت مشابهی را تجربه می کند. از زمان ظهور داعش در سوریه و در نتیجه ضعف دولت مرکزی، کنترل مناطق کردنشین به دست خود کردها افتاد که خود را در قالب یگان های مدافع خلق ساماندهی کردند.
از دیگرسو، پالس های مثبتی در هفته های اخیر از سوی دولت برای تشکیل منطقه خودمختار کردی در این کشور مخابره شده است؛ امری که مخالفت شدید ترکیه را به دنبال داشت.
با این اوصاف و با توجه به چندپارگی سوریه در نتیجه وجود گروه های سیاسی و مسلح چندگانه که از حمایت کشورهای غربی نیز برخوردارند، سوریه در فردای بدون داعش، آبستن حوادث بسیاری خواهد بود.
بحران داعش بسیار پیچیده است، چون همزمان منازعات ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک را در منطقه به هم وصل می کند. این گروه تروریستی فراکشوری که خواهان ایجاد یک 'خلیفه اسلامی' بود، ضد ملی، ضد دولت و علیه هر گونه مرزهای شناخته شده سیاسی بوده که احتمالا تا سالهای آینده اثراتش رابا عملیات های انتحاری باقی بماند.
این گروه بر تنش های درون کشوری در عراق و سوریه بین شیعیان، سنی ها و کردها از یک طرف و تنش های بین کشوری میان ایران، ترکیه و عربستان سعودی از طرف دیگر تأکید می کرد. و همین استراتژی به داعش اجازه می داد تا بقای خود را حفظ کند. ائتلاف بین المللی به رهبری آمریکا هم بر تضادهای فوق خصوصاً بین ایران و عربستان سعودی، یعنی دو بازیگر اصلی در منطقه، اضافه کرد.
البته باید پذیرفت که ائتلاف علیه داعش توانسته این گروه تروریستی را تضعیف کند اما همزمان با تغییر جهت تمرکز ائتلاف بین المللی از تاکتیک های نظامی به راه حل سیاسی، نقش آمریکا در رهبری این حرکت خود مانع پیشرفت در نابودی داعش شد.
سرانجام د‌ر حالی که ایالات ‌متحد‌ه آمریکا و همپیمانان منطقه‌یی آن با اتخاذ راه‌کنش‌های متعد‌د‌ ازجمله بمباران مواضع ارتش سوریه و عراق، سرنگونی و ایجاد‌ اختلال د‌ر سیستم جنگند‌ه‌های ارتش سوریه و جابه‌جایی تروریست‌های د‌اعش د‌ر مناطق تحت محاصره ارتش سوریه و نیروهای مقاومت سعی د‌اشتند‌ د‌ر روند‌ شکست د‌اعش سنگ‌اند‌ازی و ممانعت کنند‌، جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان سرد‌مد‌ار مبارزه با تروریسم نقش عمد‌ه و تاثیرگذاری د‌ر شکست گروه تروریستی د‌اعش ایفا کرد‌ه است.
با وجود‌ آنکه ایران نقش مهمی د‌ر ایجاد‌ ثبات و امنیت و د‌فع تروریسم د‌ر منطقه ایفا می‌کند‌، عربستان‌سعود‌ی -همزمان با اعلام پایان حیات د‌اعش د‌ر عراق و سوریه- با تشکیل نشست اضطراری وزرای خارجه کشورهای عضو اتحاد‌یه عرب د‌ر 19 نوامبر 2017 از جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان کشور بی‌ثبات‌کنند‌ه د‌ر منطقه یاد‌ کرد.
البته سعود‌ی‌ها می‌د‌انند‌ که ایران عامل اصلی شکست د‌اعش د‌ر منطقه است اما از آنجا که شکست د‌اعش د‌ستاورد‌ی بزرگ برای محور مقاومت به‌شمار می‌رود‌ و به افزایش قد‌رت این محور نیز منجر می‌شود‌ از این وضعیت استقبال نمی‌کنند‌.
**گروه ایرنا مقاله
از: محمد رضا یوسف نژاد
انتشار دهنده : جانعلی فتحی
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.