دغدغه‌ها و نگرانی‌های امام خمینی‌ـ۱۸

امام خمینی ریشه اختلافات را ناشی از چه می دانست و نگران چه بود؟/در دیدگاه امام، این تحصن ها به نفع چه کسی تمام می شود؟

امام خمینی با تاکید بر کنار گذاشتن اختلافات، گفت: اگر چنانچه ما دنبال آن نرویم و برگردیم به این کارهاى جزئى که مربوط به خودمان است، خداى نخواسته مثل همان مریضى که به سرطان مبتلا شد و سرطان او را کشت و دیگر دستى باقى نماند تا زبرى دستى بماند، کشورى باقى نمى‏ ماند تا ناراحتیهاى ما باقى بماند.

لینک کوتاه کپی شد

 

به گزارش خبرنگار جی پلاس، نهضت امام خمینی و به دنبال آن پیروزی انقلاب اسلامی در سایه توکل و حمایت الهی، رهبری حکیمانه امام و وحدت و همدلی مردم کشور روی داد، انقلابی که می توان آن را معجزه نامید چرا که با هیچ یک از انقلاب های مردمی قابل مقایسه نبوده و نیست. مسلما پس از پیروزی در همه انقلاب ها دغدغه هایی وجود دارد که این در حکومت های دینی دوچندان شده و برای شخصیت بزرگی مانند پیر جماران که از درایت و تیزبینی خاصی برخوردار بودند، به مراتب بیشتر و بیشتر. ایشان در سخنرانی ها و پیام های مختلف به این نگرانی های خود اشاره کرده اند که در چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی به تناوب بخش هایی از این دغدغه ها را در اختیار مخاطبان قرار می دهیم.

بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در سخنرانی در جمع کارکنان شرکت نفت  که در ششم دی ماه 58 صورت گرفت، با اشاره به نقشه دشمنان برای ایجاد اختلاف از درون، دغدغه ای دیگر را که بارها بر آن تاکید کرده اند، یادآور می شوند و می فرمایند:

 «این سرطانى که الآن در ایران ما هست و آن غده ‌اى است که ولیده آن غده بزرگهاست و براى آن غده بزرگ اینها کار مى‌ کنند.

اگر طبیبها، یعنى همه مردم که مى ‌خواهند مملکتشان یک مملکتى باشد، اگر دنبال این نباشند که این غده را از بین ببرند، دنبال این باشند که این زبرى دست را، من خانه ندارم، من خانه‌ ام کوچک است، من در اداره حقوقم کم است، من درجه‌ ام کم است، اگر ما مشغول این مسائل بشویم، فلان آدم مثلًا چه شده است، حالا باید شکستش داد، فلان آدم احتمال مى ‌رود چه بشود، نگذاریم بشود، از این مسائلى که همه ‌اش برمى ‌گردد به منافع شخصى، اگر ما برویم دنبال آنها و از این غده سرطانى که مبتلا به آن هستیم و نشستند در خارج کشور ما و چشم دوختند به اینجا و عمالشان در داخل کار مى ‌کنند، خودشان در خارج کار مى ‌کنند، اگر چنانچه ما دنبال آن نرویم و برگردیم به این کارهاى جزئى که مربوط به خودمان است، خداى نخواسته مثل همان مریضى که به سرطان مبتلا شد و سرطان او را کشت و دیگر دستى باقى نماند تا زبرى دستى بماند، کشورى باقى نمى‌ ماند تا ناراحتیهاى ما باقى بماند.

امروز روز این است که همه با هم، با هم بدون اینکه فرصت از دست بدهیم کوشش کنیم، این اختلافات را از بین برداریم. هر روز تحصن! یک امرى است هر که یک ناراحتى پیدا مى ‌کند تحصن مى ‌کند. یک عده‌ اى را وامى‌ دارد به تحصن. این به نفع کى تمام مى ‌شود؟ این تحصنهاى یکى دنبال دیگر به نفع کى تمام مى ‌شود؟ یک دسته بیکار

مى ‌شوند یا اداره ‌شان را زمین مى ‌گذارند و تحصن مى ‌کنند. یا زراعتشان را زمین مى‌ گذارند تحصن مى ‌کنند. این به نفع ملت هست یا به نفع آنهایى است که مى ‌خواهند با این تحصنهاى بعد از تحصن و ایجاد اختلافها، برگردد حال کشور ما به یک حالى که اگر از سابق بدتر نشود لااقل مثل آن بشود، همه چیز ما را ببرند؟ اینجا باید همه عقلا، همه نویسنده‌ ها [به فکر باشند] آخر این نویسنده ‌ها مال این مملکتند. در این مملکت تربیت شدند. این آب و خاک آنهاست. این مملکت حق دارد به نویسندگان. این مملکت حق دارد به روشنفکران. این مملکت حق دارد به گویندگان. این مملکت حق دارد به روحانیون. این مملکت حق دارد به دانشگاهیها. این مملکت شماست. این مملکت همه است. به شما حق دارد. به ایشان، به این خواهرها حق دارد. به برادرها حق دارد. این مملکتى که الآن حق دارد به ما، و آن اسلامى که حق بر همه دارد، حق بالاتر دارد، اگر اینها در معرض این باشند که خداى نخواسته سقوط پیدا بکند این نهضت، این حق به عهده ماست که ما باید نگذاریم، باید نجات بدهیم این را. دست بردارند از این اختلافات جزئى که همه ‌اش برمى‌گردد به نفسانیت خود آدم.»

             صحیفه امام، ج‌11، ص 444- 445

 

 

دیدگاه تان را بنویسید