چه کسی برای شهید آوینی پارتی بازی می کرد؟

چشمامو که باز کردم نامه ای از سید به دستم رسیده بود که توش نوشته بود: یوسف جان دوستت دارم هر جا می خوای بری برو ولی بدون برای من پارتی بازی شده و اجدادم هوامو دارن.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: سر مساله ای خیلی ناراحت شدم و نامه تندی به آقا مرتضی(1) نوشتم و گفتم که من دیگه از گروه میرم. تا به خونه برسم با خودم حرف می زدم و از اتفاقی که افتاده بود خیلی ناراحت بودم. به خونه که رسیدم دیگه طاقت نیاوردم که بخوام بشینم و حرف بزنم. بالشت رو گذاشتم و دراز کشیدم، خواب چشمام رو گرفت. تو همین حال و احوال بودم که خانم فاطمه زهرا(س) رو دیدم و شروع کردم به گلایه از دست سید و مجله که ایشون گفتند: با بچه من چه کار داری؟! 

به شکایتم ادامه دادم و باز هم همون جواب رو شنیدم. برای سومین بار بود که داشتم این جواب رو از بی بی می شنیدم که یکهو از خواب پریدم. یه نامه از طرف سید اومده بود که توش نوشته بود: یوسف جان دوستت دارم هر جا می خوای بری برو ولی بدون برای من پارتی بازی شده و اجدادم هوامو دارن.

از خودم و آقا سید خجالت کشیدم و...

 

 

1. شهید سید مرتضی آوینی، سید شهیدان اهل قلم که در بیستم فروردین سال 72 در قتلگاه فکه به هنگام ساخت برنامه روایت فتح بر اثر انفجار مین به شهادت رسید.

2. برگرفته از خاطره ای نقل شده از یوسفعلی میرشکاک در کتاب همسفر خورشید.

 

 

 

 

 

دیدگاه تان را بنویسید