جی پلاس/ عاشقانه های شهدا؛

عاشقانه های شهید حمید باکری و همسرش

بانو فاطمه امیرانی، همسر شهید حمید باکری به عشق میان خودش و حمید اشاره کرده و از بهترین لحظه هایشان سخن می گوید.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس -منصوره جاسبی : بانو فاطمه امیرانی، همسر شهید حمید باکری(۱) در خاطرات خود به شیرین ترین لحظه ها و خاطره انگیزترین ساعت هایش با حمید عزیز اشاره کرده و اینگونه گفته است:

ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ لحظه هایی ﻛﻪ با ﻫﻢ ﺩﺍشتیم

نمازای دو نفره مون بود

ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯاﻣﻮ ﺑﻬﺶ ﺍﻗﺘﺪﺍ می کردم

ﺍﮔﻪ ﺩﻭﺗﺎیی

کنار ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻳﻢ

ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻧﻤﺎﺯﺍﻣﻮنو ﺟﺪﺍ ﺑﺨﻮﻧﻴﻢ

چقد ﺣﺲ ﺧﻮﺑﻴﻪ

ﻛﻪ ﺩو نفر

ﺍﻳﻨﻘﺪه همو ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ

منطقه که می رفت

تحمل خونه بدون حمید

واسم سخت بود

.

وقتی تو نباشی چه امیدی به بقایم؟

این خانه ی بی نام و نشان سهم کلنگ است

.

می رﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ ﭘﻴﺶ ﺩﺧﺘﺮﺍ

ﻳﺎ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺣﻤﻴﺪ ﻳﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭم

ﺑﻌﺪ ﻣﺪتی که برمی گشت

واسه پیدا کردنم، همه جا زنگ می زد

می گفتن:"بازم حمید، ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺭﻭ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ

ﺯﻭﺩ ﭘﻴﺪﺍم می کرد

ظرف ﺩﻭ، ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺖ

ولی من ﺑﻴﺴﺖ ﻭ ﭘﻨﺞ ﺳﺎله که

.

گلی گم کرده ام می جویم او را

.

ﺍﮔﻪ ﺑﻬﻢ ﺑﮕﻦ ﭼﻪ قشنگی ای ﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎست

ﻛﻪ خیلی ﺑﻬﻤﻮﻥ ﺳﺨﺖ ﮔﺬﺷﺖ

می گم: " عشق"

.

عجیب درد عشق و عاشقی مانند افیون است

که هر جا لذتی باشد درون درد مدفون است

.

ﻭقتی ﺟﻮﻭﻧﺎی الان می گن ﻛﻪ ﻧﻪ

ﺍصلا ﺍﺯ ﺍﻳﻦ خبرا نیست

از حرفشون خیلی ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ می شم

ﭼﺮﺍ ﻣﻔﻬﻮﻡ عشقو درک نمی کنن؟!

ﺍﻻﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃ ﺑﻴﻦ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮو

خیلی ﺑﮕﻦ ﺍﻳﺪﻩ ﺁﻟﻪ!

تو تقسیم کار خونه ست

ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﺍﻳﻨﺠﻮﺭی ﻧﺒﻮﺩ

ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﻫﺮ کسی ﺯﺭنگی می کرد

ﺗﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻛﺎﺭ ﻛﻨﻪ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ یکی ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻛﻨﻪ

این در حالی بود

که قبل ازدواج

ﺗﻮ خونه بهم می گفتن

ﺁﺷﭙﺰﻱ ﻛﻦ

می گفتم ﺁﺷﭙﺰ می گیرم

می گفتن ﻛﺎﺭ ﻛﻦ

می گفتم ﻛﻠﻔﺖ می گیرم

ﻫﺮ ﻛﺎﺭی می گفتن، ﻳﻪﺟﻮﺍﺏ تو آستینم ﺩﺍﺷﺘﻢ

ﺑﺎ ﺣﻤﻴﺪ که ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻛﺮﺩم

نمی دونم ﺑﺎﻭﺭﺗﻮﻥ می شه ﻳﺎ ﻧﻪ

حتی ﺍﺯ ﺷﺴﺘﻦ ﻟﺒﺎسای ﺣﻤﻴﺪ ﻟﺬﺕ می بردم.

 

۱.  شهید حمید باکری در آذرماه سال 1334 در شهرستان ارومیه چشم به جهان گشود در سنین کودکی مادرش را از دست داد دوران دبستان و سیکل اول دبیرستان را در کارخانه قند ارومیه و بقیه تحصیلاتش را در دبیرستان فردوسی ارومیه به پایان رساند. به علت شهادت برادر  بزرگش علی که به دست رژیم خونخوار شاهنشاهی انجام شده بود با مسائل سیاسی و فساد دستگاه آشنا شد. بعد از پایان دوران خدمت سربازی در شهر تبریز با برادرش مهدی فعالیت موثر خود را علیه رژیم آغاز کرد و خودسازی و تزکیه نفس شهید نیز بیشتر از این دوران به بعد بوده است.

در سال 1355 ظاهرا به عنوان تحصیل به خارج از کشور سفر می کند ابتدا به ترکیه و از ترکیه برای گذراندن دوره چریکی عازم سوریه می شود و بعد به آلمان رفته و در دانشگاه اسم نویسی کرده و فقط یک هفته در کلاس درس حاضر می شود و با هجرت امام خمینی به پاریس عازم آنجا می شود و از آنجا هم برای آوردن اسلحه به سوریه می رود.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران مراجعت و برای پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی در مراکز نظامی مشغول فعالیت می شود و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال 57 به عضویت سپاه درآمده و به عنوان فرمانده عملیات با عناصر دست نشانده امپریالیسم شرق و غرب که در گروهک ها و احزابی که بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب شروع به فعالیت کرده بودند به مبارزه می‌پردازد...

شهید حمید باکری در عملیات فاتحانه خیبر با اولین گروه پیشتاز که قبل از شروع عملیات بایستی مخفیانه در عمق دشمن پیاده می‌شدند و مراکز حساس نظامی را به تصرف درمی‌آوردند، عازم شد و در ساعت ۱۱ شب چهارشنبه ۳ اسفند ۶۲ شروع عملیات خیبر بود که با بی‌سیم خبر تصرف پل مجنون (که به افتخارش پل حمید نامیده شد) در عمق ۶۰ کیلومتری عراق را اطلاع داد. پلی که با تصرف کردن آن دشمن متجاوز قادر نشد نیروهای موجود در جزایر را فراری دهد  یا نیروی کمکی بفرستد، در نتیجه اکثر نیروهایش در جزایر کشته یا اسیر شدند و این عمل قهرمانانه فرمانده و بسیجی‌ های شجاعش ضمانتی در موفقیت این قسمت از عملیات بود و عاقبت با دو روز جنگ شجاعانه در مقابل انبوه نیروهای زرهی دشمن، با شهادت خودش و یارانش در حفظ آن پل مهم جنگیدند و در هم آنجا به لقاء‌الله پیوستند.

 

دیدگاه تان را بنویسید