جی پلاس/ به مناسبت سالروز شهادت حاج آقا مصطفی؛

حاج آقا مصطفی در چند سالگی به اجتهاد رسید؟/برخورد وی در کلاس درس امام/ویژگی برجسته اخلاقی ایشان/چرا آقا مصطفی از موقعیت آقازادگی اش استفاده نکرد؟/نقش وی در نهضت امام

حاج آقا مصطفی خمینی فرزند ارشد امام در سی آذر ۱۳۰۹ در قم متولد شد و پس از سال ها تلاش در زمینه های علمی و سیاسی سرانجام در اول آبان ۱۳۵۶ به طرز مشکوکی به شهادت رسید. به فرموده امام، ایشان امید آینده اسلام بود.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش جی پلاس، در راستای شناساندن بزرگان اندیشه دینی در این صفحه بر آنیم که این شخصیت های ارجمند جهان اسلام و تشیع را به مخاطبان معرفی کنیم و مطالب منتشرشده قطره ای است از دریای زندگی این بزرگواران که به قدر وسعمان است. باشد که به لطف روح بزرگشان مفید فایده افتد. این قسمت به زندگی آیت الله شهید حاج سید مصطفی خمینی، فرزند ارشد امام خمینی اختصاص دارد که در اول آبان ماه سال ۵۶ در نجف اشرف به طرز مشکوکی به شهادت رسیدند.

 

 

زندگینامه

ولادت

آیت الله سید مصطفی خمینی نخستین فرزند امام خمینی(س) در سی ام آذر 1309شمسی (21 رجب 1349قمری) در شهر قم دیده به جهان گشود. پدر ایشان، امام خمینی و مادرشان، خانم خدیجه ثقفی معروف به «قدس ایران»، نام وی را محمد، لقبش را مصطفی و کنیه اش را ابوالحسن گذاشتند.

 

آقا سید مصطفی دیرتر از معمول زبان باز کرد به طوری که در  چهار سالگی تنها چند کلمه می توانست بگوید، وی را در 6 سالگی به مکتب فرستادند که در حرف زدنش بسیار مؤثر بود.

 

تحصیلات

سید مصطفی در هفت سالگی به مدرسه رفت و دوره ابتدایی را در مدرسه های «باقریه» و «سنایی» قم به پایان رساند. در سال ۱۳۲۴ش. (15سالگی) به تشویق پدر به تحصیل علوم اسلامی پرداخت و در سال 1326 (17سالگی) پس از پایان دوره مقدماتی به مدت 5 / 2 سال به مرحله سطح وارد و معمم شد. آقا سید مصطفی در سال ۱۳۳۰ش. (حدود 22 سالگی) سطح را به پایان رساند و از آن پس در درس خارج آیت الله العظمی بروجردی و امام خمینی (س) شرکت کرد.

آقا سید مصطفی در سن 27 سالگی به درجه ی اجتهاد نایل شد و این در حالی بود که از نظر اطرافیان و حتی امام (س) ـ که در این زمینه بسیار سخت گیر بودند ـ او از 25 سالگی به مرحله اجتهاد رسیده بود.

 

وی تقریباً در همین سن و سال، به تدریس علوم نقلی و عقلی پرداخت و دست به تألیفات متعددی زد، بنا بر اظهارات او در یکی از بازجویی های ساواک در سال 1343ش. زمانی که تنها 33 سال داشت، 12 جلد کتاب به رشته نگارش کشید. همچنین در تبعیدگاه ترکیه، در حالی که کتب و مأخذ لازم در دسترس نبود دو جلد کتاب تألیف کرد و در نجف نیز علاوه بر تدریس، کتب بسیاری در باب فقه، اصول، فلسفه و تفسیر تدوین کرد که همه نشان از استعداد و هوش سرشار و حافظه ی بالای او داشت. او در میان فضلا و علمای متعدد نجف، جایگاه ویژه ای داشت؛ درس اصول فقه او جلوه ی خاصی داشت و نظرات علمی او برای بسیاری تازه و قابل استفاده بود، همچنین وی دارای مبانی استوار و محکمی بود و در حوزه درس امام(س) در بسیاری از موارد در برابر نظریه های علمی امام(س) می ایستاد و بحث می کرد.

 

اساتید

• امام خمینی(ره) و آیت الله بروجردی(ره) در حوزه درس خارج

• علامه سید محمد حسین طباطبائی، در حوزه درس اسفار و تکمیل دانش فلسفه

• آیت الله محمد داماد

• آیت الله شیخ مرتضی حائری در حوزه درس فقه و اصول (دوره سطح)

• آیت الله محمد باقر سلطانی در حوزه درس فقه و اصول (دوره سطح)

• آیت الله شهید محمد صدوقی در حوزه درس فقه و اصول (دوره سطح)

• آیت الله حاج شیخ محمد جواد قزوینی

• آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی در حوزه درس اسفار و تکمیل دانش فلسفی

• آیت الله محمد جواد اصفهانی در حوزه درس فقه و اصول (دوره سطح)

• آیت الله سید محمد رضا صدر در حوزه درس آغاز فلسفه و منظومه حکمت سبزواری

• حاج شیخ جعفر سبحانی در حوزه درس ادبیات و لمعه

 

تألیفات در قم:

• الاجاره (در مبحث اجاره در دو دفتر)

• القواعد الحکمیه (در رابطه با قواعد کلی فلسفه)

• القواعد الفقهیه (بحث درباره تعدادی از قواعد فقهی)

• حاشیه بر اسفار اربعه

• حاشیه بر «المبدا و المعاد نوشته صدرالمتألهین»

• رساله ای در بحث قضای صلوات

• رساله ای در بحث «الخلل فی الصلاه»

• الفوائد الرجالیه

در ترکیه:

• الواجبات فی الصلاه

• الفوائد و العوائد (یادداشت های پراکنده درباره مسائل مختلف اصول، فقه، کلام و عرفان)

در نجف:

• تحریرات فی الاصول در مباحث علم اصول از ابتدا تا بحث استصحاب

• الصوم

• الطهاره

• البیع (این کتاب در چند جلد تنظیم شده و حاوی مطالبی در بحث های معاملات است)

• الخیارات

• المکاسب المحرمه

• الخلل فی الصلاه

• الحاشیه علی العروه الوثقی

• تحریر العروه الوثقی

• الحاشیه علی تحریر الوسیله

• تفسیر القرآن الکریم (از ابتدای قرآن تا آیه 146)

• دروس اعلام و نقدها ، نقل درس بزرگان نجف و نقد آن

 

ازدواج

آقا سید مصطفی در 1333 / 1 / 17(24سالگی) با خانم معصومه حائری (دخت آیت الله شیخ مرتضی حائری) ازدواج کرد. نخستین فرزند آنها محبوبه بود که بر اثر بیماری مننژیت درگذشت، دومین فرزندشان حسین و سومین فرزند آنها مریم بود، چهارمین فرزند در جریان حمله کماندوهای رژیم پهلوی به منزل آن شهید در 1343 / 10 / 13، پیش از آنکه به دنیا بیاید به علت بیم و هراسی که به خانم حائری دست داد، از دست رفت؛ خانم حائری در پی این حادثه ناگوار دچار کسالت ممتد شد و دیگر نتوانست بچه دار شود.

 

ویژگی های اخلاقی

نکته قابل تأمل در ارتباط با شخصیت اجتماعی آن شهید، ساده زیستی او بود. با وجود اینکه فرزند یکی از مراجع طراز اول بود، در تمام مراحل زندگی ساده زیست و سطح زندگی او از حد زندگی یک طلبه ی ساده فراتر نرفت و این مسأله در وصیت نامه اش کاملاً مشهود است (آنجا که تنها به کتاب های خود اشاره کرده و یادآور می شود «چیز دیگری ندارم مگر بعضی مختصرات، آن هم دیگر احتیاج به گفتار ندارد... .») سید مصطفی در هیچ یک از مراحل زندگی از موقعیت آقازادگی خود بهره برداری نکرد و شخصیتی کاملاً مستقل داشت چرا که وی عقیده داشت کسب شهرت با عنوان «آقازاده» و «آیت الله زاده» دون شأن یک مسلمان و آزاده است. همچنین، از دیگر ویژگی های اخلاقی آن شهید که تمام کسانی که مدتی با او بودند به آن اشاره می کنند، حسن خلق وی بود. صراحت، شهامت، زهد، خودساختگی، استقلال رأی و... را می توان از دیگر ویژگی های برجسته آن شهید برشمرد.

 

مبارزات سیاسی

سابقه مبارزاتی سید مصطفی از آشنایی با جمعیت فدائیان اسلام آغاز می شود، اما از سال 1341ش. به طور جدی و همه جانبه وارد نهضت شد و در تمام لحظات زندگی در کنار رهبر نهضت به مبارزه پرداخت. ساواک نیز از او بسیار می ترسید و بنا بر گزارشاتی که در پرونده او آمده است، ساواک بارها روی این موضوع تأکید کرده بود که حاج سید مصطفی خمینی(س) در مبارزات پدرش نقش مهمی دارد.

 

در 15 خرداد 1342 پس از دستگیری امام(س) در امر هدایت و رهبری در قم نقش مؤثری داشت. با سخنرانی در صحن مطهر حضرت معصومه(س) مایه شکل گیری قیام 15 خرداد در شهر قم شد. با تلاش های او، پیگیری علما و فشار افکار عمومی، رژیم ناچار شد حبس امام(س) را به حصر در منطقه ی داوودیه تبدیل کند و سه روز بعد امام(س) را به قیطریه انتقال دهد، از آن پس سید مصطفی رابط امام با امت بود و مسئولیت ابلاغ اخبار و گزارش های بیرون را به رهبر بر عهده داشت. تلاش های وی در این راستا به آنجا رسید که رئیس وقت شهربانی کشور (سپهبد نصیری)، او را جلب کرد و هشدار داد که اگر از فعالیت های سیاسی دست نکشد تحت پیگرد قرار خواهد گرفت.

 

پس از آزادی امام(س) در 15 / 1 / 1343 و بازگشت ایشان به قم، سید مصطفی باز هم به عنوان یاری وفادار همواره همراه و مشاور ایشان بود. 

در پی سخنرانی امام(س) علیه احیای رژیم کاپیتولاسیون در تاریخ 4 / 8 / 1343 و تبعید ایشان به ترکیه، در نیمه شب 13 / 8 / 1343 سید مصطفی به پا خاست و با سیل خروشان مردم خشمناک قم به طرف بیوت آیات عظام به راه افتاد. رژیم که تجربه ی فعالیتهای حاج سید مصطفی را در جریان 15خرداد به یاد داشت، در ساعت 15 / 9 صبح همان روز زمانی که سید مصطفی در بیت آیت الله نجفی به سر می برد به آنجا حمله کرد و او را دستگیر و زندانی کرد.

 

سید مصطفی به مدت 57 روز در زندان قزل قلعه و اغلب در سلول انفرادی به سر برد و از تاریخ 19 / 8 / 43 تا 28 / 8 / 43 به مدت 9 روز تحت بازجویی قرار گرفت. حاج سید مصطفی در دوران بازداشت برای جلوگیری از خلاء ناشی از نبود رهبر و بلاتکلیفی مقلدان امام(س)، طی نامه ای که به صورت پنهانی به خارج از بازداشتگاه ارسال کرد، حجت الاسلام شیخ شهاب الدین اشراقی را وکیل و نماینده خود معرفی کرد، همچنین در این مدت به علت نگرانی از سلامت امام(س) در تبعید، تنها درخواستی که مطرح کرد رفتن نزد امام(س) بود. از آنجا که ساواک نیز دیرزمانی بود اندیشه دور کردن او از کانون نهضت را در سر داشت، با آزادی وی به شرط رفتن به ترکیه، موافقت کرد.

 

آقا سید مصطفی پس از بازگشت به قم و مشورت با مراجع و علمای قم از جمله آیت الله العظمی مرعشی نجفی و آیت الله العظمی گلپایگانی، از مسافرت به ترکیه منصرف شد. هنگامی که ساواک از این تصمیم آگاه شد، در 13 / 10 / 1342 که تنها 5 روز از آزادی او می گذشت با حمله به منزل امام(س)، وی را دستگیر و روز بعد (14 / 10 / 1343) به ترکیه تبعید کرد. در تبعیدگاه ترکیه شرایط حاکم در این کشور و دور ماندن از ملت موجب شد از فعالیتهای مبارزاتی و سیاسی آقا سید مصطفی کاسته و بر فعالیتهای علمی او افزوده شود و او بتواند در کنار امام(س) به تحصیل و تکمیل علوم اسلامی بپردازد.

 

در آن زمان با توجه به شرایط بین المللی، دولت ترکیه از اینکه کشورش به تبعیدگاه مبارزان مسلمان تبدیل شده بود ابراز نگرانی می کرد، به همین جهت رژیم ایران را تحت فشار قرار داد تا امام خمینی(س) و حاج آقا مصطفی را به مکان دیگری تبعید کند. رژیم نیز با بررسی همه جانبه، عراق را بهترین مکان برای تبعید آن دو بزرگوار دانست و در نتیجه در 13 / 7 / 1344، امام خمینی(س) و سید مصطفی را به عراق فرستاد.

 

انتقال امام(س) و حاج آقا مصطفی به عراق با سرعت و بدون اطلاع قبلی به زعمای نجف صورت گرفت. سید مصطفی در کاظمین خبر ورود امام(س) را به اطلاع آیت الله العظمی خویی رساند، این خبر در مدت کوتاهی در نجف منتشر شد. امام(س) پس از سه روز اقامت در کاظمین، در روز 16 / 7 / 1344 به همراه استقبال کنندگان به سامرا رفتند و پس از اقامت یک روزه در این شهر، راهی کربلا شدند. ایشان یک هفته در کربلا اقامت گزیدند و در روز 23 / 7 /1344وارد نجف اشرف شدند. با ورود امام(س) به نجف، فصل جدیدی از زندگی آقا سید مصطفی ورق خورد که مسئولیت های جدیدی به همراه داشت.

 

سید مصطفی در طول 12 سال اقامت در عراق، حلقه ی اتصال اجزای نهضت اسلامی در ایران و نقاط مختلف جهان، با کانون آن در نجف و همچنین مسئول ایجاد و برقراری رابطه با مبارزین در سطوح مختلف بود، که محوریت و مرکزیت این ارتباط ها با مبارزان مسلمان بود و شهید بیشتر در امور اجرایی و ارتباط و نظارت بر آنها همت می گماشت. شهید سید مصطفی خمینی از طرق مختلف مانند توزیع رساله عملیه، اعلامیه ها، پیامها، نامه ها و نشر سخنان امام خمینی(س) در ایران و سایر کشورها، از راه شبکه مبارزین، به نشر افکار انقلابی و اندیشه های امام خمینی(س) می پرداخت. همچنین با سفرهایی به کشورهای عربستان، سوریه و لبنان که غالباً به بهانه زیارت صورت می گرفت، با مبارزین مسلمان و طرفداران ایرانی و غیر ایرانی امام(س) ارتباط برقرار می کرد و به آنها رهنمودهای لازم را می داد و کسانی را که آمادگی داشتند به مراکز آموزش نظامی معرفی می کرد.

 

یکی از بهترین و مهمترین راه های ارتباطی سید مصطفی با سایر مبارزان ایرانی، در موسم حج بود. او در سالهای 1342، 1345، 1353و 1356 علاوه بر زیارت خانه خدا برای پیشبرد نهضت اسلامی، علیرغم کنترل ها و مراقبتهای کامل مأموران ساواک، توانست با مبارزین ایرانی و غیرایرانی و مقلدین امام خمینی(س) دیدار، گفتگو و تبادل نظر کند و اعلامیه ها، نامه ها و سایر اسناد و مدارک و دستورهای امام(س) را از طریق آنان به سایر کشورها ارسال کند.

سید مصطفی در این راه از یاری افراد مسلمان، متعهد و همسو با اهداف اساسی نهضت نیز بهره می گرفت و با مبارزین سیاسی- مذهبی ایران ارتباط داشت و به آنها مأموریتهای سیاسی و اجتماعی در راستای نهضت اسلامی محول می کرد.

نکته قابل توجه در شیوه مبارزاتی سید مصطفی، نفوذ ناپذیری، هوشیاری و عدم مماشات با کژاندیشان بود. اگر کسی از مبارزین را می دید که از خط امام، انقلاب و موازین اسلامی منحرف شده و مغرضانه فکر می کند، با او کاملاً قطع رابطه می کرد و در مقابل اگر متوجه می شد که کسی فریب خورده، تلاش می کرد که او را اصلاح کرده و به راه آورد.

 در مدت حضور امام(س) و سید مصطفی در نجف، رویه عراق در قبال آنها متأثر از ارتباط دیپلماسی با ایران بود چرا که رژیم عراق در صدد بود از حضور آن دو بزرگوار در آن کشور سوء استفاده کند (زمانی علیه ایران و به نفع خودشان زمانی هم به نفع هر دو کشور)، اما در تمام این دورانها امام(س) و حاج آقا مصطفی با اتخاذ موضع گیری های روشن، جلوی هرگونه سوء استفاده را گرفتند.

 

آقاسید مصطفی در پی دیدار با آیت الله العظمی حکیم که در آن زمان به دلیل فعالیت هایی علیه رژیم عراق، ممنوع الملاقات شده بودند، در 21 / 3 / 1348 دستگیر و نزد حسن البکر رئیس جمهور وقت عراق جلب شد. وی به سید مصطفی هشدار داد در صورت ادامه فعالیت بر ضد حکام بغداد با واکنش شدید روبرو خواهد شد.

 

شهادت

و سرانجام آیت الله سید مصطفی خمینی، پس از 47 سال زندگی پر از تلاش و مبارزه، در سحرگاه یکشنبه 1 / 8 / 1356 (نهم ذی القعده 1397ق.) در نجف، به طور ناگهانی و مرموز در خانه خود درگذشت. علت مرگ مشخص نشد اما از مجموع گفته های بستگان درجه اول، نزدیکان و دوستان چنین برمی آید که مرگ سید مصطفی طبیعی و عادی نبود، بلکه در اثر نوعی مسمومیت (به احتمال قوی به وسیله مأموران ساواک یا مأموران امنیتی دولت عراق یا تبانی آن دو دولت) به شهادت رسید. آثار مسمومیت در بدن شهید از همان ابتدا کاملا مشهود بود، پزشکان قصد کالبد شکافی جسد او را برای روشن شدن علت مرگ داشتند که به دلیل مخالفت امام خمینی (س) این اقدام صورت نگرفت.

 

پیکر آیت الله سیدمصطفی خمینی از شهر نجف به کربلا برده شد، جنازه او را با آب فرات غسل دادند و در محل خیمه گاه امام حسین(ع) کفن کردند و پس از طواف در حرم مطهر حضرت سیدالشهدا(ع) و حضرت عباس(ع) به نجف بازگرداندند. پیکر آن شهید یک روز بعد (دوشنبه دوم آبان) حدود ساعت 9 از مسجد بهبهانی- واقع در بیرون دروازه نجف- با شرکت انبوهی از علما، فضلا، طلاب، کسبه، اصناف و دیگر اهالی نجف به طرف صحن علوی(ع) تشییع شد. آیت الله  العظمی خویی در صحن مطهر حضرت امیرالمؤمنین امام علی(ع)، بر او نماز خواندند و سپس پیکر شهید را در ایوان حرم مطهر، مجاور مقبره علامه حلی(ره) به خاک سپردند.

 

منبع: مجله حضور، ش 86

 

دیدگاه تان را بنویسید