چند روزی همقدم با شهید اندرزگو-۴

چگونه محل اختفای شهید اندرزگو پس از سال ها تغییر چهره لو رفت؟

هنوز 10 دقیقه ای بیشتر نخوابیده بود که بیدار شد و دست به سینه گذاشت و گفت: السلام علیک یا صاحب الزمان(عج).

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: روز شانزدهم ماه مبارک رمضان بود که آقا[1] می خواست 20 دقیقه ای بخوابد، از من[2] خواست تا بچه ها را آرام کنم.

همیشه عادت داشت رو به قبله بخوابد، هنوز 10 دقیقه ای بیشتر نخوابیده بود که بیدار شد و دست به سینه گذاشت و گفت: السلام علیک یا صاحب الزمان (عج). گفتم: آقا چرا نخوابیدی که گفت: خوابی دیدم، می خواهم بروم حمام غسل شهادت کنم، فکر می کنم این روزها، روزهای آخر عمرم است. گفتم: من با این چهار بچه کوچک چه کار کنم؟! گفت: تو باید زنده بمانی و نتیجه اینهمه نفرینی را که به پهلوی کردی با دربه دری و اسارتشان ببینی... .

خداحافظی کرد و رفت. شب نوزدهم تلفنی با من که در مشهد بودم تماس گرفت و همان شد که جای ما لو رفت. در منزل یکی از دوستانش احیا می گیرد و حالی خوش پیدا می کند، قبل از اینکه ساواک به سراغش بیاید به دوستش می گوید: وقتی آدم می خواهد بمیرد چقدر سخت است زن و بچه داشته باشد، برای آنها خیلی ناراحتم.[3]  

 

 


  1. شهید سید علی اندرزگو که در تیم ترور حسنعلی منصور، نخست وزیر وقت شرکت داشت، ساواک که از یافتن او مأیوس شده بود، به طور غیابی حکم اعدام وی را صادر کرد. او با چهره ها و نام های مختلف سال ها بعد از این ترور به زندگی پرداخت تا اینکه شب نوزدهم ماه مبارک رمضان سال 57 شناسایی و به شهادت رسید.
  2. کبری سیل سه پور، همسر شهید.
  3. برگرفته از گفت و گوی همسر شهید.

 

 

دیدگاه تان را بنویسید