راز و نیاز شهید عباسی کیان با خدای یگانه

در بخشی از وصیتنامه شهید عباسی کیان آمده است: پروردگارا من با تو عهد بسته ام که در دنیا به فرمان تو باشم شهادت بر یگانگی و توحید تو می‌دهم گواهی می‌دهم که جز تو خدایی نیست تو یگانه و بی همتایی تو یکتایی که شریک نداری.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: شهید منصور عباسی‌کیان در هجدهم آبان ۱۳۳۲ در شهر «کبودرآهنگ» از توابع استان همدان به دنیا آمد و در هجدهم فروردین ۱۳۶۶ در عملیات «کربلای ۸» در شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. متن زیر وصیتنامه ای که از او به جای مانده است: 

 

«بسمه تعالی

وصیت‌نامه منصور عباسی کیان فرزند محمد حنیفه

مادرم و عمویم رمضانعلی محمدی را برای خودم وصی قرار می‌دهم

بار الهی تو آفریننده آسمان‌ها و زمینی تو دانایی و شهود هستی تو بخشنده و بخشاینده هستی.

پروردگارا من با تو عهد بسته ام که در دنیا به فرمان تو باشم شهادت بر یگانگی و توحید تو می‌دهم گواهی می‌دهم که جز تو خدایی نیست تو یگانه و بی همتایی تو یکتایی که شریک نداری اقرار می‌کنم که حضرت محمدبن عبدالله که درود و رحمت تو بر او و خاندانش باد بنده و رسول و پیغام‌آور تو و هادی و راهنمای تو در میان امت است. گواهی می‌دهم که بهشت و جهنم حق است و موجود است اقرار می‌کنم که بعثت و حشر و حساب و کتاب و میزان و صراط حق برقرار است اعتراف می‌کنم که قرآن کلام توست که برای مردم دنیا به زبان پیغمبرت نازل فرمودی بارالها تو حقی و حق روشن و آشکار و قرآن فرمان و برنامه راه دنیا به آخرت است که به زبان پیغمبرت به مردم ابلاغ کردی.

گرچه قرآن از لب پیغمبر است
هر که گوید حق نگفت او کافر است

پروردگارا جزای خیری که شایسته جزا دهنده ای، چون تو لایق بر پیغمبرت باشد بر او بفرست‌. ای خدایی که در شدت‌ها و گرفتاری‌ها ذخیره و پشتیبان من هستی، ای ولی نعمت و رزاق من که احتیاجات مرا قبل از من فراهم ساخته‌ای و به من ارزانی داشته‌ای، ای خدای من و‌ ای خدای پدران و مادران و اجداد و معلمان و مربیان من مرا لحظه‌ای چشم به هم زدن به حال خود وامگذار که اگر تو مرا به خود واگذاری به شرور نزدیکتر می‌شوم و از خیرات دورتر می‌گردم.

پروردگارا تو انیس و مونس من در قبر و برزخ و حشر و برانگیختن در قیامت و در حساب و میزان اعمال بنده ضعیف بی پناه خود باش. بارالها این عهد پیمان مجدد مرا در کارنامه من در قیامت حفظ فرما پروردگارا رهبر عزیز ما و رزمندگان و خدمتگزاران به اسلام را در پناه خودت حفظ فرما و پدر و مادر و قوم و خویشان مرا بیامرز که آمرزنده و مهربانی و فرزندان مرا در راه صراط مستقیم هدایت فرما؛ و اما وصیت به خانواده ام: مادر عزیزم و همسر مهربانم و فرزندان کوچکم مرا و رزمندگان اسلام را و رهبر عزیزمان را دعا کنید و از امام زمان پرچمدار انبیا بخواهید زودتر ظهور نموده و پرچم انقلاب خونبارمان را به دست خود گیرد مادرم تو باید مانند کوه باشی در مقابل منافقین به خودت غصه و اندوه راه مده، چون الگوی تو زهرا سلام الله علیهاست و خواهران مهربانم شما هم باید مثل زینب سلام الله علیها باشید و باید مثل زینب زینبی کنید مبادا ذره‌ای غفلت کنید و همچنین گریه و اندوه به خودتان راه ندهید، چون از گریه‌های شما منافقین شاد می‌شوند شما باید پشت منافقین را با مقاومتتان به خاک بمالید و همسرم فرزندانم را به مدرسه و مسجد بفرست که رهبر عزیز این انقلاب می‌فرماید که همین مسجد‌ها و پای منبر‌هاست که دشمن را به لرزه در می آورد و امید است که مرا حلال کنید و در مراسم من تجملات نکنید و مراسم مرا ساده بگیرید هر چقدر مقدور باشد و، اما در هر سال دو مرتبه در ماه مبارک رمضان و عاشورا قرآن بخوانید و هر هفته اگر مقدور شد سر خاک رزمندگان بروید و دعا بخوانید باری از لحاظ دارایی یک خانه دارم با لوازم که در منزل است و باغ و املاک و خانه پدری که در ده هست قسمت خواهرانم مال پدری که در ده هست تقسیم نموده و قسمت هر کدامشان را به خودش بدهید و آن قسمت که به من می‌رسد بفروشید و خمس و زکات آن را بدهید و باقی را به بدهکاری من بدهید بدهکاری که از بابت ساختن خانه از مردم گرفتم و بدهکاری که من دارم با این برادران است که اسامی آن‌ها را در اینجا ذکر نموده ام.

رحیم لطفی هفت هزار تومان است، حسینعلی رستمی ده هزار تومان، محمد صدرجانی پنج هزار تومان، مسلم جوشکار چهار هزار و پانصد تومان، رمضان محمدی چهار هزار و دویست تومان، آقاشیر توکلی یازده هزار تومان غلام هوشیار هشت هزار تومان، رضا هوشیار پنج هزار تومان، علی محمد آزادی پانزده هزار تومان به کتابخانه انجمن اسلامی کارخانه و هشت متر و نیم به قربان افشار بدهکارم این بود بدهکاری اینجانب و باز چنانچه کسی کسی آمد گفت مقداری به من بدهکار است بررسی نموده و بدهید تا آنجا که می دانم دیگر بجز این‌ها بدهکاری ندارم و طلبکاری که دارم سه عدد دفترچه قرض الحسنه دارم که داخل آن‌ها نوشته شده.

کتاب‌هایی که خانه دارم بجز دو تا قرآن بزرگ و یک جلد نهج البلاغه و بجز کتاب‌های شهید دستغیب بقیه کتاب‌ها را با یک عدد عکس اینجانب به کتابخانه ریخته‌گری در کارخانه هدیه کنید و اگر لیاقت شهادت داشتم و شهید شدم مرا در امامزاده محمد حصارک کرج دفن کنید و سلام، همگی شما را به خدای بزرگ می‌سپارم و فقط به خدا به هیچ احدی تکیه نداشته باشید.

خدمتگزار شما منصور عباسی کیان ۱۳۶۲/۱۲/۰۴»

 

دیدگاه تان را بنویسید