چند روزی همقدم با شهید کلاته سیفری-۱

با علی اصغر از روستای کلاته سیفر تا عملیات خیبر

چند ماهی از پیروزی انقلاب اسلامی می گذشت که علی اصغر با موفقیت در کنکور آن سال برای ادامه تحصیل راهی دانشگاه بندرعباس شد تا در رشته مهندسی برق خوش بدرخشد.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: پنج روز از خرداد 1338 می گذشت که علی اصغر در سبزوار به دنیا آمد. کودکی که از همان ابتدا مهربانی اش برای همه نمود و بروز پیدا کرده بود. با پدر به مزرعه می رفت و با داس به خوشه چینی می پرداخت هر چند که این کارها برایش سخت بود. تا پدر قصد آبیاری داشت، کوزه ای بر می داشت تا از چشمه برای مادرش آب بیاورد و همه این رفتارش حاکی از محبت و مهربانی اش بود.

تظاهرات مردم در ماه های آخر عمر رژیم پهلوی مصادف با روزهای پایانی تحصیلات علی اصغر و او با چند تن از دوستانش برای گرفتن دفترچه اعزام به خدمت به مشهد رفته بود که پیام امام مبنی بر ترک پادگان ها به گوشش خورد و نه تنها خود منصرف شد که دوستانش را نیز از این کار منصرف کرد. 

چند ماهی از پیروزی انقلاب اسلامی می گذشت که علی اصغر با موفقیت در کنکور آن سال برای ادامه تحصیل راهی دانشگاه بندرعباس شد تا در رشته مهندسی برق خوش بدرخشد مدتی که گذشت دانشگاه ها تعطیل شد و علی اصغر با دوستانش راهی تهران شدند تا برای رفتن به سربازی ثبت نام کنند ولی از آنجایی که تعداد نیروهای مراجعه کننده مازاد بر نیاز بود به آنانی که برشان می گرداندند کارت معافیت از خدمت می دادند اما او دوست نداشت که برگردد و به آنها گفته شد که اگر تمایل داشته باشند می توانند به عنوان درجه دار ارتش استخدام شوند و به این ترتیب علی اصغر بعد از گذراندن دوره آموزشی دوماهی با درجه گروهبان دومی در اهواز شروع به خدمت کرد.

سیلی که آن ایام در خوزستان آمد، چند روستا را به ویرانی کشاند و علی اصغر دوشادوش مردم روستا پای کار بود تا کمکی کرده باشد و باری از دوششان برداشته.

مدتی که گذشت، ضد انقلاب ها دست به کار شدند و کردستان و کرمانشاه محل درگیری های آنان شد و علی اصغر همراه با ارتشیان دیگر راهی پاوه شد و به دستور امام آنقدر آنجا ماند تا آرامش به کردستان بازگردد.

در کردستان بود که علی اصغر با جهاد سازندگی آشنا شد و تصمیم به همکاری با این نهاد گرفت بعد از گذراندن دوره سربازی در ارتش، به خاطر داشتن روحیه نظامی گری که در او به وجود آمده بود، وارد سپاه سبزوار شد.

با شروع جنگ، عازم جبهه شد و چون دغدغه فرهنگ داشت در کلاته سیفر کتابخانه ای به راه انداخت و هر چه کتاب که در خانه داشت برای غنی شدن کتابخانه به آنجا برد.

او هر کاری که از دستش بر می آمد انجام می داد و برایش فرقی نمی کرد که آنجا محل تولدش هست یا گوشه ای دیگر از این مرز و بوم و همین رفتارش باعث شد تا وقتی که دید اهالی یکی از روستاهای سوسنگرد در خاموشی به سر می برند همه تلاشش را کرد که آنجا را برق کشی کند.

عملیات های مختلف شاهد حضور علی اصغر بود تا اینکه خیبر او را به آرزویش رساند. او در این عملیات مسئولیت فرماندهی گردان جبار تیپ 21 امام رضا(ع) را بر عهده داشت که علی اصغر و بچه هایش در محاصره تانک های دشمن قرار گرفتند و پس از مقاومتی دلاورمردانه با تیری که پیشانی اش را شکافت به دیدار معبودش رفت.

علی اصغر در ششم اسفند ماه سال 62 به شهادت رسید اما در 26 ام اسفند ماه در کلاته سیفر آرمید.

 

دیدگاه تان را بنویسید