روزهایی که خنده را از لب حاج همت گرفته بودند

از آن همت با نشاط خبری نبود، فقط می گفت: از نیروهایت با حساب و کتاب استفاده کن و آنها را اینجا نیاور.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: عملیات بود و کار گره خورده بود. برای عصر خود را به جفیر[1] رساندیم. سراغ همت[2] را که گرفتیم سنگرش را نشانمان دادند. همتی را که تا آن روز می شناختم همت دیگری بود، همیشه با نشاط و سرحال اما آن روز پریشان و مضطرب بود. فشار سنگینی را تحمل می کرد. می گفت هر چه می زنیم با در بسته روبرو می شویم و تلفات می دهیم. سراغ نیروهایم را گرفت، گفتم: دارند چنگوله[3] را تحویل می دهند تا خود را به اینجا برسانند. گفت نه این کار را نکن باید از نیروهایت با حساب و کتاب استفاده کنی آنها را به اینجا نیاور فقط داریم تلفات می دهیم. 

دلم برایش بسیار می سوخت، مدام از پشت بی سیم خبرهای ناگوار به او می دادند و خدا می دانست که چه فشاری را تحمل می کند نمی دانستم چطور می توانم به او کمک کنم؟ چون او خودش نمی خواست که نیروهایم را به آنجا بیاورم. 

صبح که شد از او خداحافظی کردیم و رفتیم در حالی که نمی دانستیم دیگر آن چشم های خسته مهربان را نخواهیم دید.[4]

 
  1. این منطقه روستایی از توابع بخش هویزه شهرستان دشت آزادگان در استان خوزستان است که از نقاط مهم استراتژیک دوران جنگ بود.
  1. شهید محمد ابراهیم همت، فرمانده لشکر 27 حضرت رسول (ص) (این لشکر از رزمندگان استان تهران تشکیل شده بود) که در هفدهم اسفند ماه سال 62 در جزیره مجنون و در عملیات خیبر بعد از رشادت های فراوان به شهادت رسید. او به سردار خیبر مشهور است و از سرداران شهیدی است که نقش ویژه ای در اداره جنگ داشته است.
  1. این منطقه در امتداد مرز ایران و عراق و در قسمت جنوب غرب استان ایلام میان دو شهر مهران و دهلران واقع شده و دومین میدان نفتی استان ایلام را در خود جای داده است.
  1. برگرفته از خاطره نقل شده از شهید حسین همدانی. وی از بنیانگذاران سپاه همدان و کردستان بود که جبهه های غرب و جنوب سال ها شاهد رشادت وی بودند. او سرانجام در شانزدهم مهر ماه سال 94 درحین عملیات مستشاری در حلب سوریه به شهادت رسید.

 

دیدگاه تان را بنویسید