چند روزی همقدم با شهید ناصر کاملی-۱۲

ناصر و 300 شهیدی که بازگشتند/مادر و بانو بی خبر از هم به سراغ ناصر رفتند

تلویزیون اعلام کرد که 300 شهید فردا مهمان معراج می شوند، دلم هری ریخت و دیگر نتوانستم غذا بخورم.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: آن شب مامان جون[1] منزل ما بود. اخبار شبانگاهی اعلام کرد که قرار است فردا 300 شهید به معراج بیاورند، دلم هری ریخت و دیگر نتوانستم غذا بخورم با خود گفتم ناصر[2] من میان اینهاست. حال بسیار بدی داشتم، تا صبح خواب به چشمانم نیامد و این پهلو و آن پهلو شدم، گریه می کردم و مدام می گفتم من می دانم که ناصر من میان اینهاست.

تصمیم داشتم هر طور شده در مراسم تشییع شهدا شرکت کنم تا اگر ناصر میانشان بود من در مراسمش حضور داشته باشم، از طرفی برای آنکه مامان جون برایشان سخت بود به ناچار گفتم که من نمی توانم بیایم و باید به مدرسه بروم تا او را از رفتن منصرف کرده باشم.

اول صبح به مدرسه رفتم و با مدیر مدرسه[3] صحبت کرده و گفتم که ناصر میان این شهداست و من باید حتماً در این مراسم شرکت کنم، با تعجب پرسید که مگر به شما خبر داده اند؟ گفتم نه ولی من می دانم که هست. اجازه گرفتم و رفتم به سمت معراج شهدا.

پیکر پاک شهدا بود که بر بالای دست ها وارد معراج می شد و تابوت ها روی هم قرار می گرفت. ناگهان حالم بسیار منقلب شد و دلم بی قرار. لب جوی نشستم و به ناصر گفتم تو را به خدا اگر در میان این شهدا هستی خودت را به من نشان بده. همین که از جایم بلند شدم دیدم بر روی تابوت نوشته: ناصر کاملی. سرم را روی تابوت گذاشتم و شروع کردم به گریه کردن. دیدم از آن طرف تابوت هم صدای گریه می آید، نگاهی انداختم و دیدم مامان جون نیز با اینکه نمی دانسته او ناصر است اما می گفته که ناصر دیگر نمی توانم راه بروم، پاهایم درد می کند اگر میان آنهایی مرا صدا کن و سرش را بر روی این تابوت می گذارد و اشک می ریزد.[4] *

 

ادامه دارد...

 
  1. مادر شهید ناصر کاملی.
  2. شهید ناصر کاملی، جانشین فرمانده گردان حمزه سید الشهدا(س) لشکر 27 محمد رسول الله (ص) که در چهارم اسفند ماه سال 62 در عملیات خیبر (این عملیات در سوم اسفند ماه سال 62 با رمز یا رسول الله (ص) و در شمال بصره و مقابل استان های العماره و بصره و در دو محور هورالهویزه و زید آغاز شد) به شهادت رسید.
  3. خانم موسوی که بسیار فهمیده و بااخلاق بود.
  4. برگرفته از گفت و گوی فاطمه (اکرم) جهان باقری، همسر شهید.

*.  شهید کاملی به همسر خود وصیت کرده بود که اگر شهید شد و جنازه اش برنگشت، هیچ کس را به دنبالش نفرستد چرا که می گفت دلش می خواهد حضرت زهرا(س) جنازه اش را کفن و دفن کند. او شنیده بود که بی بی دو عالم بر بالین پیکرهایی که در میان کارزار جنگ باقی می مانند می آید. و از همسرش خواسته بود که به این امر راضی باشد. بانو نیز چنین کرد و 11 سال فراق بی بازگشتش را تحمل کرد.

اگر دلتان خواست تا بر مزارش فیض حضور پیدا کنید به قطعه 29 ردیف 96 شماره 21 بهشت زهرا(س) بروید.

دیدگاه تان را بنویسید