چند روزی همقدم با شهید ناصر کاملی-۹

بانو چگونه از شهادت ناصر با خبر شد؟

به دلم افتاده بود که ناصر شهید شده است... بله قرار بود خبر شهادتش را بیاورند.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: شروع به تمیز کردن خانه کردم، صاحبخانه[1] پرسید: چه می کنی؟ گفتم: قرار است ناصر[2] بیاید دارم خانه را تمیز می کنم. گفت: مگر خبر داده اند که گفتم نه به دلم افتاده است. رنگ و رویش طور دیگری شد و خداحافظی کرد و رفت.

ساعتی گذشت که داشتم آشپزخانه را تمیز می کردم، جاری ام آمد و گفت: چه می کنی؟ خانه تکانی را زودتر شروع کرده ای؟ گفتم: نه ناصر قرار است بیاید. او هم بغضی کرد و رفت.

رفتار اینها غریب بود برایم. سمیه[3] را آماده کردم و به طرف خانه پدر ناصر راه افتادم. دیدم برادرهای ناصر آنجا هستند، تعجب کردم. مدام سمیه را ناز و نوازش می کردند. مامان جون[4] به آشپزخانه رفت و آنها نیز دنبال او رفتند. طاقت نیاوردم و من هم رفتم که دیدم مامان جون در حال گریه کردن هستند. دیگر فهمیدم که ناصر شهید شده است.[5]

 

ادامه دارد...

 
  1. مادر جاری بانو بود.
  2. شهید ناصر کاملی، جانشین فرمانده گردان حمزه سید الشهدا(س) لشکر 27 محمد رسول الله (ص) که در چهارم اسفند ماه سال 62 در عملیات خیبر (این عملیات در سوم اسفند ماه سال 62 با رمز یا رسول الله (ص) و در شمال بصره و مقابل استان های العماره و بصره و در دو محور هورالهویزه و زید آغاز شد) به شهادت رسید.
  3. سمیه کاملی، فرزند شهید.
  4. مادر شهید.
  5. برگرفته از گفت و گوی بانو فاطمه (اکرم) جهان باقری، همسر شهید.

 

دیدگاه تان را بنویسید