روایت انقلابی که ۴۰ ساله شد-۴۳

مردم خاش چگونه همافران را از اعدام نجات دادند؟

با آنکه در آن زمان ماشین کم بود نزدیک به 20 کیلومتر از جاده زیر ماشین بود. مردم زیادی با کامیون، کمپرسی، اتوبوس یا هر وسیله ای که داشتند از وانت و سواری در حرکت بودند تا خود را به خاش برسانند و همافران را آزاد کرده و با خود به زاهدان بیاورند.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: از زمانی که دانشجویان در صحنه تظاهرات فعال شدند تا زمانی که دانش آموزان مدارس به آنان پیوستند، زمان زیادی نگذشت. تمام تحرکات انقلاب در نیمه دوم سال 1357 صورت گرفت. به باور خسروی از زمانی که همافران زندانی در خاش آزاد شدند تا روزهای پیروزی انقلاب چند روز بسیار مهم در تاریخ انقلاب اسلامی در شهر زاهدان وجود دارد. یکی از آن روزها روز آزادی همافران زندانی در خاش بود که عده ای از زاهدان برای آزادی آنان به آن شهر رفته بودند. حسین زیبنده از جوانانی که در آزادسازی آنها نقش داشت، می گوید: در آن زمان آقای خزاعی استیشن داشت و در خاش چند تا از همافران را تبعید کردند. ما با ماشین خزاعی راهی خاش شدیم. قرار بود این همافران را اعدام کنند و ما لیستی با چشم خودمان دیدیم که روی اسامی آنها خط قرمز کشیده بودند. افرادی که با ما بودند مرحوم عبادی، شهید مزاری، مرحوم کفعمی، رئوفی، خزاعی و خادم بودند. همافران در شهرداری خاش و جایی که نیروهای ارتشی از آنها محافظت می کردند نگهداری می شدند. ما به آن محل حمله کردیم و آنها را آزاد کردیم. 

زینبده می گوید: از طریق شهید مزاری متوجه شدیم که همافران در خاش زندانی هستند و ایشان به ما گفتند که آماده باشید تا به خاش برویم. در خاش هم مردم به نفع آنان تظاهرات کرده بودند و علیه رژیم پهلوی شعارهایی می دادند. عده ای از مردم یزد و شیعیان آنجا با اهل تسنن روابط خوبی داشتند و حتی روحانیون آنها هم در تظاهرات شرکت کردند. وقتی ما به آنجا رفتیم دیدیم که آنجا هم مردم با رژیم مخالفند و وقتی با ماشین رفتیم، کریم پور و رئوفی با ماشین به در محلی که نگاهداری می شدند، زدیم و آنها را آزاد کردیم. مردم هم آمدند و همافران را روی شانه های خود حمل می کردند. هماهنگی هایی از جانب مزاری و کفعمی برای آمدن مردم به آنجا شده بود؛ این دو بزرگوار در صدد بودند که حداقل تلفات وارد شود. چابک یکی دیگر از فعالان دوران انقلاب در همین رابطه می گوید: من خودم توی آزادی همافران به اتفاق مرحوم پدرم حضور داشتم. حتی ما توی جاده که می آمدیم با ماشین خودمان تصادف کردیم. جمعیت زیادی از زاهدان به طرف پادگان خاش (180 کیلومتری زاهدان) حرکت کردند. شاید در آن زمان که ماشین کم بود نزدیک به 20 کیلومتر زیر ماشین بود. تمام مردم با کامیون، کمپرسی، اتوبوس یا هر وسیله ای که داشتند از وانت و سواری در حرکت بودند تا خود را به خاش برسانند و همافران را آزاد کرده و با خود به زاهدان بیاورند. وقتی آنان به زاهدان رسیدند، همان موقع باران شدیدی در گرفت و سیل به راه افتاد. اتومبیل های زیادی در سیل گرفتار شدند اما هیچ کس از مردم از این پیشامدها در جاده اظهار گله و شکایتی نمی کرد و در زاهدان نیز جمعیت زیادی به استقبال آمدند و آن روز روزی به یاد ماندنی شد.

 

برشی از کتاب روند انقلاب اسلامی در سیستان و بلوچستان؛ ص 203-204؛ چاپ اول (1393)؛ ناشر: چاپ و نشر عروج.

دیدگاه تان را بنویسید