روایت انقلابی که ۴۰ ساله شد-۳۹

از واقعه یکشنبه خونین مشهد چه می دانید؟/ چرا آیت الله خامنه ای و دیگر مبارزان از رفتن به خانه هایشان امتناع می کردند؟

با تجمع مردم مشهد در مقابل استانداری یکی از پسران شیرازی روی یکی از تانک ها رفته اعلام می نماید که ارتش با مردم و روحانیت اعلام همبستگی کرده که در این لحظه ناگهان تانک ها و نیروهای رژیم به سوی جمعیت حاضر شروع به تیراندازی کردند.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: در روزهای شنبه و یکشنبه نهم و دهم دی ماه 57، در مشهد وقایعی به وقوع پیوست که به یکشنبه خونین مشهد در تاریخ انقلاب اسلامی معروف شد. روز نهم دی ماه 57 برابر با اول صفر 1399 گروه های مردمی در منازل شیرازی، قمی، سید کاظم مرعشی اجتماع و شعارهایی علیه رژیم سر دادند. در این روز بازارها، مغازه ها و کلیه ادارات دولتی و بانکها تعطیل بودند. مقصد راهپیمایی امروز بر خلاف روزهای قبل، استانداری بود. این راهپیمایی در واقع حمایت و همبستگی با کارکنان دادگستری بود که از چند روز قبل همبستگی خود را با روحانیت و مردم اعلام کرده بودند. راهپیمایان پس از حرکت از بالاخیابان، طی عبور از خیابان های تهران (امام رضا)، میدان برق و بهار، داخل استانداری می گردند. پیشاپیش جمعیت سید عبدالکریم هاشمی نژاد، عباس واعظ طبسی، شیرازی، سید علی خامنه ای و دیگر علمای انقلابی و مبارز مشهد بودند. با ورود صفوف راهپیمایان به داخل استانداری، تانکها در مقابل استانداری مستقر و مردم اطراف تانک ها جمع شده، شعار می دادند: ما به شما گل دادیم، شما به ما گلوله. آنها روی تانک ها و نفربرها رفته و فریاد می زدند: به گفته خمینی، ارتش برادر ماست. بزودی ای شه جلاد سرت را می دهیم بر باد. ظاهر قضیه حاکی از دوستی و پیوند ارتش و تانکها با ملت بود.اما علما احساس خطر کردند چنانچه سید علی خامنه ای اقدام به دو عمل نمود: 1. به جمعیت حاضر دستور داد تا از ضرب و شتم یا احیانا کشتن ارتشیها که وارد جمعیت شده اند، خودداری کنند چرا که این مساله باعث متشنج شدن بیشتر وضعیت می گردد. 2. جویا شدن از علل حضور آنها میان جمعیت، لذا هاشمی نژاد و شیخ علی تهرانی هم به جمعیت هشدار می دهند.

با تجمع مردم در مقابل استانداری یکی از پسران شیرازی روی یکی از تانک ها رفته اعلام می نماید که ارتش با مردم و روحانیت اعلام همبستگی نموده است. در این لحظه ناگهان تانک ها و نیروهای رژیم به سوی جمعیت حاضر شروع به تیراندازی کردند. به دستور علما مردم به سرعت محوطه استانداری را ترک می کنند، با این وجود موجی از خون و آتش محیط را فراگرفت. پس از درگیری مردم بر خلاف راهپیماییهای قبلی متفرق نشدند، بلکه همچنان به تظاهرات خیابانی ادامه دادند. مردم که به خروش آمده بودند، فروشگاه لشکر، انجمن ایران و امریکا، ساختمان های انجمن ایران و امریکا، شورای فرهنگی بریتانیا، اداره آگاهی، زندان زنان، کارخانه پپسی کولا، سینما شهر فرنگ و بعضی دیگر از پایگاه های رژیم را به آتش کشیدند. آنها حتی مقابل فروشگاه لشکر و استانداری با ماموران درگیر و موضع گیری در بین درختان در اطراف بیمارستان شاهرضا به سوی تانک ها بطری های مواد آتش زا پرتاب کرده تعدادی از آنها را به آتش می کشند. مردم خشمگین حتی چند تن از ساواکی ها را در میدان شهدا به دار کشیده و مثله نمودند. آنها دو دژبانی را که به سوی مردم شلیک می کردند دستگیر و به منزل شیرازی تحویل دادند.

در بعدازظهر هم همچنان ناآرامیها ادامه یافت. زندان زنان مشهد از سوی مردم محاصره و پس از به آتش کشیده شدن، کلیه زندانیان آن، که حدود 150 نفر بودند آزاد و به بیمارستان شاهرضا منتقل شدند. درگیری ها بین مامورین فرمانداری نظامی و مردم در مقابل فروشگاه لشکر، استانداری و بیمارستان لشکر ادامه یافت. این درگیری ها همراه با تیراندازی به سوی مردم بود.

شب هنگام علمای مشهد از جمله سید علی خامنه ای، واعظ طبسی و هاشمی نژاد در منزل شیرازی گرد هم آمده تا درباره حوادث اتفاق افتاده بحث و گفتگو کنند. اخبار و رویدادهایی که در سطح شهر اتفاق افتاده بود توسط مخبرین به آنها ابلاغ می شد. در آن شب چندین تماس تلفنی بین مقامات دولتی با علما و بالعکس صورت گرفت. چنانچه اویسی چندین بار با آیت الله زاده شیرازی گفتگو و سرانجام این گفتگوی طولانی به تهدید از سوی اویسی مبنی بر به راه انداختن جوی خون در فردا ختم گردید.

طی آن جلسه تصمیم گرفته شد که از هجوم مردم به کلانتری ها جلوگیری به عمل آید چرا که این مساله بهانه ای جهت یورش ماموران به مردم و در نتیجه قتل عام آنها می شد لذا چند تن از علما در کلانتری ها حضور می یابند تا بدین وسیله مانع درگیری مردم شوند. از موضوعات مهم مطرح شده در آن جلسه سرنوشت دو دژبان اسیر شده توسط مردم بود. تعداد زیادی از مردم مقابل منزل شیرازی تجمع و خواهان اعدام آن دو بودند. گروهی حتی آیت الله زاده شیرازی را هم تهدید کرده بودند که حتی اگر دو دژبان آزاد شوند آنها خود او و آنان را خواهند کشت. تجمع کنندگان به طور متوالی فریاد می زدند: «می کشم می کشم آنکه برادرم کشت» پس از ساعتی مذاکره و بررسی علمای حاضر در جمعیت دلایل اتخاذ این تصمیم را برای مردم تشریح، آیت الله زاده شیرازی هم آن را تایید کرده، توده مردم هم می پذیرند. لذا پس از اطمینان از متفرق شدن مردم دو دژبان آزاد می شوند اما چند نفری که کمین کرده بودند با حمله به دو دژبان آنها را به طرز فجیعی کشتند.(روزنامه خراسان؛ ش8828، ص 4-5) در آن شب بیم حمله ساواک به منازل علما و روحانیون مشهد هم وجود داشت چنانکه سید علی خامنه ای بیان می کند به همراه واعظ طبسی، هاشمی نژاد و دکتر روحانی شب ها را به منزل نمی رفته و حتی به علت وجود خطر برای اهل خانواده آنها را به جای دیگر منتقل کرده اند: «شاید بیش از یک ماه بود که ما به خانه هایمان نمی رفتیم و علت آن این بود که به ما خبر داده بودند که عمال رژیم درصدد هستند که به منازل ما حمله کنند لذا ما خانواده هایمان را هم از منزل خارج کرده بودیم.» ایشان در ادامه می افزاید: «اتفاقا به منازل ما هم حمله کردند. هم به منزل شهید هاشمی نژاد حمله کردند و هم یک شب به منزل ما آمدند و یک شب به منزل آقای طبسی... این بود که ما به منزل نمی رفتیم. در مدت این چند هفته که شب می شد و هوا تاریک می شد یکی از دوستان مبارز ما چند نفر را با ماشین به منزل یکی از آقایان می برد...».

آقای محمود روحانی از دوستان و همرزمان شهید عبدالکریم هاشمی نژاد هم در خاطرات خود بر این قضیه صحه می گذارد. «ما قریب یک ماه به دلیل اینکه دوستانمان به ما اطلاع داده بودند که عوامل ساواک درصدد حمله به منازل شما را دارند، شب ها به منزل نمی رفتیم و روزها را در ستاد و مرکزی که راهپیماییها تنظیم می شد، یعنی مسجد کرامت به سر می بردیم و شب ها توسط دوستانمان به نقاط مختلف شهر برده می شدیم تا شب را مخفی بوده و صبح کار را شروع کنیم؛ در این اواخر کار به جایی رسیده بود که ما افراد خانواده را هم از منزل خارج کرده بودیم چرا که احتمال خطر وجود داشت همان طور که به منزل آقای خامنه ای، هاشمی نژاد و آقای طبسی و منزل ما حمله کرده بودند و ما در منزل نبودیم».

در برخوردها و درگیری های این روز اسلحه و مهمات ذیل به دست مردم افتاد: 

الف) مسلسل کالیبر 50 ضد هوایی (دو قبضه)

ب) مسلسل معمولی (پنج قبضه)

پ) تفنگ ژ3 (42 قبضه)

ت) فشنگ (10800 تیر)

ث) بی سیم (6 دستگاه) همچنین یک تانک و سه خودرو طعمه حریق شدند.

 

برشی از کتاب نقش علمای مشهد در انقلاب؛ ص 325-329؛ چاپ اول (1389)؛ ناشر: چاپ و نشر عروج.

دیدگاه تان را بنویسید