این قصه‌ی قشنگ را آقای مرتضی اشراقی، یکی از نوه‌های امام تعریف کرده است: عید نوروز سال 68 خانه‌ی امام خیلی شلوغ بود. من و یاسر و محمدتقی، داشتیم در خانه‌ی دایی‌ام بازی می‌کردیم و منتظر بودیم تا اتاق خلوت شود یا پدربزرگ بیرون بیاید. در همین موقع، حسن آقا از در وارد شد و گفت: «بچه‌ها! عیدی گرفته‌اید؟» ما گفتیم: «نه!» حسن آقا گفت: «پس زود باشید بروید پیش آقا، که الآن سراغ شما را می‌گرفت!»

ما بازی را نیمه کاره رها کردیم و به سرعت پیش پدربزرگ رفتیم. اما در فاصله‌ی سال‌های 65 تا 67 هر سال نوروز، به هرکدام از ما سیصد تومان عیدی می‌داد. ولی در سال 68 به هرکدام از ما هزار تومان عیدی داد؛ یعنی بیشترین عیدی که تا آن وقت گرفته بودیم. پدربزرگ، وقتی که می‌خواست به ما عیدی بدهد، نمی‌گفت: «بگیر!»، بلکه ما را صدا می‌زد و می‌گفت: «بیا جلو!» بعد ما یکی یکی می‌رفتیم جلو و پدربزرگ را می‌بوسیدیم. آن وقت پدربزرگ با مهربانی ما را در بغل خودش می‌نشاند و دستی به سرمان می‌کشید و عیدی ما را می‌داد. این لحظه‌ها، خوش‌ترین و شادترین لحظه‌های زندگی ما بود. اما افسوس، که نوروز 68، آخرین عید دیدنی ما با امام بود!...

این حکایتی از زندگی حضرت امام(س) و رابطه ایشان با فرزندانشان است که در بخش قصه دوست هفته نامه دوست کودکان با نام "عیدی نوه ها" منتشر شده است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران ، شماره 537 هفته نامه دوست کودکان منتشر شد.

در بخش یاد دوست نیز حکایتی با عنوان " یک خاطره، هزار پند" از زندگی امام خمینی، نقل شده است که در آن می خوانیم:

پیاده‌روی و قدم زدن حضرت امام(س) مشهور است و دیگران بارها در این باره گفته‌اند و نوشته‌اند. یکی از روحانیون در خاطرات خود نقل می‌کند؛ بنده هم اطلاع داشتم که امام هیچگاه قدم زدن و پیاده‌روی را ترک نکردند. در ایام جوانی با دوستان خود اغلب روزها تا بعد از ظهر از هوای آزاد و فضای باز استفاده می‌کردند.

در قم گفته می‌شد که: «حاج آقا روح‌ا... هر صبح زود بعد از نماز صبح و خواندن تعقیبات بعد از نماز، تا طلوع آفتاب در باغ کنار خانه‌شان یا در زمین پشت باغ مشغول قدم زدن‌اند.»

خانه امام در قم، آخرین خانه در محله بود. بعد از منزل ایشان، باغ انار و انجیر قرار داشت و پس از آن زمین هموار بود. می‌گفتند امام با اجازه صاحب باغ در تابستان و زمستان، صبح‌ها در آن باغ و آن زمین هموار تا طلوع آفتاب قدم می‌زدند.

هنگامی که امام دچار ناراحتی قلبی شدند و ایشان را از قم به تهران آوردند و در بیمارستان قلب بستری کردند، روزنامه‌ها نوشتند که روزی امام از پنجره به حیاط پر از برف بیمارستان نگاه کردند و گفتند: اگر دکتر اجازه می‌داد، می‌خواستم قدری روی این برفها راه بروم.

شاید در میان مراجع تقلید و علمای بزرگ ما این ویژگی امام خمینی هم استثنایی باشد که امام از زمان نوجوانی کاملاً به فکر سلامتی خود بودند.

روی جلد هر شماره از دوست کودکان به یک بازی اختصاص می یابد که علاوه بر تزئین مجله حاوی نکته های فرهنگی و آموزشی است و "نادیا علاء" طراحی آنها را برعهده دارد. روی جلد این شماره از دوست کودکان بازی دریاچه نام دارد و مخاطبان دوست کودکان باید در میان برف ها اشیا گمشده ای را پیدا کنند.

هر شماره از هفته نامه دوست کودکان قسمت زیرین صفحات خود را به مطالب علمی و دانستنی های عمومی اختصاص می دهد. دوست کودکان دارای بخش های داستان، شعر، نقاشی، داستان تصویری، بازی، جدول و سرگرمی است و در قطع ۲4در5/17سانتی متر به شکل چهار رنگ، در45 صفحه به چاپ می رسد.

"افشین اعلاء" و "سیامک سرمدی" سردبیران این مجله و "احمد قائمی مهدوی" نیز مدیر هنری دوست کودکان هستند. "حامد کمالی" تصویرگری این هفته نامه را برعهده دارد و نادیا علاء نیز مدیر داخلی مجله دوست کودکان را به عهده دارد.

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) صاحب امتیازی دوست کودکان که با هدف ایجاد رابطه معنوی میان کودکان و حضرت امام(س) و معرفی چهره ای جذاب و صمیمی از ایشان به کودکان، منتشر می شود، را بر عهده دارد. هم اکنون بیش از ده سال از انتشار این مجله می گذرد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.