به گزارش جماران؛ احمد مسجدجامعی، عضو شورای شهر تهران، در روزنامه اطلاعات نوشت:

«قدیمی‌ترین خاطرات روضه‌خوانی بازار تهران، روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی است که انبوه عزاداران از هر طایفه و گروهی به آن سو می‌شتابند. در بین این روضه خوانی‌های صنفی یکی از همه شاخص‌تر است و آن روضه هیأت بزازهاست. هیأت بزازها قدیمی‌ترین هیأت صنفی ایران است و سابقه صد و بیست ساله دارد. می‌دانیم که هیأتهایی از این دست پس از شکل گیری مناسبات جدید اقتصادی و اجتماعی در پایتخت پا به عرصه نهاد و در حکم اتحادیه و سندیکاهای فعلی نیز عمل می‌کرد.

از بنیانگذاران این هیأت مرحوم ماهوتچی داماد سید عبدالکریم لاهیجی(رشتی) از شاگردان شیخ مرتضی انصاری و داماد حاج ملا علی کنی بود. هر چند از دختر کنی فرزندی نداشت. به هر حال این هیأت در مسجد میرزا موسی بازارِ مسجدِ جامع تهران جلساتی با شکوه تا پیش از انقلاب برگزار می‌کرد و پس از آن به حسینیه صنف در پاچنار نقل مکان کرد. از منبری‌های مشهور و ثابت این هیأت آقای سید قاسم شجاعی واعظ بود، که با پدرم دوستی نزدیک داشت و مکرر در مسجد و منزل منبر می‌رفت.

روزهای عاشورا، روضه ثابت او، به جناب عبداله بن حسن اختصاص داشت. جناب عبداله فرزند کوچک امام حسن مجتبی بود که در دامان عموی بزرگوار خود، پرورش یافت. به واقع سیدالشهداء هم عمو و هم پدر او بود. در روز عاشورا، پس از آن که اشقیاء همه اصحاب و اهل بیت ذکور امام را به شهادت رسانده بودند، سیدالشهداء به تنهایی عازم میدان شد.چون حضرت آماج تیرها و تیغ‌ها قرار گرفت، این طفل نوخاسته، که لابد از لابلای پرده‌های خیمه‌های حرم به این معرکه نگاه می‌کرد نتوانست صبر کند و خود را از دست عمه اش زینب رهانید و دوان دوان به پیکر زخم دیده امام رساند و دستان کوچک خود را در برابر شمشیر یکی از اشقیاء گرفت تا مانع ضربه او به عمویش شود. اما این کار نتیجه‌ای جز قطع شدن دستان او نداشت، چنان که ساعد دست به پوستی آویزان شد و او ناله‌کنان مادر خود را صدا کرد و سیدالشهداء در همان حال او را در آغوش کشید و گفت برادرزاده! صبر کن که به زودی به پیغمبر و حمزه و جعفر و حسن ملحق خواهی شد و چیزی نگذشت که یکی از اشقیاء ـ حرمله ـ با رها ساختن تیری به زندگی او در آغوش عمویش پایان داد. با آن که روز پنجم محرم به جناب عبداله بن حسن اختصاص دارد، اما آقای شجاعی روضه این بزرگوار را در روز عاشورا می‌خواند و ولوله ای به پا کرد و مجلس کربلا می‌شد. من هم خود را به همین روضه می‌رساندم. روضه‌ایی که بعدها آقای مطهری به شیوه خود در یکی از روزهای عاشورای دهه۴۰ در حسینیه ارشاد ذیل عنوان عنصر امر به معروف و نهی از منکر در قیام حسینی خوانده. تهرانی‌های قدیم به خصوص در مناطق مرکزی از منبرها و روضه‌خوانی سید قاسم شجاعی خاطره‌های بسیار دارند. معلوم نیست که امسال در هیأت بزازها چه کسی جای او روضه عبداله بن حسن خواند. او مدتی است که در بیمارستان قدیمی تهران «بیمارستان بهارلو»(بیمارستان مرکزی راه آهن قدیم) در کنار میدان راه آهن در بستر بیماری افتاده و اگر خاطره روضه عبداله بن حسن نبود شاید از بیماری او آگاه نمی‌شدیم. اما بی شک کسانی که سال‌های سال از سفره احسان و دستان پر سخاوت او بهره برده‌اند لابد از این بیماری اطلاع یافته اند. آقای شجاعی همیشه به نوکری حضرت سیدالشهداء مباحی و مفتخر بود و خود می‌گفت در سال‌های اول انقلاب در برابر اصرار برای پذیرفتن شغلی، در حضور مرحوم امام گفته بود من نوکر جدّ شما هستم و همین مرا بس٫ او می‌گفت تا نام نوکری سیدالشهداء را بردم چشمان امام پر از اشک شد و سخن مرا پذیرفت.

علمای پیشین در برگزاری مراسم محرم برای خود آدابی داشتند از جمله انتخاب واعظ و ذاکرهای نمونه که شأن مجلس حضرت را رعایت کنند و سید قاسم شجاعی از جمله کسانی بود که در مجالس علمای بزرگ تهران مانند مرحوم سیداحمد خوانساری و شیخ محمدتقی آملی و سید محمد بهبهانی وسید ابوالقاسم کاشانی و حاج میرزا عبداله سعید تهرانی و میرزا محمود و میرزا محمدحسین مسجدجامعی و شریعتمدار رفیع منبر می‌رفت و در وعظ و خطابه راه شیخ محمدنقی فلسفی را می‌پیمود و در این اواخر در خانه قدیمی مرحوم فلسفی، که متأسفانه مثلاً بازسازی شده، آداب وعظ و منبر تعلیم می‌داد.

شجاعی حافظه شگفت‌انگیزی دارد. حافظه او گنجینه‌ای از شعر و نثر است. از ایرج میرزا گرفته تا ملک الشعرای بهار و سعدی و حافظ و فردوسی را در حافظه دارد. گاهی با برخی بزرگان طبع‌آزمایی می‌کرد و به مشاعره می‌پرداخت و بسیاری مواقع هم کاملاً از عهده بر می‌آمد. همین ویژگی‌ها به مجلس خصوصی و عمومی او رونق می‌داد زیرا گذشته از شعر و ادب، او از آگاهان تاریخ معاصر تهران است و از محله‌ها، اصناف، بناها و رجال و علما اطلاعات دقیق و دست اول دارد.

شجاعی در حفظ‌الصحه و حفظ کیفیت صدا سخت کوشا و دقیق است. به عنوان نمونه به گفته خودش پنجاه سال از خوردن پنیر امساک کرده که مبادا به حافظه او آسیبی برسد.

او علاوه بر منبر دو وجه متمایز دیگر دارد. که موجب می‌شود بسیاری به او رجوع کنند. نخست آن که دستی بخشنده وخیّر داردچنان که دیگران از طریق او به نیازمندان کمک می‌کنند و همیشه در زیرزمین خانه او آذوقه برای نیازمندان پیدا می‌شود مانند برنج و روغن و بنشن و از این قبیل. اما رسیدگی به نیازمندان در این حدّ خلاصه نمی‌شود و گاهی راه کارهایی برای مشکلات بزرگتر آنها پیدا می‌کند و گره از کارها فروبسته می‌گشاید.

دیگر علم و تبحر عجیبی در تعبیر خواب دارد و از این حیث پیوسته محل مراجعه عام و خاص بوده است و خود نمونه‌های عجیبی از خواب‌هایی که خود تعبیرکرده، حکایت می‌کند.

به هر حال شجاعی یا به تعبیر شناسنامه اش سیدابوالقاسم سید شجاع، حافظ سنتِ کهنِ عزاداری تهران است و آداب آن را به خوبی می‌شناسد و می‌داند و بکار می‌بندد. او خود سالها در منزل قدیم و جدید روضه موسی بن جعفر داشت که معمولاً صبح‌های زود تشکیل می‌شد و خود دم در مجلس ادای احترام می‌کرد.

امیدواریم که در این ایام خداوند بر پیکر رنجور این خدمتگزار صدیق سیدالشهداء جامه عافیت بپوشاند.»

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.