در چارچوب بازارگرایی سطحی، برخی حکومتگران خوشنیت اما فاقد صلاحیت تخصصی، باور دارند که میتوان اصلاحات اقتصادی پایدار داشت بیآنکه اصلاحات سیاسی متناسب صورت گیرد. اما هر تحول اعتلابخش، چه در عرصه اقتصاد و چه در عرصه سیاست، برای آنکه پایدار بماند باید همزمان دستاوردهایی متناسب در هر دو عرصه داشته باشد. به نام «حکومت یکدست»، از طریق توزیع ناعادلانه قدرت، این توازن دوگانه را تا ابعاد شکننده و بحرانزا تضعیف کردهاید. اینکه امروز مشاهده میکنید در دولت انحطاط در سیاستگذاری اقتصادی بدتر است، نشانه این است که آن میزان اندک گشایش سیاسی، که در حد تغییر از یک جریان به جریان دیگر بود، کافی نبود و باید توزیع قدرت بهمراتب عادلانهتر شود؛ در غیر این صورت اصلاح اقتصادی در ایران غیرممکن خواهد بود.
گروه اقتصادی: در نشست تخصصی «ایران پساجنگ و اقتصاد سیاسی آن» دکتر فرشاد مومنی، استاد اقتصاد سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، با تاکید بر اینکه این جنگ هرچند هزینههای انسانی و مادی سنگینی بر ایران تحمیل کرد، اما دستاوردهای معرفتی و سیاسی مهمی نیز داشت، گفت: اگر حکومت، نخبگان و نظام آموزشی و پژوهشی ما از این تجربه درس نگیرند، همچنان در معرض غافلگیری و تکرار هزینههای بزرگ باقی خواهیم ماند.
او در این نشست، با نقد رویکرد چهار دهه اخیر مبتنی بر «بازارگرایی مطلق» و وابستگی به خامفروشی و واردات کالاهای ساختهشده، این مدل را عامل گسترش فقر، فساد و عقبماندگی دانست و هشدار داد: وابستگی به واردات کالاهای استراتژیک مانند دارو و سلاح، کشور را به سمت نابودی سوق میدهد. تجربه صد سال اخیر از مشروطه تا کودتای ۲۸ مرداد و کودتای ۱۳۳۲ علیه مصدق، نشان میدهد هرگاه ایران کوشیده مستقل تصمیم بگیرد، قدرتهای بزرگ مانع آن شدهاند؛ واقعیتی که سادهانگاری در برابر آن، به معنای بازتولید شکستهای تاریخی است.
مومنی با اشاره به پروندههای متعدد مداخلات خارجی در تاریخ ایران، یادآور شد که هرچند توطئهها در اقتصاد سیاسی بینالملل امری بدیهیاند، اما سرنوشت آنها بیش از هر چیز به ظرفیتها و سیاستهای داخلی بستگی دارد. سیاستهای غلط داخلی اغلب «پاس گل» به بیگانگان دادهاند و غفلت از مناسبات سلطه جهانی، کشور را بارها در موقعیت بلاتکلیفی قرار داده است؛ موقعیتی که هم هزینههای استقلال را بر ایران تحمیل کرده و هم هزینههای استعمار را، بیآنکه از مزایای هیچکدام بهرهمند شود.
این اقتصاددان با مروری بر تجربههای توسعهنیافتگی ایران، از وابستگی شدید به خامفروشی و صنایع مونتاژی گرفته تا ناکامی اصلاحات ارضی و شکست خصوصیسازیهای بیبرنامه، توضیح داد که ساختارهای رانتی و سیاستهای غلط داخلی، امکان حرکت در مسیر توسعه ملی را از بین بردهاند. امروز در حالی خامفروشی در اسناد برنامه توسعه به عنوان سیاست رسمی ترویج میشود که ضریب خامفروشی کشور نسبت به ۵۰ سال پیش فاجعهآمیز افزایش یافته است.
مومنی همچنین با نقد تکرار الگوی «شوکدرمانی» در اقتصاد ایران، تاکید کرد: ۳۵ سال تجربه نشان داده است که این رویکرد نهتنها به بهبود اوضاع منجر نشده، بلکه با گسترش فساد مالی، نابرابری، وابستگی ذلتآور به خارج و فرسایش اعتماد اجتماعی رابطه مستقیم داشته است. در چنین شرایطی، خصوصیسازی چیزی جز «توزیع رانت میان ثروتمندان و نزدیکان به قدرت» نیست و مصوبههای برنامه هفتم در این زمینه بیشتر به تاراج داراییهای ملی میانجامد تا اصلاح آنها.
به باور این اقتصاددان، یکی از مهمترین درسهای جنگ اخیر، آشکار شدن پیوند عمیق میان «اقتصاد سیاسی ملی» و «اقتصاد سیاسی بینالمللی» بود؛ پیوندی که جداییپذیر نیست. اصلاحات اقتصادی پایدار تنها در صورتی ممکن است که همزمان اصلاحات سیاسی و توزیع عادلانه قدرت نیز صورت گیرد. تجربه دولت خاتمی، نمونهای روشن از این حقیقت بود؛ زیرا توزیع عادلانهتر قدرت در آن دوره، همزمان با خلق بیشترین فرصتهای شغلی در سالهای پس از جنگ همراه شد.
مومنی در پایان تاکید کرد: اگر اصلاح سیاسی و اقتصادی توامان در دستور کار قرار نگیرد، کشور دوباره در چرخههای بحران گرفتار خواهد شد. سیاستهای تورمزا، افزایشهای مکرر قیمت کالاهای اساسی مانند نان، و پنهانسازی دادههای کلیدی از مردم و کارشناسان، نهتنها مردم را از اصلاحپذیری ناامید می کند، بلکه پاس گل بزرگی به قدرتهای خارجی و بازیگران داخلی ضدملی خواهد داد. تنها راه برونرفت، بازگشت به شفافیت، پاسخگویی و مشارکت واقعی مردم در سرنوشت سیاسی و اقتصادی کشور است.
*******
گزارش این سخنرانی را در ادامه می خوانید:
به گزارش جماران، دکتر فرشاد مومنی، استاد تمام دانشگاه علامه طباطبایی در نشست تخصصی «ایران پساجنگ و اقتصاد سیاسی آن» که از سوی کارگروه تجارت انجمن علمی اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد، با اشاره به ضرورت گفتوگوهای ملی درباره پیامدهای این جنگ، تصریح کرد: جنگ ۱۲ روزه اخیر اگرچه هزینههای انسانی و مادی سنگینی به کشور تحمیل کرد، اما از نظر معرفتی و برای بازاندیشی در سیاستهای اقتصادی و روابط بینالملل، دستاوردهای مهمی به همراه داشت. تا زمانی که حکومت، نخبگان و نظامهای آموزشی و پژوهشی کشور به اندازه کافی به درسهای این تجربه توجه نکنند، همچنان در معرض غافلگیری و تحمیل هزینههای سنگین باقی خواهیم ماند.
اگر تعامل ما با جهان بر پایه خام فروشی و واردات کالاهای ساخته شده باشد، تنها فقر، فساد و عقبماندگی به دنبال خواهد داشت
وی نخستین درس این تجربه را ناکارآمدی توهم «بازارگرایی مطلق» در چهار دهه گذشته دانست و گفت: پندار اینکه ایران میتواند بدون تعامل سنجیده با جهان مسیر توسعه را بپیماید، به وضوح شکست خورده است. تعامل ما با جهان اگر بر پایه خام فروشی و واردات کالاهای ساخته شده باشد، تنها فقر، فساد و عقبماندگی به دنبال خواهد داشت.
وی با انتقاد از نگاه مطلقانگارانه به روابط اقتصادی بینالملل، افزود: الگوی وابستگی متقابل که از آموزههای اسمیت و ریکاردو گرفته شده، در عمل نشان داده است که همگن پنداری کالاها خطاست. اهمیت سلاح و دارو را نمیتوان با اسباببازی یا تنقلات یکسان دانست. اگر کالاهای استراتژیک کشور به واردات وابسته باشد، این امر ما را به سمت نابودی سوق خواهد داد.
این اقتصاددان همچنین نامگذاری رخداد اخیر بهعنوان «جنگ ایران و اسرائیل» را فریب رسانهای خواند و اظهار داشت: در این جنگ، برخی کشورهای همسایه که خود را دوست و برادر مینامیدند به ایران خیانت کردند و قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای نیز نقشآفرینی کردند. ما با جنگی بسیار گسترده و نابرابر روبهرو بودیم.
هرگاه ایران تلاش کرده مستقل تصمیم بگیرد، قدرتهای بزرگ مانع توسعه آن شدهاند
تنها با بازتعریف الگوهای تعامل بر پایه قابلیتهای علمی و فنی میتوان کشور را از آسیبپذیری جدی نجات داد
مومنی با یادآوری تجربه مشروطه و کودتای ۲۸ مرداد تأکید کرد: نادیده گرفتن واقعیت سلطه قدرتهای خارجی و سادهانگاری در برابر تاریخ، فریب بزرگی است. تجربه صد سال اخیر نشان میدهد هرگاه ایران تلاش کرده مستقل تصمیم بگیرد، قدرتهای بزرگ مانع توسعه آن شدهاند. باید از این تجربهها آموخت که دنیا دنیای وابستگی متقابل نیست، بلکه دنیای سلطه و زور است. تنها با بازتعریف الگوهای تعامل بر پایه قابلیتهای علمی و فنی میتوان کشور را از آسیبپذیریهای جدی نجات داد.
تکاپوی شوروی برای جلوگیری اصلاح نظام بودجه ریزی ایران پس از مشروطه
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد با اشاره به سابقه تاریخی مداخلات خارجی در امور داخلی ایران گفت: به یاد بیاورید زمانی را که صنیع الدوله با پشتیبانی مشروطهخواهان بر اصلاح نظام بودجه ریزی ایران تاکید داشت و در مقابل مجلس ترور شد. عاملان ترور، دو تبعه روس بودند که حتی در بازجویی، ماموران ایرانی را تحقیر کردند و با استناد به امتیاز کاپیتولاسیون، تهدید کردند که در صورت آسیب دیدن، ایران را ویران خواهند ساخت. وقتی مشروطهخواهان به این نتیجه رسیدند که ایرانیان را به اصلاحات واقعی راه نمیدهند، تصمیم گرفتند از خارج کارشناس بیاورند. اما روسیه و انگلستان اعلام کردند تنها از اتباع بلژیک یا ایالات متحده میتوان مستشار دعوت کرد. بر همین اساس، کارشناس آمریکایی وارد ایران شد و حتی بخشی از املاک یکی از شاهزادگان بدهکار را مصادره کرد. در ظاهر این تصمیم داخلی بود، اما واکنش روسیه صدور اولتیماتوم نظامی بود. آنان خواستند این کارشناس از ایران خارج شود و اموال شاهزاده بازگردانده شود؛ در غیر این صورت، ایران اشغال خواهد شد.
سیاستهای غلط داخلی، پاس گلی به بیگانگان است
مومنی این رخدادها را نشانه ای از سابقه سلطه خارجی دانست و تصریح کرد: با چنین پیشینه ای، هرگاه گفته میشود باید نسبت به نظام سلطه حساس بود، برخی برچسب توهم توطئه اندیشی میزنند. در حالی که در اقتصاد سیاسی بینالملل، وجود توطئه امری بدیهی است و تنها مطلقانگاری آن خطاست. توطئهها گاه موفق و گاه ناکام میشوند و این نتیجه مستقیما به شرایط و ظرفیتهای داخلی کشور بستگی دارد. اگر ظرفیتهای خود را ارتقا دهیم، توطئهها خنثی میشوند؛ اما سیاستهای غلط داخلی، خود به مثابه پاس گل به بیگانگان عمل میکند.
بی توجهی به طرز عمل قدرتهای بزرگ، زمینه ساز ضربههای سنگین به کشور خواهد بود
وی با تاکید بر ضرورت نگاه چندسطحی به مسائل ایران خاطرنشان کرد: ما به سه زاویه نیاز داریم: نخست، بررسی درون ایران؛ دوم، جایگاه ایران در منطقه پرآشوب؛ و سوم، درک جایگاه ایران در نظام جهانی. در این میان، بُعد سوم از بعد دوم اهمیت بیشتری دارد؛ چراکه باید بدانیم قدرتهای بزرگ چه منافعی دارند و چگونه عمل میکنند. بیتوجهی به این امر، خواه از سر جهل یا منافع شخصی، زمینهساز ضربههای سنگین به کشور خواهد بود.
ایران در موقعیتی قرار گرفت که نه از امتیاز استقلال برخوردار شد و نه از فرصتهای ناخواسته استعمار
این استاد اقتصاد سیاسی همچنین مطالعه کتاب احمد اشرف با عنوان «موانع تاریخی رشد سرمایهداری در ایران دوره قاجار» را ضروری دانست و گفت: اشرف توضیح میدهد که ایران در دوره قاجار در شرایطی نیمهاستعماری قرار داشت؛ بهگونهای که هم هزینههای یک کشور مستقل را میپرداخت، بیآنکه از امتیازات استقلال بهرهمند شود، و هم هزینههای یک مستعمره را تحمل میکرد، بیآنکه از فرصتهای استعمار سود ببرد. شناخت این الگوهای تاریخی و درسآموزی از آنها ضروری است. همانطور که تجربه هند نشان میدهد، حتی سلطه استعماری بریتانیا با همه فجایعش، برخی فرصتها مانند توسعه حملونقل ریلی و دسترسی آسان به زبان علمی جهان را به همراه داشت. ایران اما در موقعیتی قرار گرفت که نه از امتیاز استقلال برخوردار شد و نه از فرصتهای ناخواسته استعمار.
اقتضای منافع آمریکا در شرایط منازعه هژمونیک، حفظ وضعیت بلاتکلیفی ایران است
مومنی، با مرور تاریخ معاصر ایران و تحلیل اقتصاد سیاسی کشور، به بلاتکلیفی تاریخی ایران اشاره کرد و گفت: ایران در دوران قاجار در وضعیت بلاتکلیفی باقی ماند و فرصتهای اینچنینی نیز نصیبش نشد. اکنون نیز اگر کتاب استراتژی امنیت ملی آمریکا در قرن بیستم نوشته هنری کسینجر را بخوانید، میبینید که او صریحا میگوید اقتضای منافع آمریکا در شرایط منازعه هژمونیک، حفظ وضعیت بلاتکلیفی ایران است.
از درسهای تاریخی خود غفلت کردهایم
وی افزود: پرسش بنیادین این است که اگر بخواهیم از این بلاتکلیفی بیرون آییم، چه باید بکنیم و چه نباید بکنیم؟ اما در دستور کار نظام ملی، چه در سطح سیاستگذاری، چه در رسانه و چه در آموزش و پژوهش، مطلقا چنین مسئلهای مطرح نیست. هنوز هم به همان قاعده دوران جنگ سرد یا عصر قاجار، عدهای میگویند باید به زیر چتر چین یا روسیه رفت تا از تعرض قدرت دیگر مصون بمانیم. این ناشی از آن است که ما «گلوبال اسکوپ» را جدی نگرفتهایم و از درسهای تاریخی خود نیز غفلت کردهایم. برای نمونه، پس از ماجرای صدر مشروطه، آمدن و رفتن رضاشاه بیش از هر چیز تابع اراده قدرتهای بیرونی بود. هنگامی که تصمیم گرفتند او را از صحنه خارج کنند، با یک جمعبندی اعلام کردند باید تبعید شود و چنین شد. فردی که با تظاهر به ناسیونالیسم، برای فریب روسها شعارهای پرطمطراق میداد، ناگهان تبعید شد و آب از آب تکان نخورد؛ نه خانوادهاش، نه دربار، نه حکومت و نه روشنفکران اعتراضی نکردند.
استاد گروه برنامه ریزی و توسعه اقتصادی تصریح کرد: حال چگونه است که امروز، در حالی که پیچیدگیها و شکاف قدرت میان سلطهگران و تحتسلطهها بسیار بیشتر شده است، تصور می کنیم میتوانیم هفت برنامه توسعه تدوین کنیم بیآنکه اعتنایی به شرایط منطقه و جهان داشته باشیم و باز هم موفق باشیم؟
ضریب خام فروشی در ایران نسبت به ۵۰ سال پیش به شکلی فاجعهآمیز افزایش یافته است
در قعر همان الگوی سنتی استعماریِ تقسیم کار بینالمللی قرار داریم
مومنی به وضعیت اقتصادی کشور اشاره کرد: اگر از منظر اقتصاد سیاسی به برآیند نگاه کنیم، اکنون ضریب خامفروشی در ایران نسبت به ۵۰ سال پیش به شکلی فاجعهآمیز افزایش یافته است. یعنی با وجود همه ادعاها، نیتهای خوب و تلاشهای انجامشده، امروز در قعر همان الگوی سنتی استعماریِ تقسیم کار بینالمللی قرار داریم. با این تفاوت که در گذشته، این مسئله غیرت برانگیز بود، اما امروز چنان به آن خو گرفتهایم که حتی در سند برنامه توسعه تصریح میشود «خامفروشی را گسترش دهیم». یعنی میگویند این میزان کافی نیست، باید افقهای جدیدی در این زمینه باز شود!
با وجود همه تعارضات، آمریکا و انگلیس بر سر اینکه مصدق نباید به الگویی برای جهان در حال توسعه بدل شود، توافق کردند
وی افزود: کافی است به ماجرای دکتر مصدق بنگریم. پس از شهریور ۱۳۲۰، جدیترین رخداد سیاسی، کودتایی بود که دوازده سال بعد علیه او رخ داد. در حالی که آمریکا و انگلستان در اوج تعارض منافع و اختلافات خود بودند، در این مسئله با یکدیگر تفاهم کردند. برای اینکه بعد از جنگ جهانی دوم، نظم انگلیسی حاکم بر جهان در چارچوب مصوبات برتون وودز در حال تبدیل شدن به نظم آمریکایی حاکم بر جهان بود، بنابراین این دو قدرت در سراسر دنیا با یکدیگر در تعارض بودند. به همین دلیل در ابتدا بر ضد مصدق همکاری نمیکردند و هرکدام بهتنهایی برای کودتا برنامهریزی و اقدام کردند. اما این کودتا شکست خورد. پس از آن، آنها به این جمعبندی رسیدند که با اقدامات منفرد قادر به سرنگونی مصدق نیستند؛ بنابراین گفتند صرف نظر از تمام اختلافاتی که در سایر نقاط جهان داریم، درباره این نکته که مصدق نباید به الگویی برای جهان در حال توسعه بدل شود، توافق داریم. پس دست به دست هم دهیم و او را برکنار کنیم.
بسته سیاستیای که مصدق برای خروج از دورهای باطل توسعهنیافتگی ایران طراحی کرد، بهمراتب حیاتیتر و سرنوشتسازتر از جنبش ملی شدن نفت بود
برای نابودی دستاوردهای نهضت ملی، جنبش افراطی واردات بهمنظور ریشهکن کردن صنایع نوپا در ایران به راه افتاد
به گفته این استاد دانشگاه علامه طباطبایی؛ تمامی اسناد مربوط به این موضوع نیز منتشر شده است، اما همچنان میخواهند جامعه ما را در همان سرگشتگی و بلاتکلیفی نگه دارند. به جای آنکه درباره درسهای آن دوره سطح فهم خود را ارتقا دهیم، عدهای شعار «زنده باد مصدق» سر میدهند، گروهی دیگر «زنده باد کاشانی» میگویند و برخی نیز خلاف هر دوی آنها را مطرح میکنند. هدف این است که ما در همین مجادلات سطحی و بیثمر گرفتار شویم تا اصل ماجرا مغفول بماند. کتاب اقتصاد بدون نفت نوشته انور خامهای را بخوانید. و اگر خواستید روایتی روزآمدتر را دنبال کنید، من و دکتر بهرام نقش تبریزی کتابی منتشر کردهایم با عنوان اقتصاد ایران در دوران دولت ملی. در آنجا با جزئیات نشان دادهایم که بسته سیاستیای که مصدق برای خروج از دورهای باطل توسعهنیافتگی ایران طراحی کرده بود، بهمراتب حیاتیتر و سرنوشتسازتر از جنبش ملی شدن نفت بود. اما جامعه ما را چنان درگیر دعواهای سطحی کردند که از فهم همان بسته سیاستی، که در مدت کوتاه اجرای آن چند رکورد بیسابقه در تاریخ اقتصادی ایران به ثبت رسید، محروم ماندیم. خامهای در گزارشهای خود نشان میدهد که برای نابودی دستاوردهای نهضت ملی، چه جنبش افراطی واردات بهمنظور ریشهکن کردن صنایع نوپا در ایران به راه افتاده بود. درباره این مسائل کوچکترین گفتوگویی با جامعه صورت نگرفت.
برخلاف سایر کشورهای در حال توسعه، ما پس از اصلاحات ارضی با سقوط تولید کشاورزی مواجه شدیم
این اصلاحات، طراحیای بیرونی در راستای ملاحظات جنگ سرد بود
مومنی همچنین به اصلاحات ارضی دوره محمدرضا شاه اشاره کرد: در دوره محمدرضا شاه پس از کودتا، مسئله اصلاحات ارضی در ایران تجربهای یگانه بود؛ چرا که برخلاف سایر کشورهای در حال توسعه، ما پس از اصلاحات ارضی با سقوط تولید کشاورزی مواجه شدیم. علت این بود که این اصلاحات، طراحیای بیرونی در راستای ملاحظات جنگ سرد بود. این طرح به تمامی اهداف مورد نظر آمریکاییها دست یافت، اما هیچ نسبتی با مصالح توسعه ملی ایران نداشت.
به دلیل ناآگاهی، ضعف سیاستگذاری و خطاهای بزرگ، امروز زبان سلطنتطلبان دراز شده است
ادعا میکنند که رهبرشان «پهلوان منطقهای» بوده است!
حتی برای کوچکترین اقدام بدون هماهنگی با سفرا اجازه نداشتند، چه رسد به تصمیمات بزرگ
وی به اهمیت روایت تاریخ و جنگ ۱۲ روزه پرداخت و گفت: میتوان این روند را همچنان ادامه داد. برای نمونه، مطالعههایی که پس از سقوط محمدرضا شاه انجام شده نشان میدهد که واقعیتهای آن دوره تا چه حد دستکاری شدهاند. در جنگ اخیر ۱۲ روزه، یکی از نکات مهمی که همگان کموبیش درک کردند (اما برخی گویی فراموش میکنند) این است که جنگ روایتها مهمتر از اصل ماجراست. متاسفانه به دلیل ناآگاهی، ضعف سیاستگذاری و خطاهای بزرگ حکومتگران ما، امروز زبان سلطنتطلبان دراز شده است. آنان ادعا میکنند که رهبرشان «پهلوان منطقهای» بوده است. در حالی که اگر کسی خاطرات سفیران آمریکا و انگلیس در آن دوران را بخواند، درمییابد که حاکمان وقت حتی برای کوچکترین اقدام بدون هماهنگی با سفرا اجازه نداشتند، چه رسد به تصمیمات بزرگ. همین مسئله نشان میدهد که جامعه ما تا چه اندازه به یک جنبش ملی اندیشهورز نیاز دارد تا آلت دست این و آن نشود.
اقتصاد سیاسی ملی و بینالمللی بهطور کامل در هم تنیدهاند و نمیتوان آنها را از یکدیگر جدا دانست
بخش عمده اقداماتی که امروز به نام «مصادره» از آنها یاد میشود، در واقع ملیکردن بدهیهای سرمایهداران فراری بود
او با بیان اینکه درباره جنگ 12 روزه می توان هفت محور اساسی را در نظر گرفت، عنوان کرد: همین جنگ ۱۲ روزه یک بار دیگر حقیقت قطعی اقتصاد سیاسی توسعه را آشکار ساخت؛ اینکه اقتصاد سیاسی ملی و اقتصاد سیاسی بینالمللی بهطور کامل در هم تنیدهاند و نمیتوان آنها را از یکدیگر جدا دانست. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به جز برخی خطاهای موردی، مانند مصادره اموال برخی صنعتگران خوشنام کشور همچون خاندان خسروشاهی که خطایی نابخشودنی بود، بخش عمده اقداماتی که امروز به نام «مصادره» از آنها یاد میشود، در واقع ملیکردن بدهیهای سرمایهداران فراری بود. اکنون آن اقدام بزرگ و هوشمندانه تحت عنوان تندروی محکوم میشود، در حالی که در آن زمان، فردی ۱۰۰ واحد وام از بانکهای خصوصی گرفته و آن را به دلار تبدیل کرده و از کشور خارج کرده بود؛ در حالی که وثیقههای باقیمانده در ایران تنها ۱۰ واحد ارزش داشت. شهید بهشتی و دیگر اعضای شورای انقلاب گفتند: اگر او توانسته ۹۰ واحد را خارج کند، پس آن 10 واحد باقیمانده را نیز میتوانست ببرد؛ بنابراین هزاران نوع مدارا با آنان شد. اما وقتی بازنگشتند، اعلام شد ما حکومت جایگزین هستیم و این افراد از سپردههای امانت مردم سوءاستفاده کردهاند. در غیاب آنها، حکومت باید هزینه را بپردازد. حکومت در آن شرایط پذیرفت این هزینه را تقبل کند تا ردی از تولید در ایران باقی بماند. امروز نام آن تصمیم بزرگ را «تندروی» گذاشتهاند؛ این نشان میدهد جنگ روایتها هیچ حد و مرزی ندارد.
صنایع مونتاژی و خامفروش، پیوندی نامیمون میان گروهی از داخلیها با منافع خارجیها ایجاد میکند
این اقتصاددان ادامه داد: مثلا میگویند در قانون اساسی تندروی شده است چون تاکید شده صنایع استراتژیک باید در اختیار دولت باشد. اما اگر به ادبیات توسعه مراجعه کنید، خواهید دید که ۹۰ درصد کسانی که بین سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۵ جایزه نوبل گرفتند، نظریههایشان در چارچوب نظریههای دوگانگی اقتصادی–اجتماعی–فناورانه بود. کلیدیترین نکته این نظریهها آن است که صنایع مونتاژی و خامفروش، پیوندی نامیمون میان گروهی از داخلیها با منافع خارجیها ایجاد میکند. این گروهها، به دلیل برخورداری از ثروت و قدرت فراوان، امکان حرکت اعتلابخش به سوی توسعه ملی را سلب میکنند. بنابراین نظریه غالب آن دوران این بود که صنایع استراتژیک باید تحت کنترل دولت قرار گیرد تا زمانی که از طریق اصلاحات نهادی بنیادی، هماهنگی پایدار میان منافع بخش خصوصی و منافع ملی شکل گیرد.
در چارچوب مناسبات موجود، بسیاری از کسانی که منافع شخصی خود را حداکثر میکنند، در واقع تیشه به ریشه منافع ملی میزنند
وی هشدار داد: اکنون چه چیزی کمر اقتصاد ایران را میشکند؟ اینکه در چارچوب مناسبات موجود، بسیاری از کسانی که منافع شخصی خود را حداکثر میکنند، در واقع تیشه به ریشه منافع ملی میزنند. کسی که با نرخهای بهره سنگین ربا میگیرد و سود شخصی میبرد، در عمل بنیان تولید ملی را نابود میسازد و حکومت نیز صرفا نظارهگر این مناسبات است.
سرمایهگذاریهای زیرساختی شهرداریها را اکنون اوراقی با نرخ حداقل ۴۶ درصد منتشر میکنند
در چنین شرایطی چگونه میتوان انتظار داشت تولید در کشور ریشه بگیرد؟
مومنی با اشاره به اسناد منتشر شده با بیان اینکه سرمایهگذاریهای زیرساختی شهرداریها را اکنون اوراقی با نرخ حداقل ۴۶ درصد منتشر میکنند، پرسید: در چنین شرایطی چگونه میتوان انتظار داشت تولید در کشور ریشه بگیرد؟ واقعا مضحک است! در چارچوب آن ملاحظات استراتژیک گفته میشد تا زمانی که برنامه توانمندسازی بخش خصوصی تدوین نشده است، باید صنایع کلیدی تحت کنترل دولت باشند تا انگیزههای ضدملی بخش خصوصی، در بستر نهادی کژکارکرد، مانع توسعه ملی نشود.
کاهش کیفیت تولید در دورهای که خودروسازیها خصوصی شدند، ابعاد گستردهای یافت
عمق وابستگی به واردات افزایش پیدا کرد
مگر به ما نگفتند خصوصیسازی باعث ارزانی خودرو و بهبود کیفیت محیطزیست میشود؟ آیا واقعا چنین شد؟
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد سپس به وضعیت فعلی اشاره کرد و افزود: امروز همان مافیاهایی که درباره این مسائل سکوت کرده بودند، در سایه خصوصیسازیهای بیبرنامه، بر بازار مسلط است. کاهش کیفیت تولید در دورهای که خودروسازیها خصوصی شدند، ابعاد گستردهای یافت و عمق وابستگی به واردات نیز افزایش پیدا کرد. اما هیچگاه در اینباره سخنی گفته نشد. تنها میگفتند: «بگذارید خصوصی شود تا قیمت پایین بیاید.» حالا ببینید در همین یک سال گذشته قیمت خودرو چه جهشی کرده است. با این حال، چون مافیاها از این مناسبات سود میبرند، هیچکس معترض افزایشهای چشمگیر قیمت خودرو نیست. مگر به ما نگفتند خصوصیسازی باعث ارزانی خودرو و بهبود کیفیت محیطزیست میشود؟ آیا واقعا چنین شد؟
برخی حکومتگران خوشنیت اما فاقد صلاحیت تخصصی، باور دارند که میتوان اصلاحات اقتصادی پایدار داشت بیآنکه اصلاحات سیاسی متناسب صورت گیرد
وی یادآور شد: یکی از درسهای بزرگ این تجربهها چیزی است که «توازن دوگانه» نام دارد. اکنون در چارچوب بازارگرایی سطحی، برخی حکومتگران خوشنیت اما فاقد صلاحیت تخصصی، باور دارند که میتوان اصلاحات اقتصادی پایدار داشت بیآنکه اصلاحات سیاسی متناسب صورت گیرد. اما نظریه ممتاز توسعه، که نام آن صریحا «توازن دوگانه» است، تاکید میکند هر تحول اعتلابخش، چه در عرصه اقتصاد و چه در عرصه سیاست، برای آنکه پایدار بماند باید همزمان دستاوردهایی متناسب در هر دو عرصه داشته باشد.
میزان اندک گشایش سیاسی، که در حد تغییر از یک جریان به جریان دیگر بود، کافی نبود و باید توزیع قدرت به مراتب عادلانهتر شود
مومنی گفت: شما به نام «حکومت یکدست» این توازن دوگانه را تا ابعاد شکننده و بحرانزا تضعیف کردهاید. از طریق توزیع ناعادلانه قدرت. اینکه امروز مشاهده میکنید در دولت انحطاط در سیاستگذاری اقتصادی بدتر است، نشانه این است که آن میزان اندک گشایش سیاسی، که در حد تغییر از یک جریان به جریان دیگر بود، کافی نبود و باید توزیع قدرت بهمراتب عادلانهتر شود؛ در غیر این صورت اصلاح اقتصادی در ایران غیرممکن خواهد بود.
در دولت خاتمی قدرت عادلانهتر توزیع شد، معادل اقتصادی آن نیز نمایان گشت
وی افزود: توازن دوگانه شرح و بسط فراوان دارد. بخش بزرگی از افتخارآمیزترین دستاوردهای پس از جنگ در دوره خاتمی تحقق یافت. دلیل آن این بود که در دوره خاتمی با یکی از کمسابقهترین الگوهای عادلانه شدن توزیع قدرت مواجه بودیم. چون قدرت عادلانهتر توزیع شد، معادل اقتصادی آن نیز نمایان گشت. وجه نمادین این ماجرا برای علاقهمندان به اقتصاد سیاسی ایران این است که در دوره پس از جنگ، بیشترین تعداد سالها از نظر خلق فرصتهای شغلی به دوره خاتمی تعلق دارد. معنایش این است که وقتی با عادلانه کردن توزیع قدرت، مسیر مشارکت سیاسی مردم در سرنوشتشان باز میشود، بازتاب آن در عرصه اقتصاد نیز از طریق افزایش ظرفیت فرصتهای شغلی آشکار میگردد. یعنی مشارکت سیاسی راه را برای مشارکت بیشتر اقتصادی میگشاید.
یکی از بزرگترین دستاوردهای این جنگ 12 روزه این بود که:
اگر اصلاح سیاسی انجام ندهیم و توزیع قدرت را عادلانه نسازیم، سرانجام با بحران مواجه خواهیم شد
برقراری تعارض میان ایراندوستی و اسلامدوستی یک بازی مشکوک خارجی است
مومنی ادامه داد: یکی از بزرگترین دستاوردهای این جنگ 12 روزه این بود که نشان داد اگر اصلاح سیاسی انجام ندهیم و توزیع قدرت را عادلانه نسازیم، سرانجام با بحران مواجه خواهیم شد. شما مشاهده کردید کسانی که حتی بر زبان آوردن نام ایران برایشان دشوار بود، تا چه اندازه از دیگران پرشورتر شدند. این در حقیقت سطوح ابتدایی و خام این فهم بود. هرکس در ایران توسعهخواه است باید این فهم را گسترش دهد که برای کسانی که اسلامخواه هستند نیز همتراز با ایرانخواهها حقوق قائل باشیم و دریابیم که برقراری تعارض میان ایراندوستی و اسلامدوستی یک بازی مشکوک خارجی است. بهعنوان مثال در کتاب «گازیوروفسکی» درباره سیاست خارجی آمریکا و شاه آمده است که چگونه با ایجاد تعارض میان این دو مفهوم توانستند کودتای مشترک آمریکا و انگلیس علیه مصدق را پیش ببرند. بنابراین هر حکومتی که بخواهد میان ایراندوستی و اسلامدوستی تعارض ایجاد کند، آگاهانه یا ناآگاهانه در مسیر منافع خارجیها عمل میکند.
این اقتصاددان نقش تعیینکننده مردم را برجسته دانست و گفت: تنها خدا میداند اگر بخواهیم حق این مسئله را ادا کنیم، چقدر باید بیشتر در این باره سخن بگوییم. همه مستندات نشان میدهد که آنان تصور میکردند حمله خارجی شوکی وارد میکند و سپس مردم ناراضی، بهشدت فقیرشده و گرفتار در مناسبات ناعادلانه و نابرابر، ادامه کار را پیش خواهند برد. اما مردم در این سطح از بلوغ نشان دادند که چنین تصوری اشتباه است.
خود را بدهکار مردم می دانند اما موقع تخصیص منابع، 60 هزار میلیارد تومان را در بورس دود کردند
کمک به مردمی که با فقر غذایی به مرز فروپاشی رسیدهاند، گویی به منزله «کفر ابلیس» است
مومنی با انتقاد از سیاستهای اقتصادی جاری ایران، به ویژه رویکرد دولت نسبت به تخصیص منابع و خصوصیسازی پرداخت و گفت: حال چگونه است که حکومتگران ما در مقام ادعا و تبلیغ، بسیار بر بدهکاری خود به مردم تاکید میکنند، اما هنگامی که نوبت تخصیص منابع میرسد، ۶۰ هزار میلیارد تومان را آزاد میکنند و به بورس تزریق میکنند، در حالیکه در عرض چند روز تمام آن دود میشود و از بین میرود؛ اما کمک به مردمی که با فقر غذایی به مرز فروپاشی رسیدهاند، گویی به منزله «کفر ابلیس» است.
همان دولتی که پرچمش به شعار عدالت مزین شده، نان را در عرض یک سال بیش از پنج بار افزایش داد
چون فقرا صدایی ندارند، به راحتی حقوقشان نادیده گرفته میشود
وی ضمن انتقاد از افزایشهای مکرر قیمت نان افزود: همان دولتی که پرچمش به شعار عدالت مزین شده است، نان را در عرض یک سال بیش از پنج بار افزایش داده، در شرایطی که گزارشهای رسمی خودشان نشان میدهد نان قوت غالب بیش از ۶۰ درصد فقراست. چون فقرا صدایی ندارند، به راحتی حقوقشان نادیده گرفته میشود. به جای آنکه حقشناس مردمی باشند که در بحبوحه استمرار فشار خارجی و افت کیفیت زندگی نابود میشوند و دم نمیزنند، با بی پروایی چنین سیاستهای نابخردانهای را ادامه میدهند.
خصوصیسازی در این شرایط چیزی جز زشتترین و منحطترین شیوه توزیع رانت میان ثروتمندان و نزدیکان به قدرت نیست
گویا به مکاشفهای دست یافتهاند و میگویند «حال که اوضاع آشفته است، مالکیت را منتقل نمیکنیم، فقط مدیریت را جابهجا می کنیم!»
این استاد اقتصاد سپس به موضوع خصوصیسازی اشاره کرد و گفت: چگونه است که در شرایطی که خود حکومتگران بارها اقدامات حفاظتی خود را افزایش دادهاند و شدت احساس ناامنی را نشان میدهد، کسانی همچنان بر طبل خصوصیسازی میکوبند؟ خصوصیسازی در این شرایط چیزی جز زشتترین و منحطترین شیوه توزیع رانت میان ثروتمندان و نزدیکان به قدرت نیست. در کدام بستر پیشبینیپذیر، باثبات و برانگیزاننده احساس امنیت میتوان چنین بر خصوصیسازی تاکید کرد؟ برخی گویا به مکاشفهای دست یافتهاند و میگویند «حال که اوضاع آشفته است، مالکیت را منتقل نمیکنیم، فقط مدیریت را جابهجا می کنیم!» کاش کارشناسانی شریف، با حریت و صلاحیت در کنار آنان بودند و اسناد سازمان برنامه از سال ۱۳۷۸ به بعد را برایشان میخواندند؛ اسنادی که میگوید تمام موانع نهادی که سبب میشود شرکت دولتی خوب کار نکند، به طریق اولی مانع از کارکرد صحیح مدیریت خصوصی نیز خواهد شد.
چه کسی بنگاهی زیان ده را میخرد مگر با انگیزههای پلید و ضد توسعه؟
وی اضافه کرد: از سال ۱۳۷۸ تاکنون، موانع نهادی گستردهای وجود داشته که نه تنها عملکرد بنگاههای دولتی را مختل کرده، بلکه اجازه نمیدهد مدیریت خصوصی نیز به شکل موثر عمل کند. کاش کارشناسان شرافتمند، صاحب حریت و صلاحیت لازم کنار تصمیمگیران بودند و اسناد سازمان برنامه را برایشان میخواندند. وقتی مشاهده میکنید شوکهای نرخ ارز، جهش قیمت حاملهای انرژی، افزایش نرخ بهره و بالا بردن هزینههای تولید به طور مستمر دنبال میشود، طبیعی است که واگذاری مالکیت یا مدیریت بنگاهها در شرایط زیاندهی مطلق، به موفقیت نرسد. چه کسی بنگاهی زیانده را میخرد مگر با انگیزههای پلید و ضد توسعه؟
مصوبه های برنامه هفتم در زمینه خصوصیسازی بیشتر به تاراج گذاشتن داراییهای بین نسلی تولیدی کشور منجر میشود تا اصلاح آنها
وی افزود: متاسفانه مصوبه های برنامه هفتم در زمینه خصوصیسازی بیشتر به تاراج گذاشتن داراییهای بین نسلی تولیدی کشور منجر میشود تا اصلاح آنها. در حالی که استمرار شوکهای اقتصادی، افزایش قیمت نان، گوشت، لبنیات، خودرو و اجارهبها، پاس گل به حملههای غافلگیرانه خارجی است و مردم را از اصلاح پذیری حکومت مایوس میکند.
شیوه تعامل با مردم نه جوانمردانه است، نه عالمانه و نه با توسعه ملی همخوانی دارد
مومنی در ادامه بر اهمیت بازنگری بنیادی سیاستهای اقتصادی تأکید کرد و گفت: شیوه تعامل با مردم نه جوانمردانه است، نه عالمانه و نه با توسعه ملی همخوانی دارد. این روش بیشتر منافع مافیاها و نفوذ خارجیها را تأمین میکند. هر تاخیر یا غفلت در اصلاح سیاستها میتواند هزینههای بسیار بزرگ و گاه غیرقابل جبران برای کشور به همراه داشته باشد.
استفاده از شوک درمانی در سیاستهای اقتصادی باید متوقف شود
استمرار سیاستهای تورمزا و سرگرمیهایی مانند حذف صفر از پول ملی، ذهن تصمیمگیران را از مسائل واقعی و شکنندگیهای کشور منحرف کرده است
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد، به درسهای جنگ ۱۲ روزه اشاره کرد و اظهار داشت: یکی از بزرگترین درسها، عریان شدن اثرات شوکهای وارد شده به جامعه با اهداف براندازانه بود. فاصله عظیم تکنولوژیک بین کشور ما و دیگر قدرتها، این امکان را به آنها داد تا با استفاده از شوکهای هدفمند، به کشور ما فشار وارد کنند. این تجربه نشان داد که استفاده از شوک درمانی در سیاستهای اقتصادی باید متوقف شود، وگرنه کشور خود را به خطر میاندازد. ۳۵ سال تجربه شوک درمانی با گسترش فساد مالی، افزایش نابرابریهای ناموجه، وابستگیهای ذلتآور به خارج، شکاف مردم و حکومت و کاهش اعتماد اجتماعی رابطه مستقیم دارد. استمرار سیاستهای تورمزا و سرگرمیهایی مانند حذف صفر از پول ملی، ذهن تصمیمگیران را از مسائل واقعی و شکنندگیهای کشور منحرف کرده است.
هر تلاشی برای پنهان کردن مقدرات کشور از مردم خیانت به منافع ملی است
وی با هشدار نسبت به اینکه رسانهها باید به جای نگاه باندی و جناحی، دید ملی و توسعهمحور داشته باشند و توجه مردم و حکومت را به نیازهای فوری و حیاتی کشور جلب کنند، بر ضرورت شفافسازی فرایندهای تصمیمگیری و تخصیص منابع به عنوان بسترساز مشارکت مردم در سرنوشت سیاسی و اقتصادی تاکید کرد و افزود: این جنگ ضرورت یک برنامه برای شفافسازی فرایندهای تصمیم گیری و تخصیص منابع را به عنوان مهمترین عنصر بسترساز برای مشارکت مردم در سرنوشت سیاسی و اقتصادی آنان آشکار ساخت. این جنگ از منظر ابعاد نفوذپذیری ساختار قدرت در ایران و به ویژه شدت بیشتر نفوذپذیری در آن حوزههایی که ادعا و هیاهوی بیشتری وجود داشت، نشان داد که هر تلاشی برای پنهان کردن مقدرات کشور از مردم خیانت به منافع ملی است.
کلیدیترین دادهها از چشم کارشناسان امین پنهان نگاه داشته می شود
مشخص شد توجیه پنهانسازی دادههای رسمی چیزی جز یک دروغ بزرگ و فریب آشکار نبوده است
اگر در ادعای خود برای درس گرفتن از بحران صادقید، باید تجدیدنظر اساسی و تغییر رویه بنیادین را در دستور کار قرار دهید
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد تاکید کرد: پدیده نفوذ آشکار کرد که دیگران نسبت به حیاتیترین دانستنیهای این کشور از حکومتگران ما آگاهی بیشتری داشتند. بنابراین، به بهانه آنکه نباید دادههای رسمیِ ضروری و امکانسازِ نظارتهای تخصصی و مدنی را در اختیار قرار داد تا مبادا بیگانگان سوءاستفاده کنند، مشخص شد که این سخن دروغی بزرگ و فریبی آشکار بوده است. کسانی که چنین میکردند، آگاهانه یا ناآگاهانه، بیگانگان را محرم و مردم را نامحرم تلقی میکردند. این رویکرد، ورشکستگی، بیپایه گی و پوچی خود را به طور کامل نشان داد. ازاین رو، حکومت اگر در ادعای خود برای درس گرفتن از این بحران صادق باشد، باید یک تجدیدنظر اساسی و تغییر رویه بنیادین در این زمینه را در دستور کار قرار دهد. صریحا میگویم که کلیدی ترین دادهها از منظر اقتصاد سیاسی در چارچوب صلاحدیدهای رانتی و فاسد از چشم کارشناسان امین و شریف این کشور پنهان نگاه داشته شده است.
مومنی خاطرنشان کرد: آقایان سران سه قوه، که فرض ما بر این است که انشاالله از حیث دلسوزی و پاکدامنی میتوان بر آنان تکیه کرد، باید به این توصیه مشفقانه عمل کنند و دیگر فریب کسانی را نخورند که پنهانسازی دادهها از مردم را راه نجات ایران معرفی میکردند. آنان باید با مردم خود صادق باشند. هیچ حکومتی در قرن بیستم از صداقت با مردم متضرر نشد، اما تمامی حکومتهایی که مقدرات کشور را از صاحبان اصلی آن، یعنی مردم، پنهان داشتند، سرانجام در پیوند با منافع بیگانگان و در چارچوب تشدید مناسبات مبتنی بر نفوذ فزاینده ایادی خارجی گرفتار آمدند.
وی ادامه داد: شفاف سازی و فراهم کردن سطوحی از آزادی برای نقد بدون لکنت، به نفع کارشناسان شرافتمند کشور است و یکی از مهمترین دستاوردهایش این خواهد بود که حکومتگران یا اصلا حرف نزنند یا خیلی کمتر از این که حرف میزنند، حرف بزنند.
مومنی نمونهای از سوء مدیریت بازار برنج را مطرح کرد: یک مقام کلیدی اجرایی کشور میگوید یک مشت دلال ضدملی ثمره دسترنج برنج کشاورزان را به قیمت ارزون میخرند و گران میفروشند. شما که این را فهمیدید، چه کار کردید؟ همین را گفتید و بس!؟ حداقل به ما بگویید چه تنبیهی در نظر گرفتهاید و چقدر از پول به صاحب حق برگردانده شد. این مناسبات از دل عدم شفافیت بیرون میآید. می گویند هزینه تجهیزات پزشکی در سال ۱۴۰۴ چند برابر شده! حالا که این را فهمیدید، با زمانی که نفهمیده بودید چه فرقی کرد!؟
این اقتصاددان در بخش دیگری از سخنانش به درسهای جنگ ۱۲ روزه و مناسبات رانتی پرداخت و گفت: این تجربه نشان داد که چه کسانی قیمت کالاها را غیرعادی افزایش دادند و این افزایش چه نسبتی با سلامت و بقای مردم داشت. واحدهای خصوصی مسئولیتهای اجتماعیشان را در زمینه کالاهای حیاتی فراموش کردند و اگر ظرفیتهای دولتی باقیمانده نبود، میتوانستیم دهها بحران مواد غذایی را تجربه کنیم. درسهای بزرگی در این زمینه وجود دارد که باید واکاوی شود.