حسین قدیانی

  • یادداشت حسین قدیانی؛

    در وطن‌دوستی و ایران‌خواهی امام خمینی همین بس که حتی با وجود روزهایی چون نیمه‌ی خرداد چهل و دو یا هفده شهریور پنجاه و هفت، هرگز از هیچ نهاد بین‌المللی نخواست که ارتش شاه را ارتشی تروریستی معرفی کند. اتفاقاً هنر خمینی آن‌جا بود که از ارتش شاه هم برای خودش یارگیری می‌کرد. آری! خمینی خدای انقلاب بود. الهه‌ای به نام نامی روح‌الله که جز الله همه را هیچ می‌دید و وقتی که می‌خواست برای نماز قامت ببندد، همه‌ی هستی را می‌گذاشت پشت دست‌هایش تا فقط خدا را ببیند و فقط خدا را بپرستد.

  • یادداشت حسین قدیانی؛

    اگر نگاه عشق‌محور پرستویی باعث شده که حاج‌کاظم کمافی‌السابق قهرمان رخ‌دادها تلقی شود، دیدگاه مبتنی بر عقل کیانیان اما چندان بین ایرانیان خریدار ندارد. مگر نه آن‌که سلحشور در آژانس شیشه‌ای هم بد فهم شد و تبدیل به بازی‌گر منفور شد؟ کیانیان در این ایام اخیر اگر چه بارها به نفع معترضین موضع‌گیری کرد و حتی رسماً اعلام کرد که در جشنواره‌ی فجر حضوری نخواهد داشت ولی بر مدار شعار زنده باد مخالف من، این نظر را هم ابراز کرد که دیگر شورش را درنمی‌آورد و جشنواره را تحریم نمی‌کند.

  • یادداشت حسین قدیانی؛

    آقاحاج‌امینی می‌گفت درست در روزهایی که عده‌ای به اسم انقلابی‌گری مزاحم بدحجاب‌ها در سه‌راه جمهوری می‌شدند، شهدا در سه‌راه شهادت برای امن و امان همه‌ی مردم می‌جنگیدند. من از آقاحاج‌امینی می‌پرسیدم سه‌راه شهادت کجاست دیگر؟ و آقاحاج‌امینی می‌گفت همان جایی از خاک شلمچه که بیش‌ترین شهید را دادیم. همان جایی که از فرط منور، شب‌هایش روشن‌تر از روز بود. همان جایی که خون بچه‌ها بادگیرهای آبی را سرخ می‌کرد. همان جایی که ایران هم‌پای اسلام و ملت هم‌تراز ولایت برای شهدا اهمیت داشت‌.

  • در کانال تلگرامی منتشر شد؛

    حسین قدیانی نوشت: حتی قدر یک دفتر هم مزاحم نظام نیستم و البته نوشته‌های اخیرم را هم مصداق خوردن نمک و شکستن نمک‌دان نمی‌دانم. جمهوری اسلامی اگر از درون نقد نشود، از همین درون می‌پوسد. خواستن هم‌زمان جمهور و جمهوری اسلامی جرم نیست؛ تلاش برای کاستن از خشونت است. کاش نظام، ما را درک کند؛ عوض آن‌که دشمن بپندارد. گفت: دفتر خوب و قشنگی داشتیم...‌

  • یادداشتی از حسین قدیانی؛

    بزرگ‌ترین اشتباه ما در عالم رسانه این است که در هیچ حادثه‌ای حاضر نیستیم قصور و تقصیر خودمان را گردن بگیریم. سلمنا! وحشی‌تر از پلیس آمریکا نداریم ولی جای بیان وحشی‌گری یانکی‌ها پای جنازه‌ی مهسا امینی نیست.

  • یادداشت حسین قدیانی؛

    دختر شهیدی می‌شناسم که یک ماه پیش رفته بود استادیوم، فوتبال ببیند و چند روز پیش از کربلا برگشته بود. لطفا حسین را از امام وصل به آلت فصل تبدیل نکنیم. هیهات! زن بدحجاب فقط در صف انتخابات و در صفوف راه‌پیمایی شریف نیست؛ موسم تفریح و تفرج هم شریف است. من یک سؤال دارم: اگر مهسا امینی با حجابی بدتر زیر تابوت شهید مدافع حرم را می‌گرفت، آیا باز هم گشت، ارشادش می‌کرد؟ قطعا نه! پس اجازه بدهیم بدحجاب‌های بیش‌تری با ستاره‌ها آشنا شوند که راه مهر افضل از بی‌راهه‌ی قهر است.

  • یادداشتی از حسین قدیانی؛

    من اگر با خاطرات آقای هاشمی مزاح می‌کنم، این حداقل از انصاف را هم دارم که در آستانه‌ی سال‌روز حمله‌ی صدام به ایران، یاد هاشمی جبهه و جنگ را گرامی بدارم و فراموش نکنم که خیلی از ما با این هاشمی بد تا کردیم. هر کجا در جنگ بردیم، الصاقش کردیم به سردارها و هر جا که در جنگ باختیم، انداختیم گردن هاشمی. این در حالی است که هاشمی جبهه و جنگ برای خود سردارها هم فرمانده‌ای محترم بود.

  • در پستی اینستاگرامی مطرح شد؛

    ظلم یعنی همین که تکلیف نظام با مقوله‌ی بدحجابی مشخص نیست. واضح است اگر متهمی در دادگاه دچار ایست قلبی شود، کل قیصریه‌ی قوه‌ی قضا را به آتش نمی‌کشند ولی بپذیریم که گشت ارشاد سودی جز ضرر ندارد.

  • در پستی اینستاگرامی مطرح شد؛

    سخت‌تر از مرگ در غربت، زندگی در غربت است. زندگی در غربت آن‌قدری غم و غصه دارد که حس قصه را از نویسنده می‌گیرد. تو حتی اگر خالق «سمفونی مردگان» هم باشی، باز در غربت، بیش از آن‌که دستت به قصه برود، این دلت است که به غصه می‌رود. سیمین دانشور بی‌خود به عباس معروفی نگفته بود: «این همه غصه نخور. سرطان می‌گیری، می‌میری!»

  • یادداشت اینستاگرامی؛

    می‌خواهم ببینم خروجی این قبیل اعترافات، آیا به تنبه دختر بدحجابی هم منجر می‌شود؟ اصلا که چی؟ طرف را می‌نشانیم جلوی دوربین که بگوید من از مسیح علی‌نژاد خط گرفتم؟ مگر ما و بقیه‌ی مردم عادی مثل ما نمی‌دانیم این چیزها را؟ مگر واضح نیست که مسیح علی‌نژاد بنا دارد به اسم دفاع از حجاب اختیاری، این‌جور وانمود کند که میان نظام جمهوری اسلامی و زن تقابل وجود دارد؟ مگر مشخص نیست که پروپاگاندای غرب می‌خواهد مسئله‌ی حجاب را سیاسی کند؟