همیشه این دانش آموزان هستند که نتیجه سوء مدیریت کسانی را می دهند که بدون هیچ تدبیری در زندگی آنها تغییرات ایجاد می کنند و این جای تامل بسیار دارد.

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران: یادداشت زیر از سوی عباس فرجی کارشناس آموزش و پرورش و مشاور در مدارس تهران به نگارش در آمده است. بر این اساس، جماران از ایجاد عرصه ای عمومی برای گفت و گو درباره سیاست های آموزشی کشور استقبال می کند و آمادگی کامل خود را، برای نشر پاسخ های هر شخص و سازمانی که در این زمینه مورد نقد واقع می شود؛ اعلام می دارد.

 

دانش آموزان پایه نهم، نمونه های آزمایشی آموزش و پرورش!

سال تحصیلی 95-94 تمام شد اما، برای برخی دانش آموزان هنوز ابتدای راه است. دانش آموزان پایه نهم، که گوشت قربانی و به نوعی موش آزمایشگاهی آموزش و پرورش بوده اند، تازه ابتدای راه اند. از این روی می گویم گوشت قربانی چون، نظام آموزشی، از ابتدای ورود این دانش آموزان به دبستان، خواب های عجیبی برایشان دیده بود. با ورود این دانش آموزان به دبستان، به یک باره کتاب های آموزشی تغییر یافت. کتاب ها از حالت سنتی خارج و روش جدید بخوانیم و بنویسم جایگزین روش های پیشین شد.

سردرگمی معلم، دانش آموزان و اولیاء

روشی که هم برای معلمان تازگی داشت و هم اولیا و هم دانش آموزان؛ گیجی و سر درگمی برای معلمان و کلاس های ضمن خدمت برای آن ها، آموزش لحظه به لحظه معلمان، برای آن که با چالش های این کتاب کنار بیایند؛ همه و همه، حکایت از آن داشت این روش، در هیچ نمونه ی آزمایشی، مورد آزمون قرار نگرفته است و احتمالا، به یک باره تصمیم گرفته شده است که در سبد آموزشی قرار داده شود .مثل خیلی از کارهای هیجانی که در سنوات گذشته به خصوص در آموزش و پرورش دولت دهم، شاهدش بوده ایم.

پایه ششم؛ مهمانی ناخوانده

اما کم کم این شیوه ی آموزشی جای خود را باز کرد و این دانش آموزان هم، با همان تغییرات لحظه ای، پا به کلاس دوم و سوم و... گذاشتند تا شدند دانش آموزان ششم ابتدایی. این مقطع جدید نیز، برای اولین بار بر روی این دانش آموزان مورد آزمایش قرار گرفت تا آن ها این سال را هم، به سلامت پشت سر گذاشتند؛ بی هیچ آینده ای و بی هیچ برنامه ی از قبل تعیین شده. کشتی این دانش آموزان، اندک اندک در متوسطه اول لنگر انداخت، تا پایه های هفتم و هشتم و نهم را درمتوسطه مشغول به تحصیل باشند.

پایه نهم و وضعیت مبهم هدایت تحصیلی/کوچ مشاوران به متوسطه ی اول

اما ناگهان، دوباره آموزش و پرورش از خواب برخواست و متوجه شد که ای داد بیداد! باید برای این دانش آموزان، هدایت تحصیلی انجام گیرد. از تابستان سال گذشته، در یک حرکت هیجانی، همه ی مشاوران از متوسطه دوم، به متوسطه اول فراخوانده شدند تا بار هدایت تحصیلی پایه نهم را، به دوش بکشند، البته بی هیچ نقشه ی راهی؛ بی هیچ انگیزش و علاقه ای؛ چرا که هیچ وقت از مشاوران، برای این عزیمت اجباری اجازه و مشورتی خواسته نشده بود.

این طور به نظر می رسید که مسئولین محترم نظام آموزشی نیز، خودشان، به یک باره متوجه شده اند که همان بچه هایی که با بخوانیم و بنویسم آغاز کرده بودند، خیلی بزرگ شده اند؛ آن قدر بزرگ که حالا برایشان باید هدایت تحصیلی انجام پذیرد.

سخنان مدیر کل شهر تهران و طرح نوی او

اسفندیارچهار بند، مدیرکل شهر تهران، در نطقی در سالن فرهنگ، در حضور مشاوران مدارس شهر تهران، همه آشفتگی های آموزش و پرورش را به گردن مدیران 15 سال پیش انداخت و گفت هر چه می کشیم، از دست همان هاست که نظام جدید را وارد آموزش و پرورش کردند و ما قصد داریم طرحی نو در اندازیم.

65 درصد دانش آموزان باید به فنی حرفه ای بروند

در این طرح نو، که به نظر، سیاست کلی آموزش و پرورش بر آن بوده، با الگو گیری از کشورهای پیش رفته، در نظر گرفته شده 65 درصد از دانش آموزان را به مراکز فنی و حرفه ای هدایت کنند. اما جای سئوال اینجاست که کجای آموزش و پرورش کشورما شبیه کشورهای پیشرفته است که این یکی هم مثل آن باشد؟ بگذریم که این بار هم، گوشت قربانی همان دانش آموزانی شدند که، از ابتدا برای آزمایش گاه آموزش و پرورش ساخته شده بودند.

خرداد تمام شد و هنوزهیچ چیر معلوم نیست

با وجود برگزاری جلسات و همایش های متعدد در خصوص هدایت تحصیلی، نتیجه آن شد که تا کنون که این نوشته به رشته ی تحریر در می آید، هیچ بخش نامه ی مشخصی در خصوص هدایت تحصیلی، به مدارس صادر نشده است تا بتوان بر اساس آن، به دانش آموزان و اولیای آن ها توضیح داد که فرزندشان برای سال بعد، چه وضعیتی خواهد داشت. خرداد تمام شده و هنوز، یک برگ هدایت تحصیلی هم صادر نشده و اولیاء نگران اند که بالاخره، سرنوشت دانش آموزشان چه خواهد شد. البته این را باید اضافه کنم که وقتی برگه های هدایت تحصیلی صادر شود، تازه اول داستان خواهد بود. برگه هایی که هیچ کس نمی داند به چه صورتی خواهد بود و چه پاسخی از سوی دانش آموزان و اولیای آن ها، به همراه خواهد داشت. این را از این روی می نویسم که عمق مبهمی ماجرا روشن شود.

البته ترجیح می دهم من نیز هم چون سایرین، منتظر بمانم و از اکنون، مرثیه برای این بی تدبیری آموش و پروش، در دولت تدبیر و امید نخوانم که گویا فایده ای ندارد. اما حسب شغلم و رشته تحصیلیم که مشاوره است، لازم می دانم چند نکته را در خصوص این روش هدایت تحصیلی خاطر نشان سازم.

مشاوران رازدار دانش آموزانند

اول این که در فرآینده مشاوره، یکی از مهم ترین ارکان مشاوره، راز داری است، اما جای سوال این جا است که وقتی از مشاوران دعوت کرده ایم که برای تک تک دانش آموزان، پرونده ی الکترونیکی تشکیل دهند تا اطلاعات شخصی و محرمانه آن ها را در آن قرار دهند، چرا این اطلاعات، باید بدون اجازه دانش آموز وارد سیستم دانا و یا سناد شود؟ احتمالا پاسخ این باشد که قرار است اطلاعات مشاوره ی، با نمرات دانش آموزان تجمیع شود. تا این جای داستان را می فهمم، اما سطح دسترسی به اطلاعات محرمانه دانش آموز و اولیای ایشان که صرفا حسب اعتمادی که به مشاور خود داشته آنها را بیان کرده است، چگونه خواهد بود؟

منظورم این است که وقتی شما، اطلاعات را وارد سناد و یا دانا می کنید، از معاون اجرایی تا مدیر و هر کسی که پشت آن سیستم می نشیند، می تواند اطلاعات محرمانه دانش آموز را مشاهد کند؛ حال مسئولان مشاوره بفرمایند وقتی مشاوری تا این حد اجازه می دهد که اطلاعات مراجع خود در اختیار دیگران قرار بگیرد، تا چه حد قابل اعتماد است؟

تکلیف پرونده ها چه می شود؟/مدارس خالی از مشاور

دوم این که، بر سر این همه پرونده الکترونیکی، که مشاوران با صرف زمان بسیار زیاد، ثبت کرده اند، چه خواهد آمد؟ با فرض این که در حال حاضر، هیچ مشاوری در متوسطه دوم نداریم که بخواهد از این اطلاعات استفاده کند؟ یعنی آموزش و پرورش از مشاوران خود خواسته فقط برای یک سال این همه اطلاعات وارد سیستم کنند و بعد آن ها را به حال خود رها کند؟ این کار به واقع چقدر می تواند با منطق سازگار باشد؟

وقتی که امتحانات شهریور ماه بی معنا می شود

سوم این که، این اطلاعات با سوابق آموزشی دانش آموز، قرار است تجمیع شود و بعد برگه هدایت تحصیلی صادر شود. آن چنان که من از فحوای کلام مسئولان فهمیده ام، هدایت دانش آموزان، باید در خرداد و تیر صورت بگیرد. حال تکلیف آن دسته از دانش آموزان که در یک یا چند ماده درسی تجدید دارند، چه خواهد شد؟ آیا آن ها نیز هدایت خواهند شد؟ فرض که هدایت شدند، سئوال مهم تر این که، امتحانات شهریور ماه، چقدر بر روی این هدایت تحصیلی نقش خواهد داشت؟ اگر جواب هیچ باشد، باید بگویم ضرورت برگزار امتحانات شهریور چه خواهد بود و این که آیا هیچ فرصتی به دانش آموزان برای جبران اشتباه در نظر گرفته نشده است؟

انتخاب یا اجبار رشته؟!

چهارم این که، امسال از آن جا که نه خود مسئولان می دانستند چه می خواهند و نه مشاوران می دانستند قرار است چگونه هدایت تحصیلی انجام پذیرد، لاجرم اطلاعات، بسیار مشوش در اختیار اولیا و دانش آموزان قرار داده شده است، اما از آن چه مسئولان در خصوص هدایت تحصیلی گفته اند، این گونه بر می آید که دانش آموزان، بر اساس اولویت بندی، به رشته ها و شاخه های مورد نظر هدایت خواهند شد؛ یعنی مثلا اگر اولویت اول دانش آموزی، فنی بود، باید به فنی برود. اگر چنین باشد، که بعید می دانم آموزش و پرورش بتواند جلوی موج اعتراض اولیا دوام بیاورد، باید پرسید چرا صحبت از انتخاب رشته می شود؟ مگر در انتخاب رشته دانش آموز مجاز نیست بین گزینه هایی که واجد شرایط است یکی را انتخاب کند؟ آیا بهتر نبود که نام انتخاب رشته را به اجبار رشته تغییر می دادیم؟

دانش آموزان قربانیان اصلی

و دست آخر این که، همیشه این دانش آموزان هستند که نتیجه سوء مدیریت کسانی را می دهند که بدون هیچ تدبیری در زندگی آنها تغییرات ایجاد می کنند و این جای تامل بسیار دارد.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
5 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.