گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

مجتهد مکتب‌ خمینی؛

سید صادق قادری: آیت الله صانعی از نمدِ فقاهت، برای خودش کلاهی ندوخته بود

ایشان مانند استادش حضرت امام نگاهشان این گونه بود که فقه آمده تا قواعد زندگی دینی و اسلامی را به ما دهد

پایگاه خبری جماران، حجت الاسلام والمسلمین سید صادق قادری از روحانیون مرتبط با مرحوم آیت‌الله‌العظمی صانعی و از اساتید حوزه علمیه قم،  ضمن توصیف شخصیت آن مرحوم، خاطرات و نکاتی خواندنی در این رابطه بیان داشت.

در ابتدا بفرمایید از دیدگاه شما جایگاه مرحوم آیتاللهالعظمی صانعی چگونه تصویر میشود و چه ابعادی میتواند داشته باشد؟

سخن درباره ایشان در دو مقام می‌تواند تصویر شود. یکم منش اخلاقی ایشان و دیگری روش علمی و اجتهادی شان.

 

مناسب است از اخلاق شروع کنیم و سپس از اجتهاد علمیشان بگویید. خلقیات ایشان را چگونه دیدهاید؟

به نظر می‌آید آنچه شریعت از ما خواسته و بر گردن عالمان گذاشته شده، غیر از مرجعیتِ علمی، ملجأ و ملاذ برای مستضعفان بودن است. البته مستضعف به معنای قرآنی نه عرفی و عامیانه. حضرت آیت‌الله العظمی صانعی این ویژگی را به صورت بسیار بارز و قوی دارا بود. مردم‌داری، رعایت حال فقرا، کسانی که به هر طریقی به استضعاف کشیده شده بودند، اعم از استضعاف مالی و حقوقی و اجتماعی، سیاسی؛ ملجأ و پناهگاه برای بسیاری از اینها بود و مراجعات به دفتر ایشان، این نکته را نشان می‌دهد که این بیت، فقط بیت مرجعیت علمی برای کسانی که علاقمند و عاشق آموزش و تعلم دین هستند نبوده، بلکه علاوه بر آن، ایشان ملجأ و ملاذ بر عوام و انام بوده است.

نکته دیگر، تواضع، فروتنی و خاکساریِ ایشان است که می‌توان برای هر کدام از اینها، از نمونه‌های خارج مثال بزنم. تواضع ایشان زبانزد خاص و عام است به گونه‌ای که حتی برخی تواضع بسیار بالای ایشان را خرده می‌گرفتند و منافی با شأن عالم دین -چه رسد به مرجع و مفتی- بیان می‌کردند. درحالی که به نظر می‌رسد این نقد و ایراد درست نیست. حضرت آیت‌الله العظمی صانعی بسیار متواضع و خاکسار بود. نمونه‌ای گذرا نقل کنم. یکی از نیروهای سپاهی از پاسدارانی که در دوره‌های قبل جزو محافظین بسیاری از بزرگان رده اول انقلاب بوده، نزدیک سی سال قبل برای من نقل کرد من در میان عالمان بسیار، آن منشی را که از سیره ائمه نقل شده و در صقع انسان‌های غیر معصوم می‌تواند باشد، در آقای صانعی دیدم. او که بعدها مقلد ایشان، و شیفته و علاقمند ایشان شد، هنگامی که در فوت همسر آیت‌الله صانعی ایشان را دیدم، مانند ابر بهاری گریه می‌کند. این ناشی از همان خاکساری و فروتنی، تواضع و مردم‌داری آیت‌الله صانعی است. وی می‌گفت بین ما پاسداران در زمانی که آیت‌الله صانعی دادستان بودند، راجع به نظافت سرویس بهداشتی در بخشی که مربوط به پاسداران بود، کدورتی ایجاد شد که در این روز نظافت وظیفه چه کسی است. وقتی صدای پاسداران بالا رفت آیت‌الله صانعی آمدند و پرس‌وجو کردند و در نهایت آستین و پاچه‌های خود را بالا زد و خودش سرویس پاسداران را تمیز کرد به گونه‌ای که همه ما را با خُلق خود شرمنده کرد. اینگونه نمونه‌ها زیاد است.

نکته سوم در منش اخلاقی شیفتگی ایشان نسبت به اهل‌بیت پیغمبر بود که بسیار دیده می‌شود، به گونه‌ای که گاهی کنترل خود را از دست می‌داد و بلند گریه می‌کرد و بعضا لباس از تن در می‌آورد و به جمع وارد می‌شد و مانند سایر عزاداران سینه‌زنی می‌کرد. روز عاشورا یا تاسوعا در سال‌های قبل در دفتر، مداح خوش‌صدایی که با مضامین عالی مداحی می‌کرد، فضا را گرفت و تحت تأثیر قرار داد. حاج آقا لباس و عبا و قبا را درآورد و پیراهن را کنار زد و شروع کرد به سینه‌زنی مانند جوانان. بعدها به من فرمود این امور مربوط به امام حسین، عاشقانه است و نباید تدابیر دنیوی کرد.

 

اجتهاد و منش علمی ایشان را چگونه دیدید؟

اما در روش علمی و اجتهادیِ ایشان، آنچه من با تورق در متون علمیِ ایشان و مباحثاتی که در جلسات علمی گاهی حضور داشتیم، چند نکته قابل اشاره است. نکته اول، حریت و آزادی در اجتهاد است. از دیرزمان اساتیدمان قصه‌ای را که شاید افسانه باشد، برایمان می‌گفتند که مانند رمان، می‌تواند روشی را نشان دهد. در بحث منزوحات بئر وقتی علامه حلی می‌خواست در کیفیت تطهیر آب چاه  بحث کند، چاهی در خانه خود داشت. او اول چاه خانه خود را پر کرد تا هیچ انگیزه شخصی در کیفیت افتای او وجود نداشته باشد. این داستان بیانگر این نکته است که هر فقیه و مجتهدی برای استنباط لازم است چاه‌های ذهنی خود را پر کند تا در مراجعه به متون هیچ گونه ذهنیتی از پیش نداشته باشد تا به صورت پیش‌داورانه فتوایی و حکمی صادر نماید. آیت‌الله صانعی آنچه را که از کتاب و سنت می‌فهمید، جز مصالح نوعی چیزی را در نظر نمی‌گرفت. اما مصلحت شخصی که بر من خرده می‌گیرند، مقلدانم کم می‌شود، یا علما بر من می‌آشوبند و من متهم به فلان می‌شوم، برای ایشان اهمیتی نداشت. درواقع یک حریت و آزادگی در استنباط احکام داشت که در تاریخ خیلی کم است. مرحوم ابن ادریس که از نوادگان دختری شیخ طوسی است، به همین شکل بود و بسیار حماسی و قدرتمندانه آمد و فضایی که بعد از شیخ الطائفه در جامعه شیعی ایجاد شده بود، و فقهای آن دوره تا صدسال را که مقلده عنوان می‌کنند، مرحوم ابن ادریس با اینکه از همین خانه بود، این فضا را شکست و موج را به کناری زد، و آنچه را که به آن رسید، بیان کرد. البته مصالح نوعی را باید در نظر گرفت. گاهی فقیه در مدرسه به فتوایی می‌رسد که احساس می‌کند اگر بگوید جامعه دینی دچار حرج و مرج می‌شود. اما مصالح شخصی که اگر بگویم برای من فلان و بهمان می‌شود، اهمیت نداشت. درواقع برای خودش قبایی ندوخته بود و از این نمدِ فقاهت، برای خودش کلاهی ندوخته بود.

نکته دوم احاطه حضرت آیت‌الله‌العظمی صانعی بر فروعات بود. بنده خدمت ایشان تلمذ نکردم اما در دهه‌های اخیر رابطه عاطفی و علمی با ایشان داشته‌ام. جلسات بسیار پرنفعی داشت. فروعاتی که در هر موضوع در کلام، تفسیر، فقه و ... مطرح می‌شد بسیار احاطه داشت. به عنوان نمونه پیرامون روایت «افضل الاعمال احمزها» من اشکالی داشتم که بلافاصله فرمود میرزا در جامعه الشتات این را گفته و احتمالاتی را مطرح کرده و تحلیلی ارائه فرمود. یا در بحث دعای عرفه، زیارت جامعه و ... که حضور فکری و ذهنی و احاطه بر موضوعات و فروعات، بیانگر تضلّع ایشان بر فقه و تتبع ایشان در فقه و موضوعات و فروعات فقهی است. که متاسفانه برخلاف آنچیزی است که برخی رسانه‌ها در یکی دو دهه اخیر برعلیه ایشان تبلیغات مسمومی داشته‌اند.

حضرت امام در تعبیر خود برای آیت‌الله صانعی می‌فرماید من ایشان را مانند فرزندم بزرگ کردم و ایشان به درس ما می‌آمد و اشکالاتی مطرح می‌کرد که من حظ می‌بردم. این را بگذارید کنار جمله علامه طباطبایی پیرامون شهید مطهری که وقتی ایشان سوال می‌کرد من به رقص می‌آمدم. شاگردی که استاد را به رقص روحی وادارد یا او را محظوظ به حظ علمی کند، بیانگر قدرتِ علمی اوست. حال در نظر بگیرید در فضایی که شاگردان امام از نخبگان بوده‌اند، آیت‌الله صانعی چه داشته است. در تسلیتی که رهبری بیان فرموده‌اند هم اشاره‌ای به این نکته دارند.

در نامه استعفای آیت‌الله صانعی به حضرت امام می‌نویسد آقایون من را متهم می‌کنند که نظریات شاذ دارم و امام از ایشان می‌خواهد ادامه دهد و از این نکته که نظرات شاذ دارند، خرده نگرفته که نظرات شاذ را کنار بگذارد و تابع جمع شود. این یعنی امام می‌پذیرد. البته در مورد حضرت امام هم برخی که غالبا اغراض سیاسی دارند اتهاماتی را به امام نیز می‌گفتند. هنگامی که امام بحث موسیقی و شطرنج، قلمروی ولایت فقیه، انفال و زمین و ... را مطرح می‌فرمودند همین بزرگواران از جامعه مدرسین و ... چه خرده ها که نگرفتند.

اما نکته سوم اینکه آیت‌الله صانعی متوجه شد که فقه می‌خواهد به ما قواعد زیست مسلمانی را ارائه دهد. متاسفانه برخی فقه را فقه مدرسه‌ای در نظر گرفته‌اند. اما ایشان مانند استادش حضرت امام نگاهشان این گونه بود که فقه آمده تا قواعد زندگی دینی و اسلامی را به ما دهد. بنابراین فقه باید روزآمد باشد و خمیرگون در پیچ و خم‌های زندگی خود را نشان دهد. اگر فقه از قافله زندگی عقب بماند، نمی‌تواند آنگونه باشد که اهل‌بیت خواسته‌اند. درواقع سعی و تلاش ایشان، در توفیق بین علم و سبک زندگی مردم بوده که در تنازع و تعارض با یکدیگر نباشد. یک انسان مسلمان در عین حال که زیست مسلمانی دارد بتواند زندگی مدرن خود را داشته باشد و تنافی در بین نباشد. فتاوای ایشان در همین راستاست و کسی که این روش را بخواهد انجام دهد لازم است سدها و موانع بسیاری را از جلوی خود بردارد. ایشان نیز تا جایی که توان داشت این کار را کرد.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.