• کدخبر: 1472097
  • منبع: حریم امام
  • نسخه چاپی

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

آیت‌الله‌العظمی صانعی (رضوان الله علیه) با تمام خصال علمی و اخلاقی‌اش که پاره‌ای از آن‌ها ذکر شد، دنیا را ترک کرد و در وفات او بسیاری از بزرگان پیام دادند و بسیاری در بیت ایشان حضور یافتند، که این بیانگر تجلیل آنان از مقام علم و عالم بود(علی الله اجرهم)؛ ولی‌ ای کاش این مهربانی‌ها و رعایت آداب مسلمانی را در زمان حیات بزرگان نیز نشان دهیم.

پایگاه خبری جماران، امیر حیات بینی، در هفته نامه حریم امام نوشت:

 

چند روز پیش بود که در کانال های خبری آمده بود که آیت الله یوسف صانعی بر اثر زمین خوردن در منزل مسکونی شان از ناحیه ی لگن و مچ دست دچار شکستگی شده اند و برای درمان در بیمارستان بستری شده اند. متأسفانه و صد متأسفانه، پیش از عمل جراحی این فقیه نواندیش و متفکّر مقارن اذان صبح روز شنبه 22 شهریور ماه 1399 دار فانی را وداع گفتند و به سرای باقی شتافتند؛ و این سرنوشت محتوم همه فرزندان آدم ابوالبشر(علیه السّلام) است از صالح و از طالح؛ به تعبیر سالار شهیدان حسین بن علی(علیه السلام): «خُطَّ الْمَوْتُ عَلَى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقِلَادَةِ عَلَى جِیدِ الْفَتَاةِ»

گر چه معمولاً جدایی دوستان، اقوام، اساتید، شاگردان و هر کسی که به نوعی وابستگی ای با دیگری دارد، ازکسان خویش سخت است؛ ولی در این میان، از دست رفتن برخی افراد که به نوعی از انواع منشأ تحولات مثبتی در جامعه اند یا دارای خصال نیک انسانی اند، تلخی و سختی مضاعفی دارد؛ که می توان گفت فقدان مرحوم آیت الله صانعی(رحمه الله تعالی) از این موارد است که شعر معروف مولوی در وصف سنایی غزنوی را به ذهن تداعی می کند:

گفت کسی خواجه سنایی بمرد                  مرگ چنین خواجه نه کاریست خرد

کاه نبود او که به بادی پرید                    آب نبود او که به سرما فسرد

شانه نبود او که به مویی شکست              دانه نبود او که زمینش فشرد

گنج زری بود در این خاکدان                     کو دو جهان را به جوی می شمرد

قالب خاکی سوی خاکی فکند                   جان خرد سوی سماوات برد

آری چه قدر زیبا بیان می کند زندان بغداد موسی بن جعفر(سلام الله علیه) عظمت ضایعه ی فقدان دانشمندان دین را:

«إِذَا مَاتَ اَلْمُؤْمِنُ بَکَتْ عَلَیْهِ اَلْمَلاَئِکَةُ وَ بِقَاعُ اَلْأَرْضِ اَلَّتِی کَانَ یَعْبُدُ اَللَّهَ عَلَیْهَا وَ أَبْوَابُ اَلسَّمَاءِ اَلَّتِی کَانَ یُصْعَدُ أَعْمَالُهُ فِیهَا وَ ثُلِمَ ثُلْمَةٌ فِی اَلْإِسْلاَمِ لاَ یَسُدُّهَا شَیْءٌ لِأَنَّ اَلْمُؤْمِنِینَ حُصُونُ اَلْإِسْلاَمِ کَحُصُونِ سُورِ اَلْمَدِینَةِ لَهَا »

با از دست رفتن چنین نخبگانی که یا تکرار نشدنی اند و یا تکرار آن ها آسان نیست، بر زندگان وظایفی می آید که در میان آن وظایف، بیان خصال انسانی، علمی، ایمانی، اخلاقی و تعبدی آنان از بسیاری از موارد دیگر مهم تر به نظر می آید. وقتی بیان مبارک و زرّین امیر سخن علی(علیه السلام) درباره دانشمندان را می خوانیم که « العلماء باقون ما بقی الدّهر أعیانهم مفقوده و أمثالهم فی القلوب موجوده» ، در ظاهر استنباط ما از مراد آن بزرگوار آن است که «إخبار» از اراده خداوند متعال بر زنده نگه داشتن یاد و نام دانشمندان در نظام تکوین است، ولی اگر گوش جان را به دقت بسپاریم شاید مراد آن حضرت، «إنشاء» و امر به بازماندگان برای باقی داشتن یاد و خاطره دانشمندان باشد.

 از طرفی در اخبار و معارف دین هم چنین به ما توصیه شده است که نه تنها از همه افراد- صرف نظر از آیین، نژاد، زبان و ...- بلکه از همه موجودات، درس بگیریم و دسته ی روایات «خُذِ الحکمه» بیان گر همین مطلب اند؛ حال اگر آن درس از یک دانشمند، آن هم دانشمندی دین، و آن هم دانشمند دینی که عامل به علم خویش نیز باشد، فضل آن شاید غنی از توصیف باشد.

با ذکر دو مقدمه فوق، مناسب می دانم در این مقال نکاتی چند از خاطرات مسموع خویش از مرحوم آیت الله صانعی(ره) از طریق رسانه ها و نیز دوستان آن فقیه متفکّر و مردمی را بر صفحه کاغذ بنگارم؛ به امید آن که سیره صالح آن روحانی متدین الگویی باشد برای خوانندگان گرامی.

1- فراموش نکردن اصل و پیشه خویش

ایشان در بیان زندگی نامه شان و نیز برخی سخنرانی های شان به روستایی و روستا زاده بودن خویش اشاره کرده اند و شاید هرگز این امر را منافی شخصیت خویش ندانسته اند.

در فضای مجازی مطلبی را می خواندم که ایشان در زمانی که درقم از اساتید بودند و شاید همان زمان هم به درجه اجتهاد نایل شده بودند، پدر مریض خویش را بر کول خود می گذاشت  و در کوچه پس کوچه های قم قدم می زد، او را حرم و دکتر می برد و در این میان، واکنش مردم و طلابی که او را می شناختند، دیدنی بود و از رفتار مردانه اش حیرت می کردند.

2- پیشرفت در شرایط فقر و مسکنت

به نقل از خود ایشان، آقای دکتر دینانی فرموده بودند:« در آن روزگار همه ی طلبه ها در فقر بودند، ولی اخوان صانعی علاوه بر فقر، مسکنت هم داشتند.»

آیت الله سید رضا بنی طبا- گه چندین سال در در اصفهان و قم با ایشان هم درس و هم حجره بوده اند- برای نگارنده نقل کردند که: « ما سه برادر بودیم که در مدرسه حاج سید صادق در گذر قلعه قم با آقای صانعی و اخوی شان در یک اطاق با هم بودیم. من کتری را آب کردم و گذاشتم روی چراغ فتیله ای. آقای صانعی به من گفت آقای بنی طبا ما که قند و چای نداریم، ای کاری که  شما انجام می دهید، اسراف است واسراف هم حرام است.

گفتم آقا تا این آب جوش بیاید، 3-2 ساعت طول می کشد؛ تا ما برویم نماز بخوانیم و این جوش بیاید، خدا بزرگ است. ایشان زودتر رفتند نماز و من عقب تر رفتم. دیدم یک کسی در می زند. گفت اطاق آقای بنی طبا این جاست؟ گفتم بله. پولی آورده بود برای نماز لیله الدفن پدرش.داد به من و رفت. من چون تا آن موقع نماز لیله الدفن نخوانده بودم و بلد هم نبودم، رفتم دم در و دیدم نیستش. برگشتم از روی رساله «جامع الفروع» آیت الله بروجردی دستور نماز لیله الدفن را نگاه کردم و خواندم. نماز را خواندیمئو رفتیم با همان پول قند و چای و برای همه کبابا گرفتیم. ایشان از نماز که برگشت، دید که هم قند و چای هست و هم کبابا خبر کرده بودیم. گفت اگر دانگی است، ما نیستیم! گفتن نه دانگی نیست، خدا رسانده است.»

3- احترام به اساتید

ایشان در سال 30 یا 31 قسمتی از بحث صلاه کتاب شریف لمعه را نزد فقیه مجاهد آیت الله حاج شیخ عباسعلی صادقی( حفظه الله تعالی) – که اکنون هم بحمدالله در قید حیات اند و در خرم آباد ساکن اند- خوانده بودند. آقای غلامحسین صادقی قهاره آقازاده آیت الله صادقی که در زمانی دادستانی آقای صانعی، معاون ایشان بوده اند، برای نگارنده نقل می فرمودند که آقای صانعی در جلسات متعددی در زمان دادستانی می فرمودند که من لمعه را نزد پدر شما خوانده ام.

هم چنین حجت الاسلام آقای حاج شیخ فخرالدین صانعی(دامت برکاته) آقازاده مرحوم آیت الله صانعی می فرمودند همیشه وقتی راجع به آقای صادقی بحث می شد، حاج آقا از تقوا، تدین و زهد ایشان می گفت.

و نیز یکی از مرتبطین با آن مرحوم نقل می کردند که روزی آقای صادقی به دفتر آیت الله صانعی آمدند، ایشان صندلی خود را به ایشان دادند و ایشان را به جای خود نشاندند.

آری این که در روایات می خوانیم « انَّ اللهَ تعالی وَضَعَ اربعاً فی اربعٍ: برکةُ العلمِ فی تعظیمِ الاستاذِ....» برکت علم در تعظیم استاد است و شاید یکی از اسباب توفیقات آن فقیه راحل همین مطلب بوده باشد.

در موردی مشابه یکی از شاگردان معظم له نقل می کردند که ایشان مکرراً افرادی را جهت رسیدگی به یکی از اساتیدشان- که قسمتی از مقدمات را نزد ایشان خوانده بودند- می فرستادند و از جهات مادی و معنوی از ایشان تفقّد می کردند.

هکذا از یکی از مرتبطین با معظم له شنیدم که ایشان به یکی از هم مباحثه های شان هم که خانه نشین بودند، رسیدگی می کردند.

4- علاقه به تدریس

خود ایشان می فرمودند که حتی در دورانی هم که در اوایل انقلاب برای تصدی مسئولیت در تهران بودم، تدریس در قم را ترک نکردم. یکی از شاگردان ایشان که از حدود 30 سال پیش امامت جمعه یکی از شهرستان ها را برعهده دارند، نقل می کردند که در ایام دادستانی ایشان، در قم در درس خارج کفایه ایشان شرکت می کردیم و ایشان هر روز از تهران برای تدریس به قم می آمدند، به طوری که خستگی ایشان از صدای شان مشخص بود.

5- احترام به اسلاف صالح حوزه ها

همان طور که در برخی نوشته های ایشان پیداست، ایشان با این که خود فقیهی بزرگ بودند و تصدی مسئولیت هایی هم چون عضویت در شورای نگهبان و و دادستانی کل کشور- که مطابق قانون، لازمه آن ها اجتهاد است- در سن جوانی، و نیز پیام های تسلیت بزرگان بعد از وفات شان، گویای این مطلب است؛ اما با این وجود، هنگام افتاء و بیان نظرات شان معمولاً شواهدی را فتاوای بزرگان نقل می کردند و خود در این باره به نقل از یکی از بزرگان می فرمودند که: « وقتی می خواهید نظری ارائه دهید، سعی کنید آن را به یکی از بزرگان پای بند کنید، تا هُو نشوید». از باب نمونه، ایشان اخیراً هنگام پاسخ به سوالی پیرامون اجرای حدود در عصر غیبت، ضمن پاسخ به سوال، شواهدی را از برخی بزرگان مانند فقیه متقی مرحوم آیت الله سید احمد خوانساری(ره) ذکر کرده بودند.

نکته قابل توجه آن است که ایشان در این زمینه حتی ابایی نداشته اند به نظرات برخی از ارقان شان حتی علمای در قید حیات هم توجه کنند. از باب نمونه خطاب به فقیه عادل و متتبع آیت الله آقای حاج آقا موسی شبیری زنجانی( متع الله المسلمین بطول بقائه) فرمودند: «بنده وقتی یک نظر فقهی می دهم، می گویم اول نگاه کنید محققی مثل حضرت آقای شبیری این صناعت فقیهی ای که بنده دارم، آن نظریه را داده است؟ موافق با نظریه ایشان است یا موافق نیست؟».

 البته این مطلب شاید گرچه بیان گر تواضع و تیزبینی ایشان است، ولی می تواند تا حدودی فضای فکری برخی محیط های علمی را نیز به اثبات برساند که حاضر به تحمل شنیدن نظرات دگیران نیستند و فقیهی بزرگ برای اثبات نظر خویش، باید به نظرات دیگر فقها استناد کند تا بتواند مانع برخی هجمه ها شود.

6- تلاش برای حفظ استقلال حوزه های علمیه

از دغدغه های آن فقیه شجاع، حفظ استقلال حوزه های علمیه از جهات گوناگون، به ویژه از جهت مالی بود و خود نیز در این زمینه پیش قدم بودند و هرگز دامن شان به این مسائل آغشته نگشت. هنگامی که جناب حجت الاسلام و السملمین مسیح مهاجری( دامت برکاته) سردبیر محترم و دلسوز روزنامه جمهوری در سال 1397  در مقاله ای در روزنامه از بودجه های دولتی حوزه های علمیه انتقاد کرده بودند، مرحوم آیت الله صانعی(ره) ابتدای درس خارج فقه شان از ایشان تجلیل کردند و فرمودند: «.... چه بودجه ای از این بهتر که شما بروید اخبار اهل بیت(ع) را بگویید، آیات قرآن را تفسیر کنید، مسائل اسلامی را بین کنید، مردم قربه الی الله به شما کمک کنند تا زندگی تان را اداره کنید؟! ... با این بودجه های کلان که همین مقاله آمار داده، نوشته بسیاری از مفاسد را می توان جلوگیری کرد. نمایندگان محترم به این بودجه ها توجه کنند، روی یک ریال آن، هم من مسئولم و هم آن آقایان مسئولند؛ من مسئولم که نگفته ام و آن آقایان مسئول اند که فکر نمی کنند...»

آری این وابستگی حوزه های علمیه به دولت ها – هر چند به نام نظام دینی هم باشند- یاد آور جمله معروف اباذر غفاری به غلامی است که معاویه شرط آزادی او را قبولاندن هدیه ای به اباذر دانست؛ که ابوذر(رضوان الله علیه) در جواب او( نقل به مضمون) گفت: « اگر این هدیه را قبول کنم، گرچه تو آزاد می شوی، اما من بنده می شوم!»؛ و مرحوم آیت الله صانعی(ره) هم چون از این قیود آزاد بود و دستش به چنین پول هایی آغشته نبود، چنین آزادانه حرف دل خود و مردم را می زد؛ در این باره در همان جلسه ی درس فرمودند:« بنده از روزی که برخی مسئولیت ها و سمت هارا پذیرفتم تا الان، اگر یک ریال از بودجه حکومت و دولت گرفته ام، شما بیاورید، من سرم را در مقابلش می دهم. اگر بنده موردی داشتم، که تمام بلندگوهای دنیا را پر می کردند.»

7- محبت به رسول اکرم و اهل بیت( صلوات الله علیهم اجمعین)

از مصادیق این خصلت ایشان اهتمام شان به برپایی مجالس عزا در ایام سوگواری آل الله(علیهم السلام) بوده است که تصاویری نیز نشان می دهد سربرهنه در برخی از مراسمات عزاداری می کردند. نیز از دیگر مظاهر محبت ایشان به اهل بیت(ص)، سفرهای مکرّرشان به مشهد مقدس و زیارت ثامن الائمه( صلوات الله و سلامه علیه) است که خود نیز در این باره با نقل داستانی از یکی از اجدادشان، می فرمودند ما در محل به طایفه مشهدی ها معروف هستیم.

آخر الآمر نیز در بنا به وصیت شان در قبرستان شیخان در کنار مزار جناب زکریا بن آدم( رضوان الله علیه)- که همسفر امام رضا(ع) در سفر حج بوده اند- به خاک سپرده شدند.

8- آرزوی استاد شان

از اساتید مرحوم آیت الله صانعی(ره)، فقیه مجاهد و متبحر مرحوم آیت الله منتظری(ره) بوده اند که ایشان همراه با رفیق دیرینش مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی(رضوان الله تعالی علیه) بیع مکاسب و قسمت الهیات منظومه حکمت را نزد ایشان تلمّذ کرده بودند. مرحوم آیت الله منتظری درباره ی این دو شاگرد با استعدادش آرزوی جالبی کرده بود که تقریباً هم به وقوع پیوست. آیت الله صانعی(ره) آن خاطره را به نقل از استاد متبحرخویش چنین نقل فرموده اند:

«آیت الله العظمی آقای منتظری استاد ما بودند من مدتی منظومه را نزد ایشان می خواندم. مدتی هم به همراه آقای هاشمی رفسنجانی پای درس مکاسب شیخ انصاری ایشان می رفتم.

آقای منتظری، با شاگردان خود با تواضع برخورد می کردند و رفاقت داشتند. ما گاهی پس از درس به همراه هم قدم زنان به خانه ایشان می رفتیم و از ما با هر چیزی که در خانه بود پذیرایی می کردند.

گاهی می‌فرمود: " آشیخ یوسف! کی می‌شود تو مرجع بشوی  و این آقای هاشمی شاه بشود!" وجه تناسب من و آقای هاشمی این بود که  با هم رفیق بودیم و هم هر دو نفر ما ریش نداشتیم.

آشیخ اکبر آن موقع خدمت آقای منتظری می‌آمد و از شاگردهای خوب آقای منتظری بود. همیشه او همه جا از شاگردهای مبرّز و خوش استعداد بود و آقای منتظری به او عنایت داشتند و نسبت  به او صریح هم بودند.»

حضرت آیت الله العظمی یوسف صانعی(ره) به روایت تصویر

9- صداقت و صراحت

ایشان از سال ها قبل از آغاز نهضت اسلامی، از شاگردان خوب دروس فقه و اصول مرحوم آیت الله خمینی بوده اند و بارها در سخنرانی ها و دروس شان از ایشان یاد می کرده اند و به نقل از حجت الاسلام و المسلمین آقای صادقی اردستانی(دامت برکاته) ایشان در سال 41 از مروجین مرجعیت مرحوم آیت الله خمینی بوده اند و نیز در سال های مبارزات هم در برخی منابر به مسائل انقلابی هم تا حدودی وارد می شده اند و گاهی در برخی مواقع مانند سفر تبلیغی شان به رفسنجان، دچار درد سر هایی هم شده بودند؛ ولی باید گفت ایشان بیشتر از ثمرات عمر علمی و مبارزات علمی مرحوم آیت الله خمینی محسوب می شدند تا عمر مبارزاتی ایشان. در این میان آن چه که تحسین برانگیز است، آن است که ایشان گرچه بعد از انقلاب هم از نزدیکان به مرحوم آیت الله خمینی بوده اند، ولی هیچ گاه برای خود فضیلت های دروغین مبارزاتی نتراشیدند، بلکه با صداقت خود را جزء حلقه سوم مبارزات تعبیر کرده بودند.

10- دفاع از مظلومان سیاسی

متأسفانه حرکات برخی عناصر تندرو اعم از پیر و جوان، شکستن حرمت برخی بزرگان را در پی داشت که از جمله آنان مرحوم آیت الله منتظری و مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی بودند. نقل شده است که هنگامی که مهاجمان قصد تعرض به بیت مرحوم آیت الله منتظری را داشتند، آیت الله صانعی(رضوان الله علیه) آنان را به تندی مورد عتاب قرار داده بود و نیز در سال هایی که مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی مورد بی مهری و شماتت برخی قرار گرفته بود، آیت الله صانعی چه در زمان حیات و چه در زمان ممات شان از ایشان حمیات کردند و سخنرانی ایشان در پایان درس شان بعد از وفات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی شنیدنی و خواندنی است.

 و نیز در سال های اخیر یاد محصورین را در خاطر داشتند و در مناسبت هایی از آنان یاد می کردند؛ که البته همه ی این حرکات هزینه هایی را برای ایشان در برداشت.

11- قبول اشتباه

در این زمینه مناسب می بینم مطلبی را که از ایشان پیرامون برخوردشان با مرحوم آیت الله شریعتمداری نقل شده است و ظاهراً بیان گر شجاعت شان در پذیرش اشتباه خویش است، بیان کنم:

«در قضایای مربوط به مرحوم آیت الله العظمی شریعتمداری من خیلی جوانتر از حالا بودم. از کوچه ای که ایشان از منزل می آمدند تا دارالتبلیغ-قمی های جمع خوب میشناسند- من در مسیر مقابل حرکت میکردم، چشم در چشم ایشان می‌شدم و برای نشان دادن بغض، تحقیر و مخالفتم به ایشان سلام نمی‌کردم! حالا بعد ٣٥ سال گاهی که سری به مدرسه فیضیه میزنم این طلبه‌های جوان تندرو عیناً آن رفتار را با من می‌کنند! سبحان الله! این روزها که برخی از سر بغض و برای تخریب این حرف‌ها را در مورد من می‌زنند به این فکر می‌کنم که تاوان کدام رفتار را می‌دهم؟ این را برای تنبه خودم و شما برادران و خواهرانم گفتم که مراقب خودمان باشیم.»

12- عمل به فتوای خود

 از جمله فتاوای مرحوم آیت الله صانعی- که مرحوم آیت الله بهحت هم همین نظر را داشتند- این بود که برای افطار روزه، استتار قرص یا همان غروب آفتاب کفایت می کند و نیازی به زوال حمره ی مشرقیه نیست. در این باره حجت الاسلام و المسلمین شیخ قدرت الله توسلی فارفانی از شاگردان  قدیمی آیت الله صانعی خاطره ای را از استاد خویش برای نگارنده به شرح زیر نقل کردند:

« همراه با ایشان در منزل یکی ای مومنین برای افطار مهمان بودیم. در حالی که هنوز اذان مغرب رسمی شروع نشده بود، آیت الله صانعی به محض غروب آفتاب روزه ی خود را افطار کردند و این مطلب بیان گر این بود که ایشان به فتوای خود عمل کردند».

13- تواضع علمی

در این باره مطالبی در ذهن دارم که مناسب می دانم به خاطره ای که روحانی شریف حجت الاسلام و المسلمین سید محمدعلی ایازی(دامت افاضاته) که سال های طولانی با مرحوم آیت الله صانعی در ارتباط بوده اند، از ایشان برای نگارنده نقل فرمودند، اشاره نمایم. جناب آقای ایازی می فرموند: « وقتی «رساله فی رویه الارتداد» را نوشتم، در سال 81 یک نسخه از آن را خدمت مرحوم آیت الله صانعی دادم.پس از مدتی ایشان فرمودند مطالب شما باعث شد که دو مورد از فتاوای من درباره ارتداد تغییر کند. این مطلب بیان گر این بود که ایشان وقتی مطالبی علمی را می پسندیدند، از هر کس- ولو از نظر فضل در درجه ی مادون خودشان باشد- می پذیرفتند و این بیان گر سخن معروف امیرمومنان(ع) است که فرمودند«اُنظر إلی ما قال و لا تنظر إلی من قال».».

14- چند سوال از محضرشان

شبی در سال 92 یا 93 در دفترشان خدمت شان رسیدم و سه مسئله ی شرعی را از ایشان استفتاء کردم که مناسب میبینم که آن ها را در این جا نقل کنم. بدیهی است که عمل به این فتاوا فقط برای مقلدین ایشان حجت است.

سوال اول: از ایشان پرسیدم آیا تراشیدن ریش حرام است؟ فرمودند: خیر، ولی بهتر است که نتراشید. پرسیدم یعنی داشتن ریش مستحب است؟ فرمودند خیر، ولی بهتر است که نتراشید.

سوال دوم: پرسیدم که آیا کسی که از پدر و مادری مسلمان متولد شده است ولی بعداً مسیحی شده است، نجس است؟ فرمودند: خیر؛ همه انسان ها پاک اند.

سوال سوم پرسیدم آیا به امام جماعتی که آقایان هاشمی یا موسوی و کروبی بد و بیراه می گوید، می توانیم رجائاً اقتدا کنیم و بعداً نمازمان را اعاده کنیم؟ فرمودند: خیر.

آری فتاوای انسانی ایشان حقیقتاً مایه آبرویی بود برای آیین و مکتب اسلام.

15- کلام پایانی

در روز تشییع آیت الله صانعی به یاد شعری افتادم که معروف است که ابوهریره عجلی آن را رثای امام صادق(ع) سروده است، آن را برای یکی از شاگردان ایشان که به تشییع می رفتند، فرستادم؛ آن شعر چنین است:

أَقُولُ وَ قَدْ رَاحُوا بِهِ یَحْمِلُونَهُ          عَلَی کَاهِلٍ مِنْ حَامِلِیهِ وَ عَاتِقٍ‌

می‌گویم و حال آن‌که بر دوش‌های کسانی که او را گرفته بودند، او را می‌بردند.

أَ تَدْرُونَ مَا ذَا تَحْمِلُونَ إِلَی الثَّرَی           ثَبِیراً ثَوَی مِنْ رَأْسِ عَلْیَاءَ شَاهِقٍ

آیا می‌دانید چه چیزی را به‌سوی خاک می‌برید! کسی که جایگاهش بر بالای قله بسیار بلند است.

غَدَاةَ حَثَا الْحَاثُونَ فَوْقَ ضَرِیحِهِ          تُرَاباً وَ أَوْلَی کَانَ فَوْقَ الْمَفَارِقِ

صبحگاهی خاک پاشندگان بر بالای ضریحش خاک ریزند؛ درحالی‌که بهتر آن است که خاک بر سر ریزند.

آیت الله صانعی(رضوان الله علیه) با تمام خصال علمی و اخلاقی اش که پاره ای از آن ها ذکر شد، دنیا را ترک کرد و در وفات او بسیاری از بزرگان پیام دادند و بسیاری در بیت ایشان حضور یافتند، که این بیان گر تجلیل آنان از مقام علم و عالم بود(علی الله اجرهم)؛ ولی ای کاش این مهربانی ها و رعایت آداب مسلمانی را در زمان حیات بزرگان نیز نشان دهیم؛ مولوی چه زیبا می گوید:

بیا تا قدر یکدیگر بدانیم           که تا ناگه زهمدیگر نمانیم

عزیزان جان فدای دوست کردند           ددی بگذار ما هم مردمانیم

چو بر خاکم بخواهی بوسه دادن         رخم را بوسه ده اکنون همانیم

 شعر معروفی در پایان ماه مبارک رمضان زمزمه می شود:

« رمضان می رود، ای کاش صفایش نرود/ سحر و جوشن و قرآن و دعایش نرود»

که ما در این جا باید بگوییم:

« صانعی میرود، ای کاش صفایش نرود/ زهد و تحقیق و علم و وفایش نرود»

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
3 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

  • کدخبر: 1472097
  • منبع: حریم امام
  • نسخه چاپی

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.