گمان ذهن مردمان سرزمینمان هیچ گاه بواسطه شاعرانگی های مفاخرش از روستا خالی نمی شود؛ آنگاه که سهراب می گوید: آب را گل نکنیم، چه گوارا این آب!/چه زلال این رود!/مردم بالادست، چه صفایی دارند!/چشمه‌هاشان جوشان، گاوهاشان شیرافشان باد!/ ... مردمان سر رود، آب را می‌فهمند، گل نکردندش، ما نیز آب را گل نکنیم...
آوازه قدمت حلوای ضیابر، طعم و پرونده در مسیر ثبت ملی آن، گروه ایرنا را بر آن داشت تا راهی این بخش از توابع شهرستان صومعه سرا واقع در غرب گیلان شوند تا به قلم، عکس و فیلم ، مانایی آئین شاد و دلچسب نوروزی نیاکانمان را در این بخش از سرزمینمان مستند سازد.
نم باران شمال ، سرمای لطیف اواخر اسفند و گذار در جاده ای که پس از بندر انزلی و لاله های تالابش، در مسیری میانبر به سمت ضیابر به نقاشی های فزون واقع گرایی (هایپر رئال) تبدیل می شد؛ تا چشم کار می کرد مزارع شالی بود که به تلاش مردان و زنان این سرزمین کرت بندی و شخم زده شده بودند و در این مسیر دسته دسته کلاغ بر زمین های شخم خورده بدنبال دانه می گشتند و گاه یکنفس با هم به سوی چکاد صنوبرهای بی برگ زمستانی پران می شدند.
در طول مسیر راه های روستایی باریک تر می شدند و نمود جنگل های صنوبر در میان صدای گاوها واضح تر؛ برای نخستین بار بود راه هایی چنین نظیف و به دور از زباله می شد دید؛ البته گاه به وحشت دچار می شدیم آن زمان که خشونت نیسان های آبی رنگ و کامیون های کوچک با بارهای چوب درختان جنگلی در آن باریک راه روستایی باران خورده، به قصد سبقت گرفتن نمایان می شدند.
در مسیر پر بود از کارخانه های برنج کوبی و مغازه های کوچک بومی که حاصل دسترنج برنج روستائیان دلنشین این سرزمین را به خواستاران داخلی و خارجی عرضه می کردند؛ روستای شیل سر، سرسبز کرگان با خیابان نیزارش، آبکنارکهن و سرانجام ضیابر ...
در مسیر راه مهران سبحانی راه بلدمحلی مان که خود در کار مستندسازی فرهنگی به همراه برادرش دستی بر آتش داشت، همراه گروه خبری ایرنا شد و از پی آن خودروی پرایدی سیاه رنگ که ما را به خانه ای در روستای چکوور هدایت می کرد؛ باران بود و زمین خیس بود و مناظر بکر...
در حاشیه جاده، مقابل در آهنی بزرگی هدایت شدیم که از دیوارهای بلوکی اش خزه های سبز، نشاط انگیز بودند و شکوفه های صورتی درختان گل و قامت درختان تنومند جنگلی بر پرچین کوچه باغ کناری سایه افکنده بود و مرغ ها و خروس ها شادان از پی جوجه هایشان دوان بودند.
همهمه خوشامدگویی بود و بانوان محلی به استقبال آمده بودند؛ عطر دارچین و هل و روغن حیوانی در آن سرما مشامت را می نواخت؛ پله های ایوان را گذشتیم و وارد اتاقی شدیم که سقفش تمام چوب بود و بر سقف بار دانه های پیاز آماده کشت در توری وسیعی از سقف آویزان بود تا چند روز پیش از عید در باغ کاشته شوند؛ پنجره چوبین با پرده ای گلبهی، رو به کوچه باغ های نارنج تزئین شده بود و قطره های باران بر پشت شیشه های آن می لغزیدند.
شاید پانزده یا شانزده بانوی پیر و جوان روستایی گرداگرد اتاق برپای سفره ای نشسته بودند که در صدر آنان رفعت خانم ابراهیمی (که مدیریت و سرکردگی از وجناتش پیدا بود) دست به روغن گرم آغشته می کرد و آرد برنج را در نمکیار (ظرف سفالی به شکل مجمعه با لبه های بلندتر) با مایعی داغ از جوهر لیمو، شکر و زعفران ورز می داد و چونه هایی به قدر یک سیب کوچک بر وسط سفره می انداخت و بانوان دیگر یک به یک چونه ها را بر می داشتند و با بطری های شیشه ای، خمیرها را بر سنگ نازک می کردند و به سوی بانویی هدایت می کردند که دیگ بزرگی از مخلوط گردو ، هل، جوز هندی و ... در کنار داشت و لایه نازکی از این مخلوط روی خمیر پهن شده می کشید و به مریم می داد تا آنها را به قالب یک مربع تا بزند و در مجمعه ای بزرگ بر روی هم بچیند.
رقیه خانم حین کار و گل گفتن و گل شنفتن زنان روستا، به ایوان رفت و با مجمعه ای از کدو حلوایی پخته شده که رنگ داغ نارنجی و بخار غلیظی از آن برمی خواست و در آن فضای سرد بارانی ایوان بسیار گیراتر بود، وارد شد و مجمعه را در وسط سفره گذاشت و از همه خواست قدری دست از کار بشویند و تا سرد نشده، از لذت خوردن آن کدو حلوایی داغ غافل نشوند.
او همزمان که در پیش دستی ها برش های کدو حلوایی داغ را سرو می کرد، گفت: حتی خارجی ها هم برای خرید این حلوا به روستاهای ضیابر می آیند و ما اگر تمام کرده باشیم، سعی می کنیم از فامیل برایشان تهیه کنیم و گاه حتی به چند دانه هم راضی شده اند.
رفعت خانم حین ورز دادن می افزاید: قدمت حلوای ضیابر پدربابایی است و تا یاد دارم، هرسال تنها در آستانه نوروز، زنان این سرزمین هر روز درخانه یکی گرد هم می آیند و بین 500 تا یک هزار دانه حلوا برش می زنند و با این رسم به استقبال نوروز می روند.
مریم باغچه ای که از همه جوان تر است و گاه سهند (پسر کوچکش) را در گهواره چوبی تاب می دهد، می گوید: هیچ میهمان نوروزی در ضیابر و روستاهای اطراف، بدون حلوا از خانه خارج نمی شود و این رسم ضیابری هاست که 10 تا 15 دانه حلوای ضیابر را همراه هر خانواده میهمان می کنند.
کم کم مردان هم می آیند و با چای و حلوا پذیرایی می شوند و در برابر سوالی که از آنان پرسیدیم که آیا برآوردن این حلوا کم رنگ شده یا نه ؟ موضع می گیرند و می گویند حلوای ضیابر فقط خوراک نیست، فرهنگ است و هیچوقت این آئین پیش از عید، در این سرزمین کمرنگ نشده و نخواهد شد.
یکی از آنها که مسئول برگزاری جشنواره حلوای ضیابر پیش از نوروز است، با زنان روستا بر سر قیمت چانه می زند و از آنان می خواهد بهترین کیفیت را در جشنواره ارائه دهند.
عجیب بوی عید و شادی بر فضا مستولی است که یکی از بانوان به دیگری یادآور می شود از 'واویشته برنج ( یکی از آجیل های شب عید گیلانیان است که با سرخ کردن برنج خیس خورده آماده می شود)' بر سر اجاق گاز در ایوان غافل نشود؛ با خود می گویم چه دور مانده ایم از این فضاهای صمیمی، چقدر در روابط شهرنشینی مان، دچار لکنت شده ایم که دیدن چنین تصاویری ما را به هیجان و اشک شوق وا می دارد.
در میان همهمه شادی و نشاط بانوان روستای چکوور، آهنگ رفتن کردیم و ما نیز از رسم ضیابری های میهمان نواز بی بهره نماندیم و به تعداد گروه، بسته ای از حلوای ضیابری همراهمان کردند و در مراسم بدرقه از آنان پرسیدم چرا اینقدر این روستا نظیف است و گفتند: اینجا همه فامیل هستند، زباله های طبیعی را دفن می کنیم و فقط پلاستیک و شیشه را برای ماموران شهرداری می گذاریم تا ببرند.
در راه بازگشت، پس از گذار از همان مسیر میانبر به جاده رضوانشهر - انزلی رسیدیم که در ضلع چپ آن دریا می خروشید ...
سید مهدی میرصالحی کارشناس مسئول ثبت آثار تاریخی میراث فرهنگی گیلان در گفت‌وگو با خبرنگار ایرنا، اصالت خوراک گیلان را مورد تاکید قرار داد و گفت: قدمتی برای حلوای ضیابر متصور نیست و برخی آن را حتی هزاران ساله می خوانند و بر اساس همین قدمت و اصالت، پرونده ثبت ملی حلوای ضیابر برای دریافت کد ملی ارسال شده است.
وی با بیان اینکه نان برنجی و کلوچه فومن به ثبت رسیده و امروز برای ثبت حلوای ضیابری در این منطقه حضور پیدا کرده‌ایم، افزود: شیرینی‌های محلی، نوعی اصالت هستند که برای در امان ماندن از تغییر و فراموشی ثبت آنها، پیگیری و مراحل پخت آن مستندسازی می‌شود.
چنین است که اگر آبادی در هیاهوی آهن و دود و سیمان گیج نشود؛ دنج ترین جای جهان خواهد بود چنانکه با رشد عظیم جمعیت و چیرگی صنعت بر کره خاکی، گردشگری روستایی از سال 1945 آغاز شد و امروز تقاضا برای این گونه گردشگری در جهان و کشور، روندی صعودی دارد.
بنا به تعریف استادان گردشگری، گردشگری روستایی امروزه یکی از مردمی ترین اشکال گردشگری است و فعالیت ها و گونه های مختلف گردشگری در محیط های روستایی و پیرامون آنها که دربردارنده آثار مثبت / منفی برای محیط زیست روستا ، انسان و طبیعت است؛ تعریف می شود.
خرسندیم که هنوز گیلان به نسبت دیگر نقاط کشور، نماد آبادانی است؛ رودها در روستاهایش می خروشند و هنوز شناسه اش جنگل، شالی و باران است و فرهنگش سرخوش آئین هایی است که برای مردمان سرزمینمان و دیگر مردمان دور، گیراست.
گیلان، هماره مقصدی نو برای نوروز است ...
گزارش از: مرضیه ضامن
1881 / 2007
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.