به گزارش ایرنا؛ با آغاز جنگ تکفیری های داعش علیه مردم و دولت های عراق و سوریه و حضورشان در نزدیکی مرزهای کشورمان، این گروهک تروریستی عملا زنگ خطری برای جمهوری اسلامی ایران بود.
آن روزها تکفیری های داعش با حمایت آمریکا و اسرائیل دنبال آن بودند که به مرزهای ایران نیز تجاوز کنند اما شیرمردان ایران و مدافعان حرم اجازه نزدیک شدن به مرزهای کشورمان را به این جنایتکاران ندادند.
مدافعان حرم داوطلبانه پای در میدان نهادند و از حریم مرزهای ایران دفاع کردند، آنان از جان خود گذشتند تا چشم طمع حرامی های داعش بخشکد و دستان پلیدشان از آب و خاک این سرزمین دور بماند.
شهید اکبر نظری یکی از این شیرمردان حاضر در جبهه مقاومت و جنگ با تکفیری ها بود که جانش را داد تا اسلام حفظ شود و دشمن ملعون فکر تجاوز به این سرزمین را با خود به گور ببرد.
مادر این شهید والامقام در گفت و گو با خبرنگار ایرنا، از خاطرات پسرش گفت، خاطراتی که با بغض و گریه آمیخته شده بود.

** به حضرت زنیب (س) فکر می کنم دلم برای پسرم آرام می گیرد
خانم 'نورمحل آزاد درخت' مادر شهید 'حمزه کاظمی' بعد از گذشت 2 سال و نیم از شهادت پسرش هنوز هم نامش را به زبان می آورد بی اختیار بغضی غریب گلویش را می فشارد، انگار همین دیروز بوده که خبر شهادت پسرش را شنیده است.
خانم آزاد درخت می گوید: هروقت غم فراق حمزه به سراغش می آید با حضرت زینب (س) درد دل می کنم، حرف زدن با ایشان مرا آرام و قلبم را مطمئن تر از همیشه می کند.
از مادر شهید می پرسم که با حضرت زینب چه می گوید؟ پاسخ می دهد که از ایشان می خواهم هوای پسرم را داشته باشد، هوای ما را هم داشته باشد که نکند فراق و دوری حمزه ایمان و اعتقاد ما را سست کند.
وی ادامه می دهد: از یک طرف دوری و فراق حمزه آزارم می دهد اما از طرف دیگر خوشحالم که پسرم بهترین راه و مسیر را انتخاب کرد، مسیری که وی را جاودانه کرد و عاقبت بخیر کرد.
مادر شهید کاظمی، حمزه اش را مردمدار، با اخلاق، متواضع و مهربان توصیف می کند و می گوید: او را از کودکی خودم بزرگ کردم، همه تلاشم را به کار گرفتم که حمزه را خوب تربیت کنم تا در آینده فرد مفیدی برای جامعه و کشورش باشد.
وی تصریح کرد: پسرم نسبت به مسائل مذهبی و به جا آوردن تکالیف دینی بسیار مقید بود، او معتقد بود که هر کس با خدا باشد خدا هم با اوست و یاریش می کند.
خانم آزاد درخت در مورد اعزام پسرش به سوریه هم گفت: حمزه وقتی در تلویزیون می دید کسی شهید شده قبطه می خورد، می گفت همرزمان و همکاران ما شهید شدند و ما از غافله جاماندیم تا اینکه با تلاش فراوان موفق شد مجوز اعزام به سوریه را بگیرد.
این مادر شهید می گوید: موقع رفتن به سوریه برای اینکه مبادا مخالفت کنیم بدون خداحافظی رفت اما راستش این اواخر زیاد مخالف رفتنش هم نبودم چرا که می دانستم حمزه راه خطا نمی رود و این راهی هم که انتخاب کرده جز به خیر و سعادت ختم نمی شود.
وی این را هم گفت که پسرش در زمان دوران دفاع مقدس هم شیمیایی شده بود و هم دوبار ترکش به دستانش اصابت کرده بود ولی هرگز دنبال حق و حقوق جانبازیش نرفت و به همان حقوقس که از سپاه می گرفت اکتفا کرد.
مادر شهید کاظمی ادامه داد: تا روزی که پسرم شهید شد درجه نظامی اش را نمی دانستم چرا که هرگز برای اینکه کسی به خاطر لباس و درجه اش به وی احترام بگذارد یا سلامش کند آن را در جایی به جز محل کارش نپوشید.
پیکر شهید حمزه کاظمی پس از گذشت حدود یکسال از زمان شهادت به کشور باز گردانده شد، بازگشت باشکوهی که مادر آن را یکی از بهترین روزهای زندگیش می داند و می گوید: انگار حمزه ام دوباره زنده شده بود وقتی پیکرش را باز گرداندند.
وی ادامه داد: در آن یکسال سخت و طاقت فرسا به خود دلداری می دادم که حمزه ام مهمان حضرت زنیب (س) است و چه میزبانی بهتر از دختر امیرالمونین (ع)، مطمئن بودم که پسرم به آرامش ابدی رسیده و بر سفره اهل بیت (ع) مهمان است.
از شهید حمزه کاظمی 2 دختر 13 و 10 ساله به نام های درسا و لیلا به یادگار مانده است
شهید والامقام حمزه کاظمی، بهمن ماه سال 1394 در جریان مبارزه با تروریست‌های تکفیری در شهر حلب سوریه به شهادت رسید و پیکر مطهر این شهید بعد از آزادسازی حلب، بهمن ‌ماه سال 95 در مزار شهدای کرمانشاه به خاک سپرده شد.
استان کرمانشاه در راه دفاع از حرم اهل بیت (ع) 15 شهید را تقدیم اسلام کرده است.
مصاحبه از مسعود اسماعیلی
7458/8066
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.