به گزارش ایرنا، شهرزاد با خوش رویی در را به رویم گشود؛ نمی دانستم چگونه و از کجا شروع کنم. شربتی از نعنا و لیمو برایم آورد و گفت: مجید شربت نعنا لیمو دوست داشت و میزبانی از مهمانان او با شربت مورد علاقه اش برایم دلچسب است اما دلچسب تر شربت شهادتی بود که مجید نوشید.
شهرزاد که بغضی از سر دلتنگی گلوی او را می فشارد با خود زمزمه می کرد: مجید عاشق بود، عاشق اهل بیت و دوستداران اهل بیت (ع)، او عاشقی بود که با شوق پرواز، عازم سوریه شد.
شهرزاد از هشت سال زندگی مشترک خود با همسرش و لحظات تلخ و شیرین در کنار هم بودن گفت و گفت که چگونه با هم و همدلی یگدیگر بر مشکلات فائق آمدند، به اینجای گفت و گو که رسیدیم ناگهان طاهای 6 ساله با هیجانی وصف ناشدنی وارد اتاق می شود و با سر دادن سلامی از سر شوق، رشته افکار شهرزاد را پاره می کند.
با دیدن فرزند لبخند بر لبان مادر نقش بست و گفت: طاها بهترین یادگار مجید است که قول داده ام او را همچون رزمندگان دفاع مقدس بزرگ کنم.
به گفته شهرزاد پیوند آسمانی او با مجید سال 86 بسته شد و طاها حاصل این ازدواج در سال 91 است.
شهرزاد از صبر و آرامش مجیدش گفت؛ از تنهایی و بی مادری او و برایم گفت که مجید برایش کوهی بود مظهر استقامت، شجاعت، جوانمردی و محبت.
شهرزاد گفت که چگونه با همراهی مجید ادامه تحصیل داده، او از رابطه خوب پدر و فرزندش گفت و اینکه طاها خیلی به پدرش نزدیک بود و مجید بیشتر وقتش را با او می گذراند، با او بازی می‌کرد و با همراهی او کارتون نگاه می‌کردند.
به گفته شهرزاد مجید رزمی کار بود و در باشگاه های ورزشی، آموزش هنرهای رزمی می‌داد. او عضو سپاه پاسداران نبود، اما حضور پر رنگی در گردان امنیتی امام علی (ع) داشت.
وقتی سردار شهید حاج حسین همدانی به همدان آمد، به همراه پدرم به دیدارش رفتند و از ایشان خواستند که موافقت خود را برای اعزام مجید به سوریه اعلام کنند.
کم کم زمزمه رفتن مجید در خانه پیچید، وقتی حرف از رفتن بود قلبم به درد می آمد؛ نگرانی تمام وجودم را فرا می گرفت و اشک از چشمانم سرازیر می شد که مجید با خنده معناداری می گفت، حالا که شهید نشدم.
پس از گذراندن دوره یک هفته ای تهران، در تاریخ 15 مهرماه سال 93 هنگامی که طاها بر تخت بیمارستان بستری بود، ناگهان صدای زنگ تلفن مجید به صدا درآمد، از نوع حرف زدنش متوجه شدم گویا از فرماندهان سپاه پاسداران باید باشد.
عرق سردی بر پیشانی ام نشست، مجید عازم سوریه شد و طاها بر تخت بیمارستان در تب می سوخت. نگران بودم با خود زمزمه می کردم نکند این تب، تب دوری است که قبل از رفتن مجید بر طاها چیره گشته است اما سعی کردم خود را قانع کنم.
در این لحظه تنها جملاتی که بین ما رد و بدل شد این بود:
کیه؟
باید بروم.
مجید الان؟
چاره ای نیست.
مجید، طاها را با رضایت خود از بیمارستان مرخص کرد و من در حالی که نگران وضعیت جسمی فرزندم بودم، از پر کشیدن مجید هراس داشتم.
وقتی متوجه شدم مجید غسل شهادت کرده است، غمی بزرگ سراسر وجودم را فرا گرفت و با خود گفتم نکند که برنگردد؛ نکند خوابی که دیده بود تعبیر شود.
شهرزاد در این هنگام از خوابی سخن به میان آورد و گفت: در این خواب مجید را با شهید همت و شهید باکری همنشین دیدم.
چند روزی از رفتن مجید گذشته بود که ساعت 2 بامداد تلفن خانه به صدا درآمد و طاها برای آخرین بار با صدای پدر خداحافظی کرد.
اما چه کسی می دانست این آخرین وداع پدر و فرزند است و طاهای سه ساله در حسرت ماشین کوچکی می ماند، که پدر قول داده بود برایش هدیه بیاورد.
شهرزاد که بغضش را فرو می خورد، گفت: شبی خواب دیدم مجید شهید شده‌، در خواب از هوش رفتم و وقتی به هوش آمدم به خودم دلداری می‌دادم و می‌گفتم قوی باش، نباید از خودت ضعف نشان دهی و فردای آن شب مجید شهید شد.
شهرزاد در پایان این داستان عاشقی گفت: مجید ولایی بود و چون حرف ولایت را قبول داشت و همیشه رهبر معظم انقلاب را حضرت آقا خطاب می‌کرد، برای دفاع از حرم آل الله عازم سوریه شد.
آن روزها شهرزاد ختم قرآن نذر کرده بود که مجید برگردد؛ اما هر صفحه که جلوتر می رفت حس غریبی به او می گفت که مجیدش دیگر باز نمی گردد و در این لحظات بود که ناگهان تلفن خانه به صدا درآمده و برادرش با لحنی آرام گفته بود: 'شهرزاد ، مجید رفت'.
شهید مجید صانعی مقدم متولد خرداد سال 1358 در همدان چشم به جهان گشود و 25 مهرماه سال 1394 در کشور سوریه شهر حلب بر اثر اصابت گلوله به پهلو توسط عناصر استکبار و داعش به درجه رفیع شهادت نایل شد.
این شهید بزرگوار رئیس کمیته بازرسی هیات ورزش های رزمی همدان و بنیانگذار و نماینده رسمی سبک نینجوتسو در این استان بودد.
استان همدان با تقدیم 14 شهید مدافع حرم و در راس آنان شهید سرلشگر حاج حسین همدانی نقش موثری در پیروزی جبهه مقاومت ایفا کرد.
گفتنی است استان همدان بیش از هشت هزار شهید را در دوران دفاع مقدس تقدیم انقلاب کرده است.
7523/2087/2090
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.