ایام هفته کارگر درکشورمان درحال انجام است و به پاس گرامیداشت مقام کارگران جشنواره ها و همایش ها برپاست. هرجایی و هرم حفلی می نشینی سخن ازمقام والای کارگراست و نقش بی بدیلش درشکوفایی اقتصاد!

ایام هفته کارگر درکشورمان درحال انجام است و به پاس گرامیداشت مقام کارگران جشنواره ها و همایش ها برپاست. هرجایی و هرم حفلی می نشینی سخن ازمقام والای کارگراست و نقش بی بدیلش درشکوفایی اقتصاد!

هر مراسمی که  پای سخنرانان می نشینی همه از معجزه کارگران می گویند؛ او نجات بخش اقتصاد کشوراست؛ او راهبر اقتصاد کشور به سمت  و سوی خودکفایی است  و خلاصه همه سرودست  می شکنند تاجمله ای را در توصیف مقام شامخ  کارگر بگویند! گویی مسابقه ای بزرگ به  وسعت  ایران برپاست  و همه می خو اهند برنده  این همایش بزرگ باشند!

جشنواره ها برپاشده؛ تجلیل پشت تجلیل؛ تقدیر در پی تقدیر؛ چه خوشبخت  و سعادتمند هستند این کارگران! اگر اینان نبودند چه بر سر اقتصاد و خودکفایی کشور می آمد؛ اینان  اگر نبودند، چه کسی می توانست  در سنگر اقتصاد، مدافع استقلال  کشور باشد!

پرده دوم!

کارخانه  نساجی  قائمشهر چندین  سال  در بحران تعطیلی به سربرد و سرانجام  شورا وشهرداری دست به دست هم دادند و کارخانه را در اختیار گرفتند تا 200 و اندی کارگر کمی نفس بکشند؛کارگرانی که جمعشان روزگاری افزون بر 1800 نفربود و امروزهمین تعداد مانده اند! تا این که خبر می رسد مدیرعامل شرکت استعفاء داده و یا کنارش گذاشته اند تا فردی دیگربیاید؛ اهالی شورا بی خبرند ازفردی که قراراست تعیین شود، تشکیلات خانه کارگر نگران کارخانه و کارگران است؛ راستی برای این کارگران چه فرقی دارد روزگار! هفته کارگر باشد ونباشد چه تفاوتی دارد برای آنانی .که هرروز تن نحیف اشان می لرزد؛ می لرزد ازاین که امنیت شغلی اشان به بازی گرفته شده!

قراراست کارخانه  چوب فریم درمنطقه دودانگه ساری  واگذارشود؛ با مشارکت بانک ملی؛ نماینده کارگران استان بازهم نگران سرنوشت کارخانه و کارگرانش است؛ می گوید بدترین نوع خصوصی سازی درپایان سال 96 دراین کارخانه درحال رخ دادن است؛ وقطعا روز گار کارگرانش بد و بدتر! آنان هرشبی که سر بر بالین می گذارند به فردای خود با دلهره و نگرانی نگاه می کنند! و برای اینان چه فرقی دارد هفته کارگربا دیگرایام خدا!

پرده سوم!

درهمین ایامی که جشن کارگری برپاست؛ کارگری به من مراجعه کرده ومی گوید: دفترچه  بیمه ام  به دلیل بدهی سنگین محل کارم به تامین اجتماعی تمدید اعتبارنشده و نگران هزینه های سنگین درمان همسرم هستم که سرطان گرفته! او دراین جشن و بزم باشکوه فقط جسم نحیف اش درمراسم حضوردارد وافکارش پراکنده و قلبش مالامال از دردی که نمی داند چگونه باید درمانش کند!! دوستی می گفت که ای کاش به جای آن که این همه قربان صدقه امان می روند؛ پای صحبت هایمان می نشستند و...!

خدایا چنان کن سرانجام کار   تو خوشنود باشی و ما رستگار

محمد درخشنده

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.