تاریخ چند هزار ساله ایران پر است از اتفاقات خوب و بدی که باید از هر کدام درس گرفت.

ایلنا: تاریخ چند هزار ساله ایران پر است از اتفاقات خوب و بدی که باید از هر کدام درس گرفت. پدران ما و همه آن هایی که انقلاب کردند قطعا هدف شان ایجاد تکامل و رشد کشور بود. بدون تعصب هم نگاه کنیم رشد کردیم. هشت سال جنگ تحمیلی را پشت سر نهادیم، بمباران شدیم، تحریم شدیم، ستون های نظام یکی یکی ترور شدن، همه آنها را تحمل کردیم.

بعد از ۳۸سال از عمر انقلاب فراموش نمی کنیم که انقلاب به چه صورت به دست ما رسیده است. فراموش نمی کنیم رئیس جمهوری معلم و نخست وزیرمان جان شان را دادند تا امروز ما به راحتی رای مان را در صندوق بیندازیم...

فراموش نمی کنیم شهید مطهری و هم قطارانش و همه شهدای جنگ و شهدای هسته ای برای این انقلاب و مردم جان شان را فدا کردند.

فراموش نمی کنیم مهندس موسوی در هشت سال جنگ کشور را چنان مدبرانه اداره کرد که در بدترین شرایط هم مردم کمبودی احساس نکردند.

مگر می شود حرف از جنگ زد و نام هاشمی را فراموش کرد؟ فراموش نمی کنیم که هاشمی برای پایان دادن به جنگ چه کرد. فراموش نمی کنیم به امام گفتند بگذارید جنگ را صلح کنم، بعدا بگویید مرا دستگیر کنند، محاکمه کنند، حتی مرا اعدام کنند... ولی بگذارید این کشور بماند، این نظام بماند و شما بمانید.

حالا دیگر جنگ تمام شده بود و کشور به فرمایش حضرت امام به سازندگی نیاز داشت. حالا دیگر فرمانده جنگ و سردار دفاع مقدس در قامت سردار سازندگی برآمد.

مرحوم آیت الله هاشمی طی هشت سال زحمت مداوم کشور را به اقتدار اقتصادی و سازندگی رساند و توانست فضای سیاسی را چنان تلطیف کند که انگار نه انگار همین چند سال پیش اینجا جنگ بود.

الحق که هاشمی دیگر هاشمی اوایل انقلاب نبود، او دیگر یکسویه نمی اندیشید، خودمدار نبود، به خاطر انقلاب با دگراندیشان مدارا می کرد، به همین دلیل آن جمله فراموش نشدنی را در اوج تشکیک مردم ابراز داشت؛ من سلامت انتخابات را تضمین میکنم، مردم با خیال راحت آرای شان را به صندوق ها بریزند؛

به راستی که او حرف و عملش یکی بود. سلامت انتخابات را تضمین کرد. برای دنیای یار دیرینه اش آخرتش را نفروخت. برعکس گمانه زنی خیلی ها ناطق رای نیاورد.

خاتمی آمد، اصلاحات متولد شد. آزادی بیان آمد، فضای آرام سیاسی بر ایران حاکم شد. تحریم ها هرروز کمتر شد. در سازمان ملل در میان تمام کشورهای جهان گفتگوی تمدن ها را مطرح کرد. رشد اقتصادی را شکوفا کرد. تورم و گرانی را به کمترین درصد بعد از انقلاب رساند.

سخن به درازا می برم، اما دلم مالامال درد است. برای یک لحظه در تاریخ اشتباه کردیم. هشت سال کشور در بدترین شرایط اداری و سیاسی اداره شد. دروغ جای راستگویی را گرفته بود، اخلاق و ادب سیاسی جای خود را به بداخلاقی و خودکامگی داده بود.

تخلفات گسترده طبق گزارش دیوان محاسبات، اختلاس سه هزار میلیاردی، اختلاس در شستا، فساد و زندانی شدن معاون اول دولت و ده ها فساد گسترده دیگر. در این میان دکل های نفتی را نیز باید در این لیست اضافه کرد.

اکنون زمان ایجاد تردید به سر آمده است. دیگر وقت اشتباه کردن نیست. مطمئنا هیچ کس دلش نمی خواهد به زمان جنگ برگردیم. هیچ کس دلش نمی خواهد به زمان تحریم برگردیم.

روحانی نشان داد، می شود با اقتدار با جهانیان تعامل داشت. او با کابینه ای کارآزموده به ما ثابت کرد می شود به دوران اقتدار و شکوفایی بازگشت. می شود به آینده ای روشن امیدوار بود. وزیر خارجه اش به همگان نشان داد که می شود هم زمان، هم لبخند زد هم مقتدر بود هم حق مردم را گرفت. او در ویلچر نشست ولی از حق مردمانش نگذشت.

علامه اقتصاد ایران را به عنوان وزیر اقتصاد انتخاب و تورم را کنترل کرد، ثبات و آرامش را در اقتصاد حاصل و فضا را برای سرمایه گذاری مساعد کرد.

وزیر بهداشت هم به گفته موافقان و مخالفان دولت بهترین دوره سلامت در تاریخ ایران را ایجاد کرد. دیگر کسی در بیمارستان علاوه بر درد بیماری، درد پول بیمارستان را نمی کشد.

افزودن پارس جنوبی و تولید بیش از دو و نیم میلیون بشکه نفت و رسیدن تولید نفت به قبل از تحریم خود از افتخارات این دولت است.

به عملکرد های این دولت که نگاه می کنم می بینم می شود به آینده امیدوار بود، به شرط آن که مثل دوره جنگ و پس از جنگ کشور را اداره کرد. دوره ای که کسی آرد و سیب زمینی پخش نمی کرد،  دوره ای که کسی با پول یارانه رای جمع نمی کرد، شعارهای پوپولیستی نمی داد. روحانی هم از همان دوره است. هاشمی بی تکرار است ولی روحانی تکرارِ هاشمی  است، چه خوب است که خاتمیِ عزیز آن تکرار را تَکرار کند.

 جواد دادخواه جویباری

 

 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.