سال گذشته به مناسبت ایام ماه مبارک رمضان سلسله یادداشت هایی از حجت الاسلام و المسلمین حسین مستوفی با موضوع «شرح دعای 44 صحیفه سجادیه(ع)» منتشر کردیم. امسال نیز بنا داریم در همین ایام این موضوع را ادامه دهیم.

پایگاه خبری جماران: در ادامه بخش بیست و یکم مجموعه یادداشت های شرح دعای چهل و چهار صحیفه سجادیه(ع) را می خوانید:

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‌ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَ جَنِّبْنَا الْاِلْحادَ فى تَوْحیدِکَ، وَ التَّقْصیرَ فى تَمْجیدِکَ، وَ الشَّکَّ فى دینِکَ، وَ الْعَمى‌ عَنْ سَبیلِکَ، وَ الْاِغْفالَ لِحُرْمَتِکَ، وَ الْاِنْخِداعَ لِعَدُوِّکَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ.»

«خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست، و ما را دورساز از کژی و انحراف در توحیدت، و کوتاهی در تمجیدت، و شک در دینت، و کوری از راهت، و سهل انگاری از جایگاه و عظمتت، و فریفته شدن به دشمنت، شیطان رانده شده»

در این بخش از دعا، خواست اصلی، داشتن اعتقاد راستین به دور از انحراف و شک و تردید است، معرفتی که روشن بینی لازم را در راه برای وی فراهم سازد، در مسیر خویش دچار کج فهمی و غلط فهمی نشود، در بندگی حق و سپاس و حمد او کوتاهی نکند، و جایگاه حق را به سزا بشناسد و پاس دارد و در دام حیله های دشمن خدا گرفتار نشود.

«وَ جَنِّبْنَا الْاِلْحادَ فى تَوْحیدِکَ»

که به کفر و بی دینی معنا کرده اند، ریشه آن به معنای میل است، و مراد از آن انحراف است. الحاد در تمامی توحیدات چهار گانه (توحید ذات، توحید صفات،توحید افعال، توحید در عبادت) راه دارد، انحراف می تواند هم نظری و معرفتی باشد و هم عملی.

به برخی موارد به کار رفتن الحاد در سخنان ائمه علیهم السلام توجه کنیم:

«وَ دَلَّنَا عَلَیهِ مِنَ الْإِخْلَاصِ لَهُ فِی تَوْحِیدِهِ، وَ جَنَّبَنَا مِنَ الْإِلْحَادِ وَ الشَّک فِی أَمْرِهِ؛ (صحیفه سجادیه، دعای اول)»

«و ما را بر اخلاص در توحیدش رهبری کرده، و از کجروی و شک در کار خودش دور ساخته است»

«وَ احْجُبْنَا عَنِ الْإِلْحَادِ فِی عَظَمَتِکَ؛ (صحیفه سجادیه، دعای پنجم)»

«از الحاد در عظمت و بزرگی ات ما را دور ساز»

حکیم می گوید از امام صادق علیه السلام در مورد پایین ترین درجه الحاد سؤال کردم، فرمودند: کبر کمترین الحاد است. (اصول کافی، ج ۲،ص ۳۰۹)

در حدیثی از امام صادق علیه السلام، فرمودند: هر ستمی الحاد است. (کافی، ج ۴، ص ۲۲۷)

در کلام دیگری از پیغمبر صلی الله علیه و آله آمده است که الحاد در علی(ع)، الحاد در خداست. (امالی صدوق، ص ۱۹۷) از این موارد معلوم می شود که تعبیر الحاد هم در معرفت و هم در عمل آمده است.

توجه به موارد فوق به ما نشان می دهد که در فرهنگ برگرفته از روایات الحاد در همه موارد توحید به کار رفته است.

بنابراین، الحاد در توحید ذات آن است که در برابر ذات باری تعالی که به یگانگی موسوم است و تنها وجود قائم به خود است، ذات و وجودهای دیگری قرار داده شود که برای آنها وجود استقلالی فرض شود، به عبارت دیگر الحاد در مرتبه ذات تنها در انکار خدا و یا اعتقاد به چند خدایی نیست بلکه اعتقاد به هرگونه استقلالی در وجود چه در ابتدا وچه در استمرار و بقا نیز مصداق الحاد ذاتی است.

در الحاد صفاتی هر گونه نفی صفات کمالی حق، مانند انکار در علم حق به همه چیزها، انکار عدالت حق، و حکمت و قدرت حق و... می باشد، چنانکه در دعای امام در عظمت حق آمده بود همه از الحاد در صفات است.

در الحاد فعلی، باید دانست که همه آنچه در عالم انجام می شود و هر کاری از هر موجودی چه فرشتگان و چه انسان ها و چه دیگر موجودات، همه به اراده حق است و در هستی هیچ حول و قوه ای جز حول و قوه حق نیست، خداوند همه کاره عالم است و دست او بسته نیست، حق غالب است و مغلوب واقع نمی شود. کسی نمی تواند کمترین کاری در عالم خارج از اراده حق انجام دهد.

الحاد در عبادت، نیز روشن است، تنها معبود اوست و تنها سجده برای او انجام می شود، انبیا و اولیای عالم معبود نیستند و آن ها دعوت به خود نکرده و نمی کنند.

و همچنین، هر گونه فرمانبری از نفس، شیطان و هر شخص دیگری که خداوند به ما اجازه نداده است، خود الحاد در عبادت است.

«وَ التَّقْصیرَ فى تَمْجیدِکَ»

مجد، عزت و شرف است و در حقیقت، معنای آن، بزرگی ای گسترده و والاست که عزت و شرف و رفعت و... از آثار اوست (التحقیق، ج ۱۱، ص ۳۳).

همانطور که اشاره شد، نقصان معرفت ما نسبت به حق، سبب می شود که در تمجید حق چنانکه شایسته و بایسته است راه نبریم، چون کسی می تواند در توصیف حق و حمد و ثنای او گام زند که از عباد مخلص باشد، «سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ، إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ» (سوره صافات،آیه شریفه ۱۶۰) و دیگران در توصیف حق و حمد و ثنای وی دچار نقصان و کاستی هستند، و برای دوری از این نقصان یا باید به مرتبه مخلصین راه یافت، و اگر چنین چیزی برایمان حاصل نشده است باید در حمد و ثنا و تعظیم حق از زبان مخلصین بهره برد و از زبان آنها و تکرار حمد و سپاس آن ها این نقصان را حداقل در مرتبه زبان جبران کرد، و به تقصیر خود آگاه و معترف بود.

«وَ الشَّکَّ فى دینِکَ، وَ الْعَمى‌ عَنْ سَبیلِکَ، وَ الْاِغْفالَ لِحُرْمَتِکَ، وَ الْاِنْخِداعَ لِعَدُوِّکَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ»

امام سجاد علیه السلام در این قسمت دوری چند چیز را از خدا می خواهد. نخست دوری از شک و تردید در دین است. خداوند تبارک و تعالی برای هدایت بشر پس از هبوط آیینی را فرستاده است: «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ (سوره بقره،آیه ۳۸)

گفتیم، همگی از آن فرود آیید، آنگاه چنانچه از سوی ما برای شما رهنمودی رسید، پس کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت نه اندوهگین می شوند.»

مطلوبیت این پیروی و ثمربخشی آن در گرو استواری در آن است، و اگر شک و تردید در این آیین برای انسان پیش آید دچار تزلزل در راه هدایت شده و در اعمالی که باید با اطمینان و قوت گام بردارد، سستی راه می یابد و این سستی ها بی شک راهزن راه او خواهد شد و ثبات و استقامت را از او خواهد گرفت، و زمینه ای برای ترک دستورات الهی در مقام عمل و یابیماری خوره وار در مقام اعتقادات را فراهم می آورد.

«عمی»، در لغت به معنای کوری و در اینجا یعنی در تاریکی قرار گرفتن از راه حق، نتیجه همان انحراف های توحیدی و به وجود آمدن شک و تردید است که شخص را در راه حق، به کوری دچار می سازد. راه حق روشن است این شخص است که به ندیدن گرفتار شده است، و باید کور مال راه را بپیماید، و کوری سبب افتادن در چاه و بی راهه رفتن است، کسانی که در این دنیا کور باشند به تعبیر قرآن در آخرت راه گم کرده اند. (سوره اسراء، آیه شریفه ۷۲)

خواست بعدی، دچار نشدن به بی حرمتی نسبت به جایگاه حق است، رعایت حریم حق تعالی از مهمترین نکات برای رسیدن به کمال است، انسان نباید در برابر حق برخود و اندیشه های خود تکیه کند و جهل های خود را در برابر علم حق قرار دهد و به جای تسلیم در برابر حق از خود و مانند خود پیروی کرده و هوای خویش و هوای دیگران را که بدعت است در برابر حق بنشاند و همچنین نبایست حمد و ثنایی که ویژه حق است به ثنای دیگران تبدیل سازد و آنچه تنها سزاوار ذات حق است به دیگران نسبت دهد.

و آخرین خواست امام سجاد علیه السلام در اینجا، دور افتادن و به بیان دیگر نیفتادن در دام نیرنگ های شیطان است. شیطان، دشمن خداست چون در برابر فرمان خدا و در برابر اراده حق به گمان خویش ایستادگی کرد و سرکشی را پیشه خود ساخت.

اما نه شیطان و نه هیچ موجودی را توان ستیز با حق و زیان به حق نیست، به همین سبب شیطان به دشمنی با انسان روی آورد همان موجودی که گمان می‌کرد علت رانده شدن او از درگاه حق است، و بانیرنگ های خود تلاش کرده و می کند که انسان را از راه حق باز دارد، خداوند هم به همه انسانها دشمنی او را گوشزد کرد و نیرنگ های او را نشان داد، اکنون امام از خدا می خواهد که او را از وسوسه ها و حیله های او دور سازد چون اگر کسی در پناه حق قرار گیرد شیطان را بر او راهی نیست و به خوبی دسیسه ها را می شناسد و با تکیه بر حق از آنها به دور می ماند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.