مراسم رونمایی از جدیدترین مجموعه ی شعر محمدسعید میرزایی با حضور اساتید برجسته ی ادبیات و شاعران مطرح کشور در تالار ایوان شمس برگزار شد.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی جماران - آخرین مجموعه ی محمدسعید میرزایی با عنوان "یک زن کامل" با حضور اساتید برجسته ی ادبیات و شاعران مطرح کشور رونمایی شد.
در این مراسم که به همت انتشارات نیماژ و با همکاری کانون ادبی زمستان برگزار می شد، ابتدا میرجلال الدین کزازی، استاد ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی در سخنانی ضمن اشاره به کرمانشاهی بودن میرازیی، گفت: کرمانشاه یکی از کانون های ادب ایران و روزگار کنونی است. واپسین رزم نامه ی دینی، "باغ فردوس" اثر میرزا احمد الهامی است که او نیز از این دیار است.
وی با بیان این که پسند من پیرانه است، اظهار داشت: از همین رو آشنایی شگرفی با غزل امروز ندارم که بخواهم سنجیده درباره ی میرزایی سخن بگویم اما آن چه که می بینم این است که غزل سُراست و این کالبد را در شاعری به کار می گیرد. چند سال پیش که غزلی از او شندیم مرا خوش افتاد. آثار او نوآیین است اما نه گسسته و بی هنجار. گاهی نو بودن -که جان هنر است- با بیهودگی، آشوب گرایی و هنجارشکنی در هم می آمیزد. نوگرایی هنجارشکنی است، اما هر هنجارشکنی، نوگرایی نیست. هنجار شکنی هنری زمانی است که هنرمندی، هنجاری را شکست، هنجاری دست کم همسنگ آن بیاورد.
کزازی در ادامه افزود: چند سال پیش غزلی از میرزایی شندیم که به راستی داستان بود. غزلی که آغاز، انجام، گره افکنی و گره گشایی داشت، کاری که نوآیین و بهین بود. پندارهای شاعرانه ی او نوپدیده و بی پیشینه است، اما ماخولیایی نیست. هنرمند به هر شیوه که می آفریند، نمی تواند بگوید من برای خود می آفرینم. هنر زبان است و هر زبان به ناچار دو سوی دارد: گوینده و شنونده. اگر کسی غزل سرودکه دیگران نتوانستند آن را دریابند، آن آفریده ارزش روانشناختی دارد اما ارزش هنری ندارد. آن چه از میرزایی می پسندم به پاس هنجارهایی است که بر ویرانه های هنجارهای کهن دارد.
هنجارشکنی پایان کار نیست
کزازی سپس در گفت وگوی اختصاصی با جماران گفت: از دید من به پاس جهانی شدن ادب ما نه می توانیم، نه نیاز داریم که ادب خود را تا مرز سخنی ساده به دور از تپش ها و انگیزش هایی که زبان را دگرگون می سازد بپیراییم. برگردان سروده به پاس آن نغزی ها، و زیر و بم ها کاری دشوار است. اگر ما همه ی این ها را از سروده بستانیم تا ترجمه پذیر شود، من می انگارم سروده ای بر جای نخواهد ماند.
وی همچنین درباره ی شناخته شده بودن شاعران ایرانی در جهان، ابراز کرد: سخنوران کهن ما بسیار شناخته تر از سخنوران امروزی ما هستند. چارانه های(رباعی های) خیام را فیتز جرالد به شعر انگلیسی بر می گرداند. یعنی می کوشد آن زیبایی ها را در زبان دیگر چونان سخنور باز بیافریند. این سروده ها آن چنان در دل و جان انگلیسیان کارگر می افتد که دبستانی نو را در شعر انگلیسی پدید می آورد که آن را به نام کوچک خیام "عمریزم" یعنی عمرگرایی می نامند. خیام در جهان شناخته تر است یا فلان شاعر هنجارشکن کنونی؟ دیوان حافظ "گوته" را چنان می شوراند که دیوانی سِتَبر به یاد خواجه می سراید. شاهکارهای ادب پارسی بارها به زبان های گوناگون برگردانده شده اند و روزگار آفرین بوده اند. سخنی در این نیست که هنجار را باید شکست. نوآیینی به گونه ای برابر است با هنجار شکنی اما شکستن هنجار پایان کار نیست، بلکه آفرینش سامانه های هنجارین نو است. حتی نه یک هنجار، چرا که پندار شاعرانه باید سامان مند باشد و گونه ای جهان بینی شاعرانه را در سخنور پدید آورد. هنجار آفرینی است که دشوار است، ویران کردن یک ساختمان آسان تر است یا ساختن آن؟ ساختن به اندیشیدن و برنامه داشتن نیاز دارد.
نامگذاری برای شعر دهه ی هفتاد یک بازی بود
محمدعلی بهمنی شاعر شناخته شده ی کشور نیز طی سخنانی اظهار کرد: وقتی در گذشته شعر میرزایی را می خواندم، با خود می گفتم چه قدر من و نسلم از شعر عقب هستیم. میرزایی در شعر هم برای نسلش و هم برای نسل من یک فرصت ساز است و باعث شده دانسته هایمان از شعر تغییر کند.
بهمنی با اشاره به ده سال سکوت میرزایی در عرصه ی غزل، گفت: هیچ وقت او را در غیبت ندیدم. او در جمع هایمان نبود اما زمانی که صحبت از او می شد، در واقع حرف از شعر او به میان می آمد. این مجموعه یک فرصت دوباره است که میرزایی هم برای شاعران و هم برای شعر رقم زده است.
بهمنی در گفت و گوی اختصاصی با جماران با اشاره به جابگاه میرزایی در غزل امروز ایران گفت: او یک مصب‌ساز برای شعر و شاعر است. هر اثری که تا کنون منتشر کرده یک مرزشکنی بوده و به سایرین مجوز داده که از مرزهای بسته بوده عبور کنند و شعر را از زاویه هایی نادیده تر ببینند و خلق کنند.
او درباره ی شعر دهه ی هفتادگفت: این نامگذاری ها تا کنون باعث تخریب شده است. شعر یک ذات دارد که نمی شود نامگذاری کرد. زیباترین نام، همان شعر است. آن نامگذاری ها در واقع بازی هایی بود که برای عده ای دلخوشی هایی درست شود تا بگویند خالق آن گونه از شعر هستند. اما شعر یک شعریّت دارد که از گذشته خلق شده و تا آینده هم این اتفاق خواهد افتاد و نامگذاری اصلا معنایی ندارد.
میرزایی: تمام جریانات غزل امروز از جمله غزل پست مدرن وامدار کار من هستند
محمدسعید میرزایی نیز درباره ی کارخود گفت: کار من برای مخاطب خاص است. "زن کامل" یک مفهوم ذهنی است. من نیمه ای مذهبی دارم و زن کامل را در واقع حضرت زهرا (س) می دانم.
او ادامه داد: با حسین منزوی وارد غزل امروز نشدم، بلکه ابتدا بهمنی را خواندم و سپس منزوی را شناختم. در کار خود سعی کرده ام بر وجه تمایز خود با دیگران دست بگذارم و پیش بروم. اگر سکوت کرده ام چون مطبوعاتی که شعر را حمایت کند، نبود.
میرزایی همچنین اظهار کرد: غزل بوطیقای خاص خود را دارد. بوطیقا مجموعه انتخاب های یک شاعر در موقعیت های مختلف است. با بوطیقا می شود بی شمار معنا و موقعیت ذهنی خلق کرد و من هم سعی کرده ام یک بوطیقا خلق شود. از جریاناتی که امروزه غزل دارد، خوشحالم. کاری که انجام دادم، این بود که نسل من باور کند غزل می تواند تعدد صدا را بپذیرد. باید توجه داشت شاعری که با حفظ کهن الگو کاری انجام دهد موفق می شود.
میرزایی در پاسخ به خبرنگار جماران درباره ی یک دهه سکوت خود گفت: فضای ژورنالیستی ای که در دهه ی هفتاد داشتیم، بعد از آن دیگر نبود. همین مسئله هم مانع می شد که در مجلات و روزنامه ها شعر نقد شود، و تمام این ها به فضای اینترنت محول شد. من هم به مانایی فضای مجازی باور نداشتم. البته بخشی هم مربوط به مسائل شخصی زندگی ام است.
او درباره ی غزل دهه ی هفتاد به خبرنگار جماران گفت: نه این که بنیانگذار باشم اما تمام جریاناتی که امروز در غزل هستند -حتی اگر عناوین مختلفی بر خود بگذارند- خود به نوعی معترفند که از کار من متأثرند و وامدار آن هستند. شاید برای پنهان کردن تأثیرپذیری خود از من یا این که فکر می کنند واقعا کاری کرده اند، چیز دیگری بگویند. اما این تأثیرپذیری هست و باید با یک دورنمای زمانی دیگران این را بگویند. همان طور که آقای بهمنی امروز گفت و خیلی از بزرگوارانی که غزل 20 سال اخیر را دنبال کرده اند، می دانند که مثلا غزل پست مدرن امروز وامدار کار من است. این نیست که من این ادعا را داشته باشم، در کتاب های دانشگاهی مثل کتاب دکتر روزبه هم ثبت شده است. اکنون هم به ایده هایی رسیده ام که در مجموعه ی بعدی حتما یک دفورماسیون دیگری می کنم.
میرزایی همچنین درباره ی عبور از قالبهای کلاسیک برای ترجمه پذیر شدن شعر اظهار کرد: اعتقادی به این کار ندارم. برخی این اشتباه را کردند. مثلا رسول یونان اول دهه ی هفتاد غزل می گفت اما بعدا آن را کنار گذاشت. زبان کارهایش به شدت ساده شد اما چه کار کرد؟ به نظرم شاعر در ابتدا باید در زبان خودش بزرگ شود و بعد به ترجمه پذیری برسد.
هر نام جدید برای غزل، باز شدن یک دکان تازه
پیش از میرزایی اکبر آزاد، شاعر و ترانه سرای شناخته شده، میرزایی را شگفت انگیز خواند و گفت: یک منزوی دیگر در غزل دارد پیدا می شود. غیرقابل پیش بینی بودن قافیه ها از خصایص شعری اوست.
محمدرضا ترکی، استاد و مدرس ادبیات ضمن اشاره به نقش رسانه ها در توهم برخی شاعران گفت: اگر زمانی لقب ملک الشعرایی از سوی پادشاهان به شاعران اعطا می شد، اکنون رسانه ها این کار را می کنند. اما واقعیت این است که در عرصه ی شعر، کار بسیار دشوار است و فرد باید به چیزی از جنس معرفت رسیده باشد. البته این یک مرحله از کار است و باید فرد شناختی از گذشته ی ادبیات داشته باشد در حالی که خیلی از افراد در روزگار ما این را ندارند.
ترکی ضمن اشاره به این که برخی کارها را حتی اگر با معیار نثر بسنجیم پخته نیست، افزود: نمی توان به راحتی گفت روزگار غزل گذشته است. علاوه بر آن چه ذکر شد شاعر باید بر جریان های ادبی روز واقف باشد و به علاوه آگاهی مبسوطی از ادبیات جهان داشته باشد. در کنار همه ی این ها باید مبانی نظریه و نقد قدیم و جدید را بداند تا بتواند شاعر بزرگی شود. به نظرم میرزایی در حد نصاب بالایی از این مشخصات است و باید او را در شمار اساتید ادبیات به حساب آورد.
همچنین ابراهیم اسماعیلی شاعر و منتقد ادبی خاطرنشان کرد: از توفیق های میرزایی این است که هیچ صفتی را به غزل خود نداده است. در این سال ها هر صفتی که به غزل داده شد باعث شد پرچم های دیگری بالا برود و دکان های تازه ای باز شود. در کارهای او زبان به طبیعی ترین شکل ممکن نقش خود را ایفا می کند.
عبدالرضا رادفر استاد ادبیات نیز با بیان این که میرزایی آگاه زمانه است، ابراز کرد: غزل با روحیه ی همه ی مردم ایران سازگار است. من میرزایی را اولین بار زمانی که 15 سال داشت، در جلسه ی انجمن شعر سخن در کرمانشاه کشف کردم و همان زمان به او گفتم نابغه ی شعر روزگار است. او هم مهندس کلمه است و هم اندیشه و غزل را مهندسی می کند.
رادفر گفت: میرزایی خودش را در این مجموعه ورق زده است. هر چند قصه گویی در این اثر دیده می شود اما نظام مندی ریختار در شعر عاشقانه است که عصاره اش در نام مجموعه آمده است. دو دهه پیش او سردمدار غزل فرم بود. با گذشت زمان است که سره از ناسره مشخص می شود. او در این دفتر گویا "دچار" شده است و من این دچارشدگی را تبریک می گویم. او همچنین پاره هایی را بعضا در آغاز وزن اضافه کرده که در نوع خود یک وزن پیشنهادی جدید است.
سجاد عزیزی آرام، دبیر کانون ادبی زمستان که اجرای مراسم نیز بر عهده ی او بود، گفت: در دهه ی هفتاد جریانی که به واسطه ی میرزایی راه افتاد و در مجامع مختلف با نام های متعدد از آن یاد شد، او را مطرح کرد. حال پس از 10 سال سکوت اکنون با غزل های جدیدی در این مجموعه شروعی دوباره داشته است.
عزیزی آرام همچنین خاطرنشان کرد: غزل سینمایی، فرم و پست مدرن از شاخه های غزلی است که اگر میرزایی را بنیانگذارش ندانیم باید بگوییم که او جزو اصلی ترین بنیانگذارانش بود. بعد از سال ها سکوت اکنون شاهدیم که کارهای این مجموعه ذیل هیچ کدام از این اسامی نمی گنجد.
لازم به یادآوری است این مراسم در تالار ایوان شمس با حضور اساتید برجسته ی ادبیات و شاعران کشور از جمله جلال الدین کزازی، محمدرضا ترکی، عبدالرضا رادفر، محمدعلی بهمنی، اکبر آزاد، سجاد عزیزی آرام، بابک مشیری، سینا بهمنش، سیداحمد حسینی، امیر ارجینی، مریم کوچکی، منوچهر ناصحی، مرتضی معراجی و دیگر علاقه مندان ادبیات معاطر ایران برگزار شد.
محمدسعید میرزایی از جمله شاعران برجسته ی دهه ی هفتاد است. او پس از حدود یک دهه سکوت درباره ی شعر دهه ی هفتاد و همچنین عدم انتشار مجموعه ی جدیدی از غزل هایش، بازگشته است. به نظر می رسد میرزایی این بار مایل به سکوت کردن درباره ی شعر دهه ی هفتاد نباشد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.