پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

چالش های وحدت حوزه و دانشگاه در گفت وگو با نجفقلی حبیبی؛

در امور فرهنگی فرمان های بخشنامه ای و دستوری کارساز نیست

27 آذر سالروز شهادت دکتر مفتح را به نام روز وحدت حوزه و دانشگاه می‌شناسیم؛ ایده‌ای که طی سه دهه پس از پیروزی انقلاب همواره یکی از چالش‌های بزرگ نیروهای سیاسی در زمینه توسعه علمی کشور بوده است و تلقی‌های گوناگون از این ایده منازعات جدی را میان نخبگان سیاسی و علمی کشور در پی داشته است و از جمله برخی محافل سیاسی را در سال‌های گذشته واداشته تا ذیل ارایه ایده‌ای جدید با عنوان اسلامی‌سازی دانشگاه‌ها دگرگونی‌هایی را در نهاد آموزش عالی کشور ایجاد کنند که با اعتراض جدی دانشگاهیان مواجه شده است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، روزنامه بهار، چالش‌های عملی تحقق ایده وحدت حوزه و دانشگاه را در گفت‌وگویی کوتاه با نجفقلی حبیبی رییس سابق دانشگاه علامه طباطبایی و عضو سابق شورای‌عالی انقلاب فرهنگی در میان گذاشته است.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مسئله تعامل و وحدت میان حوزه و دانشگاه یکی از مهم‌ترین دغدغه‌ها و چالش‌های نیروهای سیاسی و مذهبی بوده است و شخصیت‌هایی همچون شهیدمطهری، شهیدباهنر و شهیدمفتح از جمله کسانی بودند که هم در عرصه نظری و هم در عرصه عملی گام‌هایی در این زمینه برداشتند. در حال حاضر با گذشت سه دهه از طرح ایده وحدت حوزه و دانشگاه به‌طورکلی فکر می‌کنید این ایده تا چه میزان تحقق یافته است و مهم‌ترین چالش‌های برابر این ایده را با توجه به تجربیات سه دهه گذشته و به‌ویژه انقلاب فرهنگی چه می‌دانید؟

ابتدا سالگرد شهادت استاد دکتر مفتح را که روز حوزه و دانشگاه به نام او است و نیز دو پاسدار او را تسلیت می‌گویم. موضوع وحدت حوزه و دانشگاه به این لحاظ شروع شد که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بین این دو نهاد علمی و فرهنگی نه تنها پیوندی نبود بلکه یک نوع بدبینی وجود داشت: حوزه، دانشگاه و دانشگاهیان را بی‌دین و غرب‌زده می‌دانست و دانشگاه، حوزه را مرتجع می‌شمرد. بعد از پیروزی انقلاب با توجه به حضور فعال هر دو جریان در اداره جامعه، ضرورت پیدا شد که این دو نهاد علمی و فرهنگی کشور در جهت مصالح امت از نظر فکری و مصلحت ملی در یک مسیر به کمک و هدایت جامعه بپردازند اما به نظر می‌رسد به‌تدریج جنبه صوری وحدت حوزه و دانشگاه بر محتوای آن‌که از اول موردنظر بود، غلبه یافته باشد.

متاسفانه در جریان تحولات سیاسی گاه‌گاهی تعارض‌هایی پدید آمده است و در این میان با عنایت به قدرت سیاسی روحانیت یک تفوق‌طلبی در برخی اذهان شکل گرفت که به موجب آن توقع می‌رفت که دانشگاه باید بی‌چون و چرا مطیع باشد که با توجه به فضای دانشگاه و حضور دیدگاه‌های مختلف تحقق چنین اتفاقی مشکل بود. طرح مصادیق در اینجا ضرورت ندارد و مجالی دیگر می‌خواهد. به هر حال به نظر بنده به لحاظ اهمیت موضوع، وحدت حوزه و دانشگاه هنوز مسئله است و باید به آن جدی نگریست. به این معنی که تربیت دینی جوانان و گسترش و تعمیق فرهنگ اسلامی در دانشگاه که محل نیروهای مدیر جامعه است ضروری است و این عمل با تحکم و تسلط و تفوق‌طلبی و کلاس‌های تحمیلی از نوع ضیافت اندیشه و احیانا تکفیر و تفسیق امکان‌پذیر نیست. دانشگاه محل تضارب آرا است پس تسلط بی‌چون و چرای یک فکر و یک دیدگاه که با قدرت حکومتی نیز همراه شود موجب نقض غرض وحدت حوزه و دانشگاه است. البته در این مورد روحانیت به موقعیت سیاسی خود مسئولیت بیشتری دارند و لازم است دوباره به این موضوع اندیشیده شود تا مفهوم وحدت متجلی شود نه حاکمیت یک طرفه که زیان آن بسیار خواهد بود. طرح اسلام رحمانی مبتنی بر گفت‌وگو و اعتماد متقابل برای رسیدن به یک نوع رفتار سیاسی و فرهنگی مبتنی بر عدالت و آزادی و نفی هرگونه استبداد و خودکامگی به عنوان الگوی رفتاری دو طرف در صحنه حضور در جامعه، با تکیه بر استقلال و فرهنگ اسلامی که همه از شعارهای اصلی انقلاب بوده است، می‌تواند مبنای این تعامل و وحدت باشد که البته باید بر زیر بنای اعتقادی توحید و تربیت اسلامی و تهذیب نفس استوار باشد.

ما از سال 1384 و با استقرار دولت نهم شاهد این بوده‌ایم که مسئولان آموزش عالی و دبیرخانه شورای‌عالی انقلاب فرهنگی ایده «اسلامی‌سازی دانشگاه‌ها» را مطرح کردند. تفکیک‌های جنسیتی و لحاظ معیارهای جدید در گزینش استادان و هیئت‌های علمی به نوعی این ادعا را مطرح کردند که قصد دارند با سکولاریسم در فضای علمی و آموزشی کشور مقابله کنند. برخی مسئولان دولتی نیز این ادعا را مطرح کرده و می‌کنند که اسلامی‌سازی دانشگاه‌ها به نوعی عملیاتی کردن ایده وحدت حوزه و دانشگاه در سال‌های آغازین انقلاب بوده است. شما این ادعا و نتایج رویکرد دولت‌های نهم و دهم در این زمینه را تا چه میزان با آن ایده سال‌های اول انقلاب منطبق می‌دانید؟

به نظر بنده آنچه امروزه با هدف اسلامی کردن دانشگاه صورت می‌گیرد از قبیل تفکیک جنسیتی، محدود کردن دختران در انتخاب برخی رشته‌های تحصیلی که تا این اواخر مجاز بودند و نظارت روحانیان بر کتب درسی، اقداماتی از این نوع مسائل جدیدی است و فقط ظاهر آن حکایت از دغدغه وحدت حوزه و دانشگاه است اما از آن بسیار فاصله گرفته است. آنچه اتفاق می‌افتد بعید به نظر می‌رسد مصداق وحدت حوزه و دانشگاه باشد بلکه با توجه به انواع محدودیت‌ها برای استادان و اخراج و بازنشسته‌کردن آنان و دردسرهای بسیار برای دانشجویان و بی‌اعتنایی به گفتمان آزادی و تعامل فکری در واقع حاکم کردن یک طرف است نه وحدت دو طرف که البته با تداوم این روش‌ها ضربه سختی به جایگاه روحانیت وارد می‌شود و این به صلاح کشور نیست.

روحانیان دلسوز و دفتر نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها شایسته است به این افراط‌کاری‌ها بیشتر توجه کنند. زیرا این روش‌ها و اقدامات فاصله بین دین و جامعه جوان دانشگاه و نیز فاصله بین روحانیت را که باید نقش بیشتری در هدایت جامعه به سوی اندیشه‌های متعالی و تفاهم و دوستی و معنویت داشته باشد با جامعه دانشگاهی که خواهی نخواهی در مدیریت علمی و اجرایی جامعه نقش اساسی دارد را زیاد خواهد کرد و دود آن به چشم همه اعم از اسلام عزیز، روحانیت معظم و جامعه دانشگاهی و در نهایت ملت بزرگ ما خواهد رفت.

به نظر می‌رسد منشاء این رویکرد نوعی تلقی در محافل سیاسی ما بوده است مبنی بر این‌که برای مقابله با حاکم شدن رویکرد سکولاریسم در فضای دانشگاهی باید به نوعی دغدغه‌ها و حساسیت‌های نهاد حوزه را در جزییات و مدیریت‌های دانشگاهی حاکم کرد. طبیعتا واکنش دانشگاهیان نسبت به چنین تلقی از وحدت که نتیجه و نمود آن نقض استقلال نهاد دانشگاه خواهد بود، منفی است. فکر می‌کنید چگونه می‌توان رویکردی را برای تعامل منطقی بین حوزه و دانشگاه در جامعه ترسیم کرد و دغدغه‌ها و حساسیت‌های نهاد حوزه در این زمینه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

با توجه به آنچه عرض کردم مسلما حفظ استقلال دانشگاه‌ها بهتر می‌تواند به تعامل بین این دو نهاد علمی در جهت ارتقای سطح معرفت و همکاری در جهت مصالح عالی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی بینجامد. مسلما معنای وحدت حوزه و دانشگاه تابعیت صرف یکی از دیگری نیست و به چنین تابعیتی وحدت گفته نمی‌شود بلکه همان‌طور که شما گفتید بستری است برای استفاده از ظرفیت‌های دو نهاد علمی برای خدمت به جامعه.

به طور کلی آیا شما معتقد هستید که حفظ استقلال نهاد دانشگاه و پویایی آن بیشتر به تحقق وحدت میان حوزه و دانشگاه کمک می‌کند یا کنترل و هدایت بخشنامه‌ای؟!

در اموری از این نوع، شکل بخشنامه‌ای و دستوری راهکار درستی نیست. اصولا در امور فرهنگی فرمان‌های بخشنامه‌ای و دستوری کارساز نیست. باید زمینه باور فرهنگی به وجود آید تا از درون آدم‌ها بجوشد. با فراهم شدن امکانات فعالیت نهادهای مدنی مثل تشکل‌های دانشجویی و استادان به صورت خودجوش و آزادانه- نه بر پایه دستور و بخشنامه- امکان تحقق وحدت حوزه و دانشگاه در مسیر تعالی کشور و تحقق آرمان‌های والای انقلاب اسلامی و از جمله پیشرفت همه‌جانبه در علم و عمل و پرورش یافتن جوانان متدین به قول حضرت امام‌خمینی به اسلام ناب محمدی و نه اسلام آمریکایی، نقش موثری خواهد داشت.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.