پذیرش قطعنامه توسط ایران تصویر کشور را در جهان بهبود بخشید و با خطای بزرگ صدام حسین در حمله مجدد به ایران و سپس به کویت معلوم شد که مسئول شروع جنگ عراق است و شد آنچه شد و اقدامات لازم برای کار شکل گرفت.

پایگاه خبری جماران: گذشته از اینکه جنگ ایران و عراق که با حمله عراق به ایران در آخرین روز تابستان ۱۳۵۹، با چه انگیزه‌ای آغاز شد و دلایلی که عراق برای شروع این جنگ بیان نمود چه میزان با واقعیت‌های روی زمین سازگاری داشت، باید بدانیم و دقت کنیم که حمله عراق به کشوری است که در شرایط خاص خود پس از انقلاب به سر می‌برد و کشمکش‌های داخلی برای تثبیت حاکمیت جدید هنوز تمام نشده است و مسئولین دولت انقلابی هنوز به انسجام تجربه لازم برای مقابله با حمله ارتشی که در همسایگی کشور ایران با پشتوانه حزب بعث، ارتشی بسیار قوی و دست نخورده و توسعه‌طلب نرسیده بود و این با یکپارچگی از نوع شور انقلابی در مقابل یکپارچگی دولتی منظم و قدرتمند و با پشتیبانان جان بر کف قرار گرفت.
 
بدیهی است تا ایران استعداهای خود را شناسایی نموده و ظرفیت‌های خود را کنترل و آن‌ها را به کار بندد، زمان زیادی لازم داشت و به همین دلیل ارتش عراق با روشن نمودن تانک و نفربر خود و حرکت به سوی شهرها و روستاهای مرزی و پشتیبانی هوایی هواپیماهای میگ روسی حاکم بلامنازع اما این میدان شد. اما این میدان‌داری ارتش عراق زیاد طول نکشید و مردم انقلابی با رهبری پیرمردی در جماران که دل‌های آن‌ها را در اختیار داشت و با منطقی که به شهادت طلبی موسوم گردید توانست خیلی زود جلوی نفوذ عراق را سد کند و در مناطقی هم ارتش منظم عراق را به عقب براند. 
 
خاطره نوشته‌ای دارم تحت عنوان «از ده سلیمانی تا مسجد جامع خرمشهر» که در یک جمله داستان حضورم در جنگ به عنوان نیروی مردمی و سپس بسیجی از شروع جنگ که فرمانده جنوب شهید سرافراز حاج داوود کریمی بود، به امر او به ده سلمانیه رفتیم و کارمان شبیخون به ستون هجومی دشمن که از رودخانه کارون گذشته و به دنبال محاصره آبادان بود و آن روز تعداد محدودی از نیروهایی که در همان میدان جنگ، آموزش می‌دیدند با چند اسلحه معمولی یک ترقه بازی در مقابل توپ و تانک‌ها و هواپیماهای دشمن به راه انداخته بودیم که همه این تعداد به صد هم نمی‌رسید که کم‌کم و کم‌کم شهید و مجروح شدند و در نهایت چند نفری باقی ماندند و متاسفانه حصر آبادان هم تکمیل شد. تا روزی که نیروهای نظامی ایران در یگان‌های منظم و با انگیزه‌ای بی‌نظیر خرمشهر را آزاد نموده و چهل هزار اسیر گرفتند. خرمشهر آزاد شد تا نفسی تازه کنیم و در ظهر روز سوم خرداد در مسجد جامع خرمشهر نماز بخوانیم.
 
این مقاله را در آینده منتشر خواهم کرد، هدفم از اشاره به این مقطع این است که روی آزادی خرمشهر تکیه کنم و آرزو کنم که‌ای کاش فرماندهان جنگ و دست‌اندرکاران آن، نصیحت حکیمانه امام خمینی که قریب به این مضمون گفته بود بعد از آزادی خرمشهر جنگ را تمام کنید و میدان داران البته خیرخواهانه گفته بودند اجازه بدهید بصره را بگیریم و بعدا صلح کنیم تا امتیازات بیشتری بگیریم که اگر پس از آزادی خرمشهر صلح انجام شده بود، دنیای امروزما هم دنیای دیگری بود. و البته حسرت‌های تاریخی فقط حسرت است و باید در حال زندگی کرد و از آن اتفاقات تاریخی عبرت گرفت و درس آموخت. 
 
متاسفانه پس از فتح خرمشهر اولین عملیات نیروهای ایرانی توفیقی نداشت و چنانچه گویند چنین زود دیر شد و فرصت صلح از دست رفت. از سوم خرداد ۱۳۶۱ تا ۲۶ تیر ۱۳۶۷، روز پذیرش قطعنامه و تا پایان جنگ و برقراری آتش‌بس در ۲۹ مرداد ۱۳۶۷، قصه پر غصه یک جنگ فرسایشی که خسارت انسانی، مادی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی آن برای دو کشور بسیار زیاد ارزیابی می‌شود؛ هزاران اتفاق افتاده است که هر یک از آن‌ها باید در زمان و مکان خود به محک ارزیابی گذاشته شود. 
 
پس از این مقدمه به نکته‌ای در مورد قطعنامه ۵۹۸ اشاره می‌کنم که شاید کمتر در مورد آن بحث و تحلیل صورت گرفته باشد و اجازه‌ای است که امام‌خمینی به دکتر ولایتی می‌دهد که در سازمان ملل مراقب باشند که اگر قرار است قطعنامه جدیدی در مورد جنگ تصویب شود، کارشناسان ایران اجازه ندهند قطعنامه یک طرفه و به نفع عراق باشد. یعنی حضور کارشناسی در تدوین و نگارش قطعنامه وجود داشته باشد. اما ضرورتی ندارد اخبار این حضور بیان شود تا شعارهای جنگ و عملیات رزمندگان و روحیه آن‌ها تضعیف شود. شخصا در برخی از این جلسات که توسط وزیر امور خارجه وقت جناب دکتر ولایتی تحت عنوان کمیته سیاسی جنگ که در سطح وزارت خارجه تشکیل می‌شد شرکت نمودم. این کنش امام خمینی نشان می‌دهد فرمانده کل قوا دقیقا در شرایطی که جنگ و عملیات‌ها به طور جدی وجود دارد در فکر یک صلح عادلانه نیز بوده است و عقلانیت به او آموزش می‌داده است که هر جنگی پایان و هر نزاعی نهایت آن صلح است. خصوصا میان دو کشور همسایه که اشترکات زیادی با هم دارند. 
 
امام می‌دانست که در جنگ نباید از موضع ضعف برخوردکند و شعار او روز به روز روند صعودی داشت. اما همزمان فرصت و سازوکار رسیدن به صلح و عبور از بحران را مدنظر داشته است. این نکته را برای دلسوزانی عرض می‌کنم که بگویم امام انقلابی بود و دیپلماسی نداشت. امام در ماجرای آزادی خرمشهر هم نیروهایی که برای کمک به لبنان عازم سوریه شده بودند را قاطعانه به جبهه‌های مرزی کشور بازگرداند و با این حرکت اتفاقات مهمی رقم خورد که در مقاله‌ای در کتاب «دولت مطلوب» چاپ موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی به طور مفصل این موضوع را با توجه به حضور مستقیم خود در سوریه و لبنان در آن مقطع بررسی نمودم. 
 
من معتقد هستم که امام خمینی دستور تاریخی برای بازگشت نیروها را در قالب یک دستور راهبردی مطرح نمود. این که شما هنوز در جبهه‌های خودتان مشکل دارید، اما به برون مرزها رفته و از سرزمین خود غافل شدید. 
 
مفهوم این کار امام این بود که ایران اول و پس از آن شما می‌توانید از مظلومین جهان حمایت کنید. اما هرگز نباید ایران را فدای هیچ مصلحت دیگری کرد. 
 
توجه رهبران به اینکه هر نزاع و جنگی پایان می‌پذیرد، امری بسیار حیاتی است و همه می‌دانند که در پایان نزاع، گفتگو، تفاهم و توافق است بنابراین توافق هاست که پایان نزاع‌ها است و اینکه میدان‌داران گمان کنند می‌توانند بدون هدایت سیاسی دیپلماتیک از بحران عبور کنند اشتباه محض است. 
 
در ماجرای خرمشهر و قطعنامه ۵۹۸ فرصت‌هایی بودند که یکی از آن‌ها را از دست دادیم و دومی را استفاده نمودیم. در آزادی خرمشهر امام خواست که جنگ را تمام کنیم، اما سیاست و دیپلماسی به قدری از میدان جنگ تاثیرپذیر بود که فرماندهان جان آمدند و گفتند ما خیلی زود زمینی را از عراق می‌گیریم و آن وقت مذاکره می‌کنیم. این خیلی زود بیش از شش سال طول کشید و در واقع میدان تصمیم گرفت و نه فقط امام که همه ملت ایران برای حفظ کشور ضرورتا در کنار میدان‌داران جنگ ایستادند و شد آنچه شد و صد البته رزمندگان ما برای سربلندی وطن در کنار رهبران سیاسی ایستاده و آبروی کشور را حفظ نمودند. جان خود را فدا نموده و خون خود را بر خاک وطن نثار نمودند. خدا را شکر ما همه سرزمین اشغالی را آزاد کردیم. (لازم به ذکر است که ارزیابی وقایع تاریخی نمی‌توانند به محکوم کردن عاملان تبدیل شده چرا که بسیاری از واقعیت‌هایی که بعدها آشکار می‌شود در جریان نزاع جنگ برای کسی واضح نیست و هیچ‌کس از خطا بری نیست. اما جنگ ما یا بهتر بگوییم دفاع‌مقدس ما، دفاع از سرزمین بود هر چند بسیار خسارت بار اما افتخارآمیز بود.
 
در ذهن رهبران سیاسی کشور از دوسال قبل از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، روشن بود که روزی این اتفاق خواهد افتاد و چاره‌ای جز پذیرش صلح و پایان جنگ نیست. بنابراین حداقل برای تعداد محدودی از رهبران پذیرش قطعنامه ۵۹۸ غیرمنتظره نبود. 
 
قطعنامه ده بند داشت که عناوین آن عبارت بود از:
1. آتش‌بس و بازگشت بازگشت نیروها نیروهای دو طرف به مرزها
2. حضور و استقرار تیم ناظر بین‌المللی در مرزها
3. تبادل اسرا
4. توصیه به استمرار میانجی‌گری برای رسیدن به صلح عادلانه و شرافتمندانه
5. از کشورها خواسته شد کارشکنی نکنند
6. هیئت بی‌طرف برای تعیین مسئول جنگ
7. بازسازی و کمک‌های بین‌المللی
8. تلاش برای ایجاد رژیم امنیتی پایدار
9. دبیرکل سازمان ملل شورای امنیت را در جریان پیشرفت کارها قرار دهد
10. و سرانجام دبیرکل با مشورت دیگران پیشنهادات بیشتری را به شورای امنیت بدهد. 
 
پذیرش قطعنامه توسط ایران تصویر کشور را در جهان بهبود بخشید و با خطای بزرگ صدام حسین در حمله مجدد به ایران و سپس به کویت معلوم شد که مسئول شروع جنگ عراق است و شد آنچه شد و اقدامات لازم برای کار شکل گرفت. 
 
اما از مفاد قطعنامه دو بند بسیار مهم دنبال نشده است: اول ترتیبات امنیت منطقه‌ای که خود جای بحث جدی دارد و بررسی جداگانه‌ای را می‌طلبد و نیز موضوع غرامت جنگ است که به اعتقاد اینجانب ایران باید با عبور از بحران‌های خود در سطح بین‌المللی فرصت پیدا کند و این موضوع را به شکل جدی دنبال کند و بدون در نظر گرفتن برخی مسائلی که در روابط ایران و عراق شکل گرفته است، پیگیری حقوقی و سیاسی موضوع غرامت به عنوان یک پرونده اولویت‌دار نگاه کند. 
 
 
نکته پایانی اینکه امروزه شرایط کشور به خاطر پرونده‌های هسته‌ای و حقوق بشری و… شباهت زیادی به پایان جنگ دارد. فشارهای بین‌المللی و تحریم‌های هسته‌ای و مذاکرات برجام با شرایط خاصی وضعیت ایران و خصوصا زندگی اقتصادی و معیشت مردم و نیز امر مهم توسعه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و برنامه‌های توسعه را با چالش جدی مواجه نموده است و همه دلسوزان کشور را به این نتیجه رسانده است که ایران راهی جز پیگیری صلح‌آمیز پرونده‌های بین‌المللی خود ندارد و بر همین اساس سال‌هاست که گفتگوهای برجام انجام و در یک مرحله در دوره ریاست جمهوری اوباما – روحانی پیشرفت خوبی داشت. اما در زمان ترامپ برجام در واشنگتن پاره و در تهران آتش زده شد و سال‌هاست که تلاش مجدد کنشگران ملی و مردم در حال انجام است تا برجام احیا شود. 
لازم به ذکر است که بررسی موضوع برجام در این مقال نمی‌گنجد اما می‌توان درس گرفت و عبرت آموخت که در این گونه تحولات نباید فرصت‌ها را از دست داد. امروز همه مسئولین کشور با مذاکرات نتیجه‌بخش موافق هستند و همگی اعلام می‌نمایندکه آمادگی دارند تا برای بهبود زندگی مردم تلاش کنند. راه بهبود معیشت مردم، گام برداشتن در مسیر توسعه اقتصادی و رفع سو تفاهم‌های بین‌المللی است و این گوی و این میدان.

 

محمدعلی سبحانی؛ دیپلمات و سفیر پیشین ایران در قطر

منبع: نشریه نیمروز

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.