گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در گفت و گو با جماران؛

خاطرات ناگفته جابری انصاری از مرحوم محتشمی پور

حسین جابری انصاری، معاون سابق عربی و آفریقایی وزیر امور خارجه، به جماران گفت: آقای محتشمی واقعا آدم پاک، دوست داشتنی و فروتنی بود.

پایگاه خبری جماران: معاون سابق عربی و آفریقایی وزیر امور خارجه، ضمن بیان خاطراتی از روز 16 خرداد 68 که حضرت امام در بهشت زهرا(س) آرام گرفت، خاطرات جالب و ناگفته ای از سال های حضورش در دانشگاه تهران و شایعه نسبت فامیلی او با مرحوم محتشمی پور و اولین ملاقات با مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر محتشمی پور در دمشق بیان کرد و گفت: بی ریایی، سادگی و پاکدلی مرحوم آقای محتشمی پور را آن روز از نزدیک دیدم و تا فوت ایشان من مستمر با ایشان ارتباط و خدمتشان ارادت داشتم.

مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با حسین جابری انصاری را در ادامه می خوانید:

شاخص ترین خاطره ای که از امام خمینی(س) در ذهن دارید برای ما بفرمایید.

 ما از این توفیق برخوردار بودیم که آنچه در کتاب ها و مقالات به عنوان کاریزما و جذبه شخصیتی در ارتباط با شخصیت های معنوی و سیاسی گفته می شود، جمع آن را در امام ببینیم. این تجربه جذبه خاصی که معمولا شخصیت های دینی یک نوع و شخصیت های سیاسی نوع دیگری از آن را دارند، در امام با هم جمع بود. یعنی امام یک شخصیت درجه یک سیاسی و در عین حال یک شخصیت درجه یک دینی و معنوی هم بود و این دو با هم شخصیتی ساخته بود که به ویژه از این زاویه وصف ناپذیر بود.

هیچ وقت یادم نمی رود که روز رحلت امام اشک امان نمی داد؛ اصلا دست ما نبود. مثلا یادم هست مرحوم آیت الله یوسف صانعی چه طور عزادار بود و جزو محدود از روحانیت بود که پیراهن یقه شیخی سیاه تنش بود. معمولا روحانیت سیاه نمی پوشد ولی قشنگ یادم هست که مرحوم آقای صانعی سیاه پوش بود. یعنی این عرف عادی روحانیت را هم که لباس سفید می پوشند و می گویند سیاه مکروه است را ایشان آن روز به دلیل اوج عزاداری نقض کرده بود. فضایی که به سمت بهشت زهرا(س) رفتیم وصف ناشدنی است.

 

شما به مناسبت مسئولیتی که در وزارت امور خارجه و بخش عربی و آفریقایی این وزارتخانه داشته اید، احتمالا خاطراتی از فعالان حوزه دفاع از مقاومت  از جمله مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر محتشمی پور دارید. در نخستین سالگرد ارتحال ایشان، یک خاطره از مرحوم محتشمی پور برای ما بگویید.

جای جناب حجت الاسلام و المسلمین مرحوم آقای سید علی اکبر محتشمی پور همیشه خالی است که از یاران دیرین امام بودند و متأسفانه در تندباد کرونا از دست رفتند. شنیده ام حدود 10 جلد خاطره از ایشان در دست چاپ است. این هم بشارت خیلی خوبی است؛ فکر نمی کردم چنین یادگاری از ایشان با این وسعت باقی مانده باشد.

اگر سیاسی به آقای محتشمی پور نگاه کنیم معروف است به اینکه نماینده یک جریان سیاسی بوده و ویژگی هایی دارد. اگر به لحاظ سلوک سیاسی هم نگاه کنیم، معروف است به اینکه خیلی آدم قاطع، جسوری بوده است. به ویژه کسانی که مخالفش هستند می گویند ایشان در مسائلی تندروی می کرده است. اما من از هیچ یک از این دو بعد نمی خواهم نگاه کنم و از بعد تواضع و فروتنی می خواهم نگاه و از مرحوم آقای محتشمی یاد کنم.

آقای محتشمی واقعا آدم پاک، دوست داشتنی و فروتنی بود. بالأخره این آدم بعد انقلاب از کار کردن دفتر حضرت امام و ارتباط با شخصیت های درجه یک کشور تا وزیر کشور قدرتمند در دهه 60 و قبل از آن سفیر قدرتمند در دمشق و بعد چند دوره نمایندگی مجلس و به عنوان یک چهره سیاسی و اجتماعی شناخته شده در مقاطع مختلف، هیچ علامتی از اینکه این آدم خودش را از بستر جامعه جدا کرده در ایشان نمی دیدید و واقعا یک آدم بی ریای دوست داشتنی بود؛ و برای من بیش از همه اینها ارزش دارد.

در دانشکده روابط بین الملل که بودم در مجمع اسلامی دانشجویان دانشکده فعال و نماد جریانی بودیم. از چهار سالی که آنجا بودم سه سال عضو و دو سال سخنگوی مجمع و یک چهره شاخص دانشجویی در دانشکده روابط بین الملل بودم. دوستان مخالف ما شایعه ای درآورده بودند که آقای محتشمی دایی من است. این شایعه زمان «چپ کشان» بود. یعنی مقطع مجلس چهارم به بعد بود که مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور شده بود و با جریان راست اصولگرا نزدیک تر بود. یک جور چپ کشان باب شده بود و این یک طور ننگ بود که آقای محتشمی دایی ایشان است. من گفتم ای کاش ایشان دایی من بود به خاطر اینکه اولین نتیجه اش این بود که مادر من سادات بود؛ ضمن اینکه آقای محتشمی هم آدم بسیار دوست داشتنی و محترمی است ولی ما با هم نسبتی نداریم.

اولین بار دایی ام را در سفارت ایران در دمشق دیدم. من دوره مرحوم آقای حسین شیخ الاسلام کارشناس و مسئول میز فلسطین و ارتباط با جنبش ها و گروه های مقاومت فلسطین بودم. آقای شیخ الاسلام دوست صمیمی آقای محتشمی را هم در بلای کرونا از دست دادیم و جای ایشان هم بسیار خالی است. این سال ها معروف بود به اینکه آقای محتشمی جریان چپ و آقای شیخ الاسلام جریان راست و اصولگرا است. ولی اینها خیلی با هم صمیمی بودند و هر دو بی ریا، پاک، دوست داشتنی، دوستدار انقلاب و به دنبال ارتقاء و موفقیت انقلاب بودند. آدم های پاک و بی ریا همدیگر را دوست دارند ولو اینکه عنوان های سیاسی آنها خیلی با هم نزدیک نباشد.

جزو آخرین چیزهایی که در مجموعه جمعی از دیپلمات ها ضبط کرده ایم این است که بعد از فوت آقای شیخ الاسلام مستند کوتاهی به نام «جناب برادر» تهیه کردیم. من با آقای محتشمی در مقاطعی که به تهران می آمد صحبت کردم و فقط چون موضوع شیخ الاسلام بود ایشان قبول کرد. می گفت من اصلا مصاحبه نمی کنم ولی چون راجع به حسین شیخ الاسلام بود انجام داد و این مصاحبه شد جزو آخرین کارهایی که از ایشان ضبط شده است.

به آن خاطره برگردم. من در دمشق بودم و یک روزی آقای محتشمی برای زیارت یا هر کاری به دمشق آمده بود. از سوئیتی که در سفارت بود و مهمانان ویژه آنجا سکونت می کردند به من زنگ زدند و گفت من محتشمی پور هستم. ما از دور به ایشان ارادت داشتیم و دایی غیابی من هم بود. گفت فلانی گفته تو اینجا هستی و کار فلسطین می کنی و بر فلسطین تمرکز داری و می خواهم با تو صحبت کنم.

آن روز برای اولین بار آقای محتشمی پور را حضوری دیدم. بی ریایی، سادگی و پاکدلی مرحوم آقای محتشمی پور را آن روز از نزدیک دیدم و تا فوت ایشان من مستمر با ایشان ارتباط و خدمتشان ارادت داشتم. بالأخره از آن چهره های نازنین تکرار ناپذیری بود که در زاویه های فکری و سیاسی می شود موافق یا مخالفش بود ولی آدم های به این درجه از پاکدلی، فروتنی، سلامت نفس، علاقه مند به کشور و انقلاب و خواهان موفقیت آن ارزش دارد.

مملکت ما مملکت سوء تفاهم ها است و نمی شود حرف زد. می خواهی با دلسوزی حرف بزنی و از آن چیز دیگری در می آورند. واقعا پاکدلی هایی که در آقایان شیخ الاسلام و محتشمی وصف کردم را از صمیم دل گفتم. ما آدم های این طور پاک و دوست داشتنی کم داریم؛ می خواهیم کاسبی کنیم. وقتی می خواهی کاسبی کنی دنبال این هستی که کسی را بزنی تا بگویی من خوب هستم.

جلسه ای نبود که من با آقای شیخ الاسلام تند صحبت نکنم و گاهی می گفت من مخصوصا تو را تحریک کردم تا حرف هایت را بزنی. ولی پاکدل بود و من دوستش داشتم. دنبال این نبود که برای من پرونده سازی کند و من را دوست داشت و به عنوان یک دلسوز انقلاب قبول داشت ولی می دانست که فکر من با او فرق دارد و می خواست از من استفاده کند؛ من را خالی می کرد برای اینکه چاله های ذهنی خودش را پر کند. هر وقت برای مصاحبه می رفت به من زنگ می زد.

*گفتنی است این مصاحبه در جریان بازدید حسین جابری انصاری از غرفه مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی در سی و سومین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران ضبط شده و به مناسبت نخستین سالگرد ارتحال حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر محتشمی پور منتشر می شود.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.