در نگاه امام خمینی وارونه جلوه دادن اسلام و حفظ پوسته اسلام و محو کردن مغز و حقیقت آن، انحراف عظیم و خطر بزرگی بود که وقتی امام حسین(ع) با آن مواجه شد، وظیفه خود دانست که در مقابل آن قیام کند و از عقب گرد جامعه اسلامی ، از اسلام به جاهلیت و از هدایت به ضلالت و از نور به تاریکی، جلوگیری کند.

پایگاه خبری جماران: یکی از ابعاد و فصول بسیار مهم و تعیین کنندة نهضت حسینی، بررسی عوامل و علل به وجود آورنده آن میباشد. یعنی لازم است بررسی شود که چه شد پنجاه سال پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، عزیزترین عزیزان آن حضرت ، به آن وضع دلخراش و جانگداز به شهادت میرسند و زنان و اطفالشان به اسارت برده میشوند؟ چه عواملی آن وضعیت را به وجود آورد و زمینه های آن رخداد چه میباشد؟

این پرسش اساسی و کلیدی به «چرایی» نهضت حسینی میپردازد و البته در مرحله بعد باید «چگونگی» آن نیز با دقت و به صورت مستند بررسی شود.

درباره علل و عوامل قیام حسینی نظرات و دیدگاههای مختلفی مطرح میباشد. بعضی از صاحب نظران عامل و علت قیام سیدالشهدا(ع) را دعوت مردم کوفه برای تشکیل حکومت اسلامی به امامت سیدالشهدا(ع) میدانند. چنانکه بعضی عامل امتناع امام حسین از بیعت با یزید را عامل حادثه کربلا و شهادت سیدالشهدا(ع) معرفی میکنند. عامل «امر  به معروف و نهی از منکر» هم از نظر بعضی از دانشمندان و صاحب نظران، قیام حسینی را به وجود آورد. چنانکه بعضی کار امام حسین(ع) را مأموریتی خاص و ویژه آن حضرت از سوی خداوند میدانند تا از این طریق دین خدا حفظ شود و استمرار یابد و چراغ هدایتگر اسلام به دست دودمان ابوسفیان خاموش نگردد، یعنی تکلیف خاص، علت قیام بوده است. امام خمینی که فراوان از نهضت و قیام سیدالشهدا(ع) سخن گفته، درباره عوامل و علل نهضت حسینی میگوید:

«او (سیدالشهدا) مسلم را فرستاد که مردم را دعوت کند به بیعت تا حکومت اسلامی تشکیل بدهد، این حکومت فاسد را از بین ببرد» (صحیفه امام، ج 2، ص 373)

از این تبیین حضرت امام چنین فهمیده میشود که دعوت مردم کوفه را باید عامل / دلیل، یا یکی از عوامل قیام سیدالشهدا دانست. آن حضرت به خاطر دعوت مردم کوفه مبنی بر تصدی منصب امامت و زمامداری آنها به سوی کوفه رهسپار گردید. امام خمینی در بیانات دیگر خود، نهضت حسینی را این گونه معرفی میکند:

«با حلول ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد؛... ماهی که امام مسلمین، راه مبارزه با ستمکاران تاریخ را به ما آموخت.»(صحیفه امام، ج 5، ص 75)

«محرم ماهی است که عدالت در مقابل ظلم و حق در مقابل باطل قیام کرده ...» (صحیفه امام، ج 5، ص 177)

ایشان در تشریح آن ظلم سیاه بنی امیه که عدالت نبوی را به محاق برده بود، و آن باطلی که حق را به مذبح فرستاده بود، به کارنامه سراسر تباهی و سیاهی بنی امیه اشاره دارد که چگونه انوار اسلام را به تاریکی جاهلیت برگردانده بودند:

«در صدر اسلام پس از رحلت پیمبر ختمی ـ پایه گذار عدالت و آزادی ـ میرفت که با کج روی های بنی امیه اسلام در حلقوم ستمکاران فرو رود و عدالت در زیر پای تبهکاران نابود شود که سیدالشهدا نهضت عظیم عاشورا را بر پا نمود.» (صحیفه امام، ج 5، ص 283)

«حضرت سیدالشهداـ سلام الله علیه ـ دیدند که معاویه و پسرش ـ خداوند لعنتشان کند ـ اینها دارند مکتب را از بین میبرند، دارند اسلام را وارونه جلوه میدهند...» (صحیفه امام، ج 8، ص 336)

«خطری که معاویه و یزید برای اسلام داشتند این نبود که غصب خلافت کردند، این یک خطر کمتر از آن بود، خطری که اینها داشتند این بود که اسلام را به صورت سلطنت در میخواستند بیاورند، میخواستند معنویت را به صورت طاغوت در آورند، به اسم اینکه ما خلیفه رسول الله هستیم، اسلام را منقلب کنند به یک رژِیم طاغوتی این مهم بود.»(صحیفه امام، ج 8، ص 9-10)

«سیدالشهدا هم چون دید اینها دارند مکتب اسلام را آلوده میکنند، با اسم خلافت اسلام خلاف کاری میکنند و ظلم میکنند و این منعکس میشود در دنیا که خلیفه رسول الله دارد این کارها را میکند، حضرت سیدالشهدا تکلیف برای خودشان دانستند که بروند و کشته هم بشوند و محو کنند آثار معاویه و پسرش را.»(صحیفه امام، ج 8، ص 420)

در نگاه امام خمینی وارونه جلوه دادن اسلام و حفظ پوسته اسلام و محو کردن مغز و حقیقت آن، انحراف عظیم و خطر بزرگی بود که وقتی امام حسین(ع) با آن مواجه شد، وظیفه خود دانست که در مقابل آن قیام کند و از عقب گرد جامعه اسلامی ، از اسلام به جاهلیت و از هدایت به ضلالت و از نور به تاریکی، جلوگیری کند.

حکومت معاویه و فرزندش یزید که تحقق بخش آرزوهای اسلام ستیزانه ابوسفیان و استمرار ارزشهای جاهلی بنی امیه بوده، از مصادیق مهم و بسیار خطرناک «حاکمان جائر» بوده است، جائرانی که نه به احکام الهی وقعی میگذاشتند و نه برای حقوق مردم ارزشی قائل بودند، جائرانی که یکجا،«حدودالهی» و «حقوق مردم»را به مسلخ برده بودند. در چنین وضعیتی امام حسین(ع) خود را مخاطب این سخن جد بزرگوارش نبی گرامی اسلام میدانست که فرمودند:

«ایها الناس من رأی سلطاناً جائراً مستحلاً لحرام الله، ناکثاً لعهد الله، مستأثرا لفی الله، معتدیاً لحدود الله، فلم یغیّر علیه بقولٍ و لافعلٍ، کان حقاً علی الله أن یدخله مدخله. ألا و إنّ هولاء القوم قد احلّوا حرام الله و حرّموا حلال الله و استأثروا فیء الله» (تاریخ طبری، ج 4، ص 304)

امام حسین(ع) هم این سخن نبوی را بیان میکند و هم بنی امیه را مصداق چنین جائرانی معرفی میکند که پیامبر اکرم(ص) قیام و مخالفت و مقابله با آنها را تکلیف کردند؛ چرا که هم محرمات الهی را مرتکب میشوند و هم عهد و پیمان الهی را زیر پا میگذارند و هم بیت المال را مال شخصی میپندارند و به حدود الهی تجاوز میکنند. امام حسین علیه السلام می فرماید: عدم مقابله با آنان عذاب جهنم را در پی دارد. طبق نقل طبری از ابومخنف حضرت سیدالشهدا(ع) این سخنان را خطاب به یاران خود و نیز سپاه حر ـ که راه را بر کاروان حسینی به سوی کوفه بسته بودند ـ بیان فرمودند.

«سیدالشهدا ـ سلام الله علیه ـ وقتی میبیند که یک حاکم ظالمی، جائری، در بین مردم دارد حکومت میکند، تصریح میکند حضرت که اگر کسی ببیند که یک حاکم جائری در بین مردم حکومت میکند، ظلم دارد به مردم میکند، باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند، هر قدر که میتواند.»(صحیفه امام، ج 4 ، ص 151)

در مقام جمع بندی این مطالب میشود گفت که از نظر امام خمینی، امام حسین(ع) در شرایطی قرار داشت و با وضعیتی مواجه بود که از یک سو مردم کوفه برای مقابله با بنی امیه، از آن حضرت دعوت کردند تا به سویشان روانه گردد و امامت و رهبری آنها را در دست بگیرد و به همین خاطر آن حضرت جناب مسلم بن عقیل را جهت ارزیابی وضعیت کوفه و آماده تر شدن زمینه برای ورود امام(ع) روانه کوفه کرد. اما از سوی دیگر اسلام را در معرض نابودی میبیند و مشاهده میکند که بنی امیه با تمام توان در صدد زنده کردن جاهلیت هستند، یعنی همان میراندن سنت و زنده کردن و رواج دادن بدعت که در نامه امام حسین(ع) به مردم بصره یادآوری گردیده است:

«فان السنه قد امیتت، و إن البدعه قد اُحییت ...» (تاریخ طبری، ج 5، ص 357)

و مشخصاً حکومت و حاکم جائری را میبیند که با هتاکی هرچه تمامتر ارزشهای اسلامی را هتک میکند و در میان مردم ظلم و ستم میکند، که پیامبر اکرم (ص) تکلیف همگان را در برابر چنین جائری بیان کردند و حسین(ع) خود را سزاوارتر از هر کسی میبیند که باید این وضعیت سیاه و جور و جفا را تغییر دهد. «و أنا أحقّ من غیّر»(مقتل الحسین خوارزمی، ج 1، ص 235)

چنین تبیین و تحلیلی از عوامل و علل نهضت حسینی همان تفسیری است که متفکر شهید آیت الله مطهری در تحلیل حماسه حسینی بیان کرده است. ایشان سه عامل را به عنوان قیام حسینی ذکر میکند: عامل بیعت خواستن یزید که امام(ع) به شدت از آن امتناع میکند و پاسخ «هیهات مناالذله» و «مثلی لایبایع مثله» را میفرماید. عامل دعوت مردم کوفه و درخواست یاری و تقاضای کمک از امام(ع) برای تغییر اوضاع ستم آلود حکومت اموی، و عامل امر به معروف و نهی از منکر و هجوم به حاکم جائر و بدعتهای او.(ر.ک حماسه حسینی ـ مجموعه آثار اسناد شهید مطهری، ج 17، از ص 140 تا ص 155)

مجموعه این علل و عوامل، زمینه قیام و نهضت حسینی را به وجود آورد تا فرزند پیامبر(ص) برای حفظ اسلام و ارزشهای قرآنی آن حماسه  جاودانه را خلق کند و خلقی را تا دامنه قیامت حیران آن حادثه و مجذوب حماسه خود سازد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.