«شب صنعت ملی» به مناسبت یکصدمین سالگرد تولد«میر مصطفی عالی نسب» با مشارکت مؤسسه مطالعات دین و اقتصاد، شب گذشته(سه شنبه 29 بهمن ماه 98) در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.

به گزارش خبرنگار جماران، فرشاد مؤمنی، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در این مراسم مرحوم عالی نسب را یکی از بزرگترین صاحبان حق بر گردن مردم ایران دانست و گفت: بر فراز همه اوصاف جمال و کمال استاد فقید، دغدغه ایران و توسعه ایران، قابل مقایسه با هیچ یک از دغدغه های این مرد بزرگ نبود. این جلسه شکرگزاری از کسانی است که از جان و مال خود مایه گذاشتند به امید اینکه ایرانی آباد بسازند.

وی افزود: بسیاری از اندیشمندان بزرگ جهان این سؤال را می پرسند که اگر نقص همگانی برای همه است، پس چرا کارنامه ها متفاوت است؟ پاسخ این است که کسانی که از اشتباهات درس می گیرند اندک هستند. به همین خاطر توسعه یک مسأله استثنایی است و قلیل هستند جوامعی که به آن دست پیدا می کنند.

مؤمنی با اشاره به اینکه در زمان جنگ تحمیلی حتی یک مورد هم مرگ و میر ناشی از قحطی ثبت نشده است، اظهار داشت: چون آقای عالی نسب با دقت مسائل اقتصادی را دنبال می کرد توانست عوامل دقیق مواجهه با قحطی را شناسایی کند و به محض شروع جنگ در یک جلسه سه ساعته آن منطق های رفتاری را برای آیت الله شهید بهشتی بیان کرد. ایشان شخصا با آقای رجایی تماس گرفتند و گفتند یک مسأله خطیر و حاد وجود دارد که باید هرچه سریعتر شما هم در جریان باشید تا همفکری و برای آن راهی انتخاب کنیم.

ما هنوز نتوانسته ایم در نظام تصمیم گیری و تقسیم منابع کشور انگیزه یادگیری را فراهم کنیم

وی ادامه داد: آقای عالی نسب گفت وقتی ماجرا را در حضور آقای بهشتی برای آقای رجایی هم توضیح دادیم، آقای رجایی گفت همین الآن حکمی برای  شما می زنم و شما را مسئول کل این قضیه قرار می دهم. چون می دانست کانون اصلی بحران ها در ایران بحران اندیشه ای و نظارت های ناکارآمد است، به آقای رجایی می گوید این موضوع اقتدار شخص اول اجرایی کشور را می طلبد و این طور نیست که من حتی اگر نزد عده ای معتبر باشم بتوانم از عهده این کار بر بیایم. کل نظم اجرایی کشور باید در خدمت این آرمان باشد و ماجرا شد آنچه شد و آن دستاورد را هم ظاهر کرد.

استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی گفت: ما هنوز نتوانسته ایم در نظام تصمیم گیری و تقسیم منابع کشور انگیزه یادگیری را فراهم کنیم و پرسش هایی از این قبیل را پاسخ دهیم که چرا در حالی که در جنگ آن همه مشقت ها و فشارهای داخلی و خارجی، تقریبا هیچ کدام از بحران هایی که اقتصاد ایران در دوره پس از جنگ با آنها روبرو شد را مشاهده نمی کنیم. آیا این یک امر تصادفی است؟! فردوسی در خصوص علت اینکه فراز و فرود در ایران  آنقدر زیاد است و دوران های  انحطاط در آن انقدر ماندگار می شود، در شعری می گوید اولین علت آن ظلم و بی عدالتی است. دومین علت پس افتادگی ها سفله پروری و سومین آنها این است که حکومت گرها انگیزه کسب منافع مادی پیدا می کنند.

وی تأکید کرد: در دوره پس از جنگ وقتی که فسادها یکی پس از دیگری نمایان می شد، در جلسه ای آقای عالی نسب با گریه به من گفت تو گواهی بده، زمانی که ما در نخست وزیری با هم بودیم، دیده ای که حتی یک نفر از بستگان من اجازه پیدا کند پا در دفتر من بگذارد؟! من گفتم ندیدیم. به من گفتند که حتی یک نفر از دست اندرکاران کارخانه من را دیدی که اجازه داشته باشند زمانی که من در نخست وزیری هستم تلفن کنند و با من حرف بزنند؟! من گفتم انصافا این هم نبود. بعد به من گفتند با مسئولین صحبت کن و بگو ماجرای اینکه می شود در دوران جنگ آن کارنامه را رقم زد هزاران ریزه کاری و حساب و کتاب دارد و این جوری نیست که به طور تصادفی آن اتفاق ها افتاده باشد.

در مملکت ما که شبیه سازی های بدلی خیلی رایج است، در دوره ای  آقایی را به شهید رجایی تشبیه می کردند. وقتی که این شبیه سازی جعلی می شد، من تقریبا در تمام دعاها و تعقیبات بعد از نماز می گفتم خدایا به خانواده شهید رجایی و آشنایان او صبر بده.

مؤمنی افزود: در مملکت ما که شبیه سازی های بدلی خیلی رایج است، در دوره ای  آقایی را به شهید رجایی تشبیه می کردند. وقتی که این شبیه سازی جعلی می شد، من تقریبا در تمام دعاها و تعقیبات بعد از نماز می گفتم خدایا به خانواده شهید رجایی و آشنایان او صبر بده. چقدر این ماجرا طاقت فرسا است؟ در دوره همان آقا ادعا می کردند فشارهایی که بر ما دارد وارد می شود از فشارهای دوران جنگ بیشتر است. البته متری اعلام نمی کردند که آدم بتواند این ادعا را بسنجد. ولی همان موقع که در مقام تخطئه دستاوردهای کم نظیر اقتصاد ملی آن دوران این حرف ها را می زدند، آن را به جوگیر شدن مردم نسبت می دادند و می گفتند خرد و پاکدامنی و قدرت سازمان دهی نقش نداشته و فقط احساسات نقش داشته است.

وی ادامه داد: در همان شرایطی که می گفتند شرایط خیلی پر فشارتر از جنگ است، توسط وزیر همان کابینه افشا شد که مقامات رسمی کشور ترجیح داده بودند منابع استراتژیک ارزی کشور به جای اینکه صرف واردات داروهای حیاتی شود، صرف واردات لوازم آرایش و خودروهای لوکس بشود. من به اعتبار مجموعه بحران های بزرگ و کوچکی که ایران با آنها دست به گریبان است نظام تصمیم گیری و تخصیص منابع کشور را فرا بخوانم که این بار از موضع غیر تعصب آلود و غیر کاسبکارانه و در موضع فهم ریشه های بحران هایی که با آنها روبرو هستیم و سازو کارهای برون رفت از آنها بازخوانی کنند. همین چند هفته پیش بحث شده بود که چرا چند 10 میلیارد از ذخایر کشور را تحت عنوان کنترل بازار ارز دود کرده اید و ایشان مقاله مطولی نوشته بود که  قبلی ها خیلی بدتر از من بوده اند.

عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی گفت: من محاسبه کردم و دیدم بلافاصله پس از پایان جنگ تا سال 1396 تحت عنوان مجعول مدیریت بازار ارز، 300 میلیارد دلار دارایی های بین نسلی کشور را دود کردند و به هوا فرستادند. من مدیریت اقتصادی کشور را دعوت می کنم از خودشان بپرسند که چرا مدیریت ارز در دوران جنگ بدون تزریق حتی یک دلار اتفاق افتاد؟ تا آن وقت معلوم شود همه ماجرا ندانستن نیست. ماجرا این است که وقتی آفت کاسبی شخصی در ساختار قدرت راه پیدا می کند کسانی می خواهند عامدانه به چاه بیفتند.

وی ادامه داد: رمزگشایی از این مسأله که از شروع تا پایان جنگ قیمت ارز برای همه مردم و تولیدکنندگان ثابت بود و یک دلار هم اتلاف نشد، با زمانی که عزیزان 300 میلیارد دلار هزینه کردند و تحت عنوان کنترل بازار ارز از سال 1368 تا نیمه اول دهه 90 قیمت ارز 2000 برابر شد. من می گویم خدا رحم کرده  عزیزان 300 میلیارد دلار برای کنترل آن هزینه کرده اند که 2000 برابر شد؛ اگر قرار بود کنترل نکنند چه می شد؟

ایدئولوژی دوران دفاع مقدس این بود که بقا و بالندگی این جامعه بر روی دوش تولیدکنندگان و عامه مردم، به ویژه فرودستان، امکان پذیر می شود.

مؤمنی تأکید کرد: جامعه و مدیران ما امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند این هستند ببینند آیا تصادفی است که از سال 1352 تا امروز 17 قله عملکرد اقتصادی در این کشور اتفاق افتاده که 14 عدد آن در دوره جنگ بوده است؟! این یک تصادف است یا معنایش این است که اندیشه دورنگر، ژرفانگر و مشارکت جو وجود داشت؟ من مجال نیست توضیح بدهم که چقدر امثال آقای مهندس موسوی و آقای عالی نسب از این زاویه مظلوم هستند. مشی مدیریتی آقای عالی نسب در دوران جنگ این بود که در هر جلسه ای که مدیریت را بر عهده داشت، بعضی وقت ها تا 50 درصد از نظر خوش عدول می کرد. چون می گفت قید مدیریتی من این است که تصمیمی که برای کشور گرفته می شود باید به اتفاق آراء باشد.

وی افزود: عالی نسب می گفت تحت هر عنوانی که حکومتی از مردم مشارکت زدایی کند، دارد گور خودش را می کند. در پرتو ناتوانی یا خود را به ناتوانی زدن در یادگیری از میراث اندیشه ای عالی نسب، گزارش های رسمی می گوید از 1368 تا امروز نزدیک دو سوم جمعیت فعال ایران هیچ نقشی در تولید ملی نداشته اند. یعنی یک مشارکت زدایی غیر متعارف شده است. از منظر اقتصاد سیاسی کلید انحطاطی که اقتصاد ایران امروز دچار شده این است که ایدئولوژی دوران دفاع مقدس را کنار گذاشتند.

استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی تصریح کرد: ایدئولوژی دوران دفاع مقدس این بود که بقا و بالندگی این جامعه بر روی دوش تولیدکنندگان و عامه مردم، به ویژه فرودستان، امکان پذیر می شود. چرخشی که در ایران به عنوان تعدیل ساختاری اتفاق افتاد، متحدان استراتژیک حکومت را تغییر داد؛ به جای فرودستان و عامه مردم و تولیدکنندگان، رانت خواران، رباخواران، دلال ها و واردکنندگان متحدان استراتژیک شدند و منافع آنها در اولویت قرار گرفت که ما به این وضعیت افتادیم.

وی گفت: وقتی آقای عالی نسب من را انتخاب کرد که در نخست وزیری دستیارش شوم شرطش این بود که وقتی پایت را به نخست وزیری می گذاری حس کنی که  پایت را روی دریای خون گذاشته ای. می گفت به هیچ وجه خون ما از جوانانی که در مرزها از تمامیت ارضی کشور دفاع می کنند رنگین تر نیست. در کتاب «میر نامیرا» می توانید اندیشه های نجات بخش ایران را ببینید که چطور با جزئیات توسط آقای عالی نسب و همراهانش اجرا شد. اینها در سال 1368 یک بحث نظری بود ولی الآن 30 سال تجربه پر از انحطاط پیش روی ما وجود دارد.

یکی از ویژگی های با ارزش مرحوم عالی نسب این بود که توانایی های نظری در کنار کارآمدی عملی در او جمع شده بود.

مؤمنی افزود: در تمام زمینه هایی  که به عملکرد مدیریت اقتصادی کشور در زمان جنگ انتقاد می کردند و راه حل های بی بدیلی که انتخاب شد، بدون استثنا به بن بست کامل رسیده است. کسانی که این سیاست های فاجعه بار را در ایران حاکم کرده اند و عدالت اجتماعی و مشارکت مردم را به حاشیه کشاندند سیاست های خارجی تنش زا را در دستور کار قرار داده اند. کسی نمی خواهد شما را به جنگ برگرداند. ما می گوییم بر اساس مشاهده تجربه های آقای عالی نسب، شما در مدیریت اقتصادی کشور بدیهیات اولیه عقلی را رعایت کنید، کاسبی شخصی و سفله پروری را کنار بگذارید، آن وقت ببینید که چطور ابواب رحمت خداوند دوباره به روی مردم ما باز خواهد شد.

محمدرضا بهشتی، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، نیز در این مراسم گفت: چقدر به جا بود که چهره هایی مثل عالی نسب می توانستند معرفی شوند و جهتگیری های ارزشمندی را می توانست به نسل جوان ما بدهد. زندگی مرحوم عالی نسب زوایای مختلفی دارد که هرکدام می تواند آموختنی هایی داشته باشد.

وی تصریح کرد: یکی از ویژگی های با ارزشش این بود که توانایی های نظری در کنار کارآمدی عملی در او جمع شده بود و با اینکه تحصیلات دانشگاهی نداشت، اطلاعات گسترده ای داشت و نقش مؤثری در شکل گیری پایان نامه ها می توانست داشته باشد و تا حدودی با مباحث نظری مربوط به اقتصاد آشنا شده بود.

مرحوم عالی نسب در کنار گستره دانش نظری مرد میدان عمل بود.

بهشتی افزود: در سن 80 سالگی با همان علاقمندی و شور جوانان مطالعه می کرد و بعد از سال ها مدیریت در عرصه های مختلف کتاب «40 اشتباه مدیریت» را کنار او دیدم و پرسیدم چرا این کتاب را می خوانید؟ و گفت در این کتاب چیزهایی می بینم که هنوز برای من قابل آموختن است.

وی با اشاره به آشنایی مرحوم عالی نسب با اقتصاد اسلامی اظهار داشت: در علوم حوزوی می گوینداز فردی به مرحله استنباط مستقل برسد تقلید در آن عرصه برای او حرام است. مرحوم بروجردی تقلید در عرصه اقتصادی را برای ایشان حرام کرده بود.

عضو هیأت علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه معمولا کسانی که کار نظری می کنند مرد میدان عمل نیستند، ادامه داد: مرحوم عالی نسب در کنار گستره دانش نظری مرد میدان عمل بود. یعنی از 18 سالگی وارد میدان کار شده بود و من احساس می کنم تاریخچه متحرک صنعت ایران بود. سعی کرده بود از پایین ترین مراحل کار بالا بیاید و دست به کارهایی می زد که از عهده مردان بزرگ بر می آمد.

وی تأکید کرد: نگاهی که او در سطح اقتصاد کلان پیدا کرده بود بسیار برای کشور مفید بود. انگیزه بسیار بالا داشت و از اینکه می دید افرادی توجه و عِرق ملی در آنها دیده نمی شود احساس ناراحتی می کرد و حتی با بعضی افراد خانواده خیلی اظهار تلخی می کرد و می گفت در سطحی که نیاز واقعی کشور است باید تولید کنید و در عرصه صنعت ثابت کرد که خیلی کارها را می شود انجام داد.

بهشتی گفت: در یکی از آخرین دیدارهایی که با مرحوم عالی نسب داشتم به من گفت به آقایان بگویید ربا حرام است. 70 سال در صنعت بوده ام و نه یک ریال ربا داده ام و نه گرفته ام. حتی زمانی که کارخانه اش آتش گرفت و همه سرمایه خودش را از دست داد هم حاضر نشد یک ریال هم پول با بهره بگیرد.

وی افزود: مرحوم عالی نسب در انبوه خرده کاری ها گم نمی شد و دید کلان را از دست نمی داد. بعدا کسانی که نگاهشان به اقتصاد خرد بود در تصمیم گیری های کلان قرار گرفتند و می توان حدس زد که چه اتفاقی رخ می دهد.

در طول 190 سال شرایط اقتصادی کشور به سمتی رفت که ما به یک معمار نیاز داریم و عملکردی که بین نظریه و عمل باشد.

سید محمد بحرینیان، عضو اتاق بازرگانی ایران، نیز در این مراسم با اشاره به تاریخ دانشمندان مسلمان، گفت: ما در تاریخ قهرمانانی داشته ایم که در توسعه علوم جوامع اسلامی تأثیرگذار بوده اند. اما در دوره ای از علوم جدید دنیا عقب افتادگی جدی پیدا کردیم. آدم باید دانش بشری را استفاده کند. اما باید شرایط را نگاه کنیم. چند دوره تاریخی در صنعت ایران حرکت هایی شروع شد؛ ولی تاجرباشی ها نگذاشتند به ثمر بنشیند.

وی تصریح کرد: در طول 190 سال شرایط اقتصادی کشور به سمتی رفت که ما به یک معمار نیاز داریم و عملکردی که بین نظریه و عمل باشد. ما از این نظر به شدت فقیریم. اما طرح هایی که بین سال های 60 تا 68 شکل گرفت ریشه در این معماری دارد. این معماری باعث شد که ما در زمان آقای خاتمی بی نظیرترین رشد اشتغال را داشته باشیم.

بحرینیان افزود: مشکل ما این است که تک ستاره ها می آیند و بعد میرا می شوند. در چین فرآیندها کارها را پیش می برد ولی نخبه های ما تک هستند. اصلا مشکلات اقتصادی ما لاعلاج نیست اما فرآیندهای موجود اجازه کار نمی دهد. ما به دلیل مشکلاتمان داریم به خود نابودی می رسیم. «امید هیچ معجزی ز مرده نیست، زنده باش».

علی رضاقلی، مؤلف چندین کتاب در زمینه جامعه شناسی و اقتصاد از جمله «جامعه شناسی نخبه کشی»، نیز در این مراسم گفت: کسانی که زندگی را با نفت شروع کرده اند می دانند که قبل از نفت زندگی خیلی سخت بود و مردم بر سر یک شاخه درخت برای سوخت دعوا داشتند و بعضا شاخه ها سند داشت. مصرف چوب و خاک زغال چه شرّی در زندگی درست می کرد، بماند. یعنی واقعا مسأله پیچیده بود.

وی یادآور شد: اولین سماورسازی ایران در زمان میرزا تقی خان امیرکبیر انجام شد. ولی بعد از امیرکبیر متوقف شد؛ تا زمانی که آقای عالی نسب به توصیه آقای مصدق این کار را شروع کرد. چیزی که ذهن من را مشغول کرده این است که چرا تولید سماور بعد از میرزا تقی خان متوقف شد؟ یک محقق ایرانی باید توضیح بدهد کجا سوراخ است که این طور شده است؟

رضاقلی تأکید کرد: ایرانیان افراد فوق العاده توانمند و با استعدادی بوده اند و وقتی که آثار آنها را می بینید، حیرت می کنید. چرا آن صنعت متوقف شد و چه چیزی نگذاشت توسعه پیدا کند؟ من به این نتیجه رسیده ام که ایران مشکلات خودش را دارد.

در پایان این مراسم از  کتاب «اگر نورث ایرانی بود»، نوشته علی رضا قلی با حضور خانواده مرحوم عالی نسب رونمایی شد. فصل «نمک زندگی» در این کتاب مربوط به زندگی میرمصطفی عالی نسب است.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
28 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.