چند ماه گذشته نوع رفتار عربستان سعودی در صحنه داخلی و همچنین سیاست خارجی، نمونه خوبی از رفتار محتاطانه، پرهیز از هیجان و احترام به سنت های جا افتاده بود. یک حوزه مهم که در آن می شد به خوبی احترام به سنت، سلسله مراتب و سابقه را دید، موضوع مهم جانشینی در حکومت سعودی بود.
همه می دانستند که وقتی پادشاه کنونی از دنیا برود و یا این که قادر نباشد، وظایف پادشاهی را انجام دهد، نفر بعدی در صف پادشاهی طبق نظم مشخصی جانشین وی خواهد شد.
تا زمانی که فرزندان عبدالعزیز ابن سعود زنده بودند، این روش تعیین جانشین پادشاه کارآمد بود، ولی دیگر پسری از پسران ابن سعود نمانده که پادشاه بعدی سعودی شود و آنهایی که باقی مانده اند، از صف جانشینی پادشاه خارج شده اند. تعداد زیاد شاهزادگان نسل دوم و سوم خاندان سعودی، استفاده از روش قدیمی برای تعیین پادشاه بعدی را سخت کرده و استفاده از گونه ای از رأی گیری برای انتخاب پادشاه بعدی نیز عملیاتی نیست.
درعوض ملک سلمان در حرکتی ناگهانی تصمیم گرفت که محمد بن نایف را از ولیعهدی خلع و فرزند خودش یعنی محمد بن سلمان را به ولیعهدی منصوب کند. ولیعهد جدید تصمیم گرفت به سرعت موقعیت خود را تثبیت کند. تار و مار کردن شمار بسیاری از شاهزادگان و مقامات و تجار پرنفوذ سعودی، بخشی از تلاش محمد به سلمان در این راستاست.
تردیدی نیست که عربستان سعودی و در واقع همه خاورمیانه نیازمند اصلاحات و مقابله با فساد است، ولی واقعیت این است که تبدیل یک حکومت پادشاهی که حداقل به شکل ظاهری به مشورت و تبادل نظر در خاندان حاکم بر آن توجه می شده است به حکومت خودکامه و فردی، اصلاح گری نیست. کمتر کسی هم باور می کند که زندانی کردن شاهزاده های ثروتمند و مصادره اموال آنها، مبارزه با فساد است.
به علاوه، تمرکز قدرت در دستان محمد بن سلمان باعث خواهد شد از این پس وی مسئول تمام مشکلات عربستان سعودی شناخته شود. کس دیگری نمانده است که مشکل آتی به گردن وی انداخته شود. اگر خشم مردم بر حکومت سعودی افزایش یابد، محمد بن سلمان مسئول مشکلات و هدف این خشم خواهد بود.
اگر رفتارهای محمد بن سلمان برای مثال باعث بروز درگیری نظامی با ایران شود، این درگیری تبعات اقتصادی سنگینی برای عربستان خواهد داشت و اوضاع داخلی برای محمد بن سلمان وخیم خواهد شد.
تحت چنین شرایطی، شاهزادگانی که محمد بن سلمان تلاش کرده کناربزند، حکومت وی را به چالش خواهند کشید و حکومت های خارجی که هدف اقدامات محمد بن سلمان قرار گرفته اند، احتمالا از مخالفان داخلی حمایت خواهند کرد. واقعیت این است که پادشاهی سعودی در خارج از این کشور محبوبیت چندانی ندارد؛ به رغم این که عربستان سعودی تلاش کرده است با هزینه کردن سرمایه ای سنگین، متحدینی مانند ژنرال السیسی برای خود دست و پا کند.
پس چرا محمد بن سلمان این راه پر خطر را در پیش گرفته است؟ شخصیت و شرایط بزرگ شدن وی قطعا در این وضعیت نقش دارد. ولیعهد سعودی فرزند محبوب پدرش است و مخالفت دیگران با خود را تجربه نکرده است. او کم تحمل و بی صبر است و به نظر می رسد تصور می کند هر کاری از او برمی آید.
به هم ریختن موازنه قدرت در جهان عرب که ناشی از تخریب عراق و سوریه و همچنین مهار شدن قدرت مصر است کشور عربی را باقی نگذاشته است که بتواند با عربستان هماوردی کند. در چنین شرایطی، شاهزاده سعودی تصور می کند که خواهد توانست بر هر مانعی که در راه وی است غلبه کند، خواه این مانع قطر باشد یا لبنان و یا حوثی های یمن.
تنها کشور باقی مانده در مقابل سعودی ها، ایران است که البته در سال های گذشته، تحت فشار شدیدی قرار داشته است؛ بنابراین، محمد بن سلمان دشمنی خاصی با ایران دارد و قصد دارد که مسأله ایران را یک بار و برای همیشه حل کند.
در میانه این وضعیت حساس و در حال گذار در خاورمیانه، یک جوانک نازکرده دیگر به نام جارد کوشنر، داماد مورد علاقه رئیس جمهور آمریکا وارد ماجرا شده است. وی به عنوان فرستاده رئیس جمهور آمریکا، ولیعهد سعودی را متقاعد کرده است که اگر با اسرائیل در موضوع سازش با فلسطینی ها همکاری کند، می تواند در همکاری با اسرائیل به هر آنچه بخواهد در منطقه دست یابد. تصور آنها این است که با کنار زدن ایران، می توان ثروت عظیم عربستان را در کنار نفوذ سیاسی و توانایی های فناورانه اسرائیل قرار داد و بر منطقه خاورمیانه مسلط شد.
بن سلمان سلطه خود را با بازداشت شاهزادگان و مسئولان عالی رتبه و نیز شخصیت های قدرتمند در بخش خصوصی اعمال کرد، که یک نوع اهانت به توافقات اساسی در درون آل سعود است.
همچنین بی ثباتی در داخل عربستان امری مهم برای طرف های دیگر از جمله امریکا است، بخصوص زمانی که فردی همانند بن سلمان را انتخاب می کند و دسیسه‌های داخلی وی به صدور بی‌ثباتی از عربستان به سایر نقاط منطقه مرتبط می شود.
البته عربستان حتی پیش از ظهور محمد بن سلمان ، یک منبع بی‌ثبات کننده بوده که تلاش داشت در جاهای مختلف خاورمیانه اعمال قدرت و نفوذ کند و در این راه از نیروهای مسلح برای سرکوب اکثریت شیعه در حکومت سنی بحرین، جنگ داخلی در سوریه در تبانی با افراط گرایان القاعده، استفاده کرده است.
اینک محمد بن سلمان حرکت سریع تری در مسیر بی‌ثبات کردن منطقه برداشته است . نمایش نخست وی جنگ فاجعه آمیز در یمن و بروز درگیری‌های داخلی و نارضایتی قبیله‌ای در دولت یمن و تبدیل آن به یک فاجعه انسانی بین المللی است. ولیعهد عربستان این وضعیت را فاجعه‌بارتر نیز خواهد کرد به طوری ‌که پس از تسویه حساب‌های داخلی در ریاض، اعلام کرد محاصره محدود یمن به محاصره کامل زمینی، هوایی و دریایی مبدل می‌شود.
در این میان تلاش های عربستان برای‌ به زانو درآوردن قطر موفقیتی زیادی نداشته است و تلاش‌های صورت گرفته، موجب افزایش تنش و خصومت در منطقه خلیج فارس شده است.
همچنین در حال حاضر، همزمان با تسویه حساب‌های داخلی، حرکت جدید عربستان بی‌ثبات کردن سیاسی لبنان است.
قصد عربستان در این مسیر این است که لبنان را در شرایطی قرار دهد که برای حزب الله، زیان آور باشد؛ اما برعکس، تمام این اقدامات موجب شد تا «سید حسن نصرالله» دبیر کل حزب الله لبنان شخصی صادق به‌ نظر برسد و روشنگرانه به نقش سعودی‌ها در این اقدام اشاره کند و به عنوان شخصی معرفی شود که به دنبال ثبات سیاسی لبنان است.
هدف اصلی تحرکات منطقه‌ای محمد بن سلمان، خصومت با حزب الله است و نکته قابل توجه این است که عوامل بی‌ثبات کننده و بحران ساز عمدتا از جانب محمد بن سلمان، رژیم صهیونیستی و«محمد بن زاید» رهبر وچهره اصلی تصمیم گیرنده در امارات ویوسف العتیبه سفیر این کشور در واشنگتن حمایت می شوند.
اما سلطه ای که پادشاه سعودی و پسرش ولیعهد بی تجربه و زیاده خواه این کشور در حال اعمال آن هستند، فروپاشی نظام این کشور را حتمی و واقعی ساخته است. پادشاهی سعودی مدت‌هاست که از لحاظ سیاسی شکننده شده و دوام آوردن آن تا قرن بیست و یکم موردی قابل تامل است.
** گروه ایرنا مقاله
از: محمدرضا یوسف نژاد خبرنگار خبرگزاری ایرنا دفتر سمنان

انتشاردهنده: جانعلی فتحی
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.