هزینه سفر حج با پول طلاهای فاطی خانم تأمین شد

وقتی که خانم برای سفر حاج سید احمد آقا از آقا پول قرضی خواست، آقا گفت: هر کسی می خواهد به حج برود خودش باید پول داشته باشد من به کسی پول قرض می دهم که بدانم می تواند برگرداند.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: حوالی سال 52 بود که حاج احمد آقا[1] به همراه بانو[2] و پسر کوچکش[3] برای دیدار با پدر و مادر راهی نجف شدند. دوران تبعید[4] بود و آقا[5] و خانم[6] در غربت و دور از فرزندان خود زندگی می کردند و رفتن عروس و نوه و پسر برایشان جای بسی دلگرمی بود و آنها هم می خواستند دو ماهی را آنجا بمانند و بعد به ایران باز گردند. از طرفی چون آن سال ها اگر می خواستند از ایران راهی سفر حج بشوند باید از طریق اداره اوقاف که خود زیر مجموعه ای از دستگاه دولتی پهلوی به حساب می آمد، عمل کنند، بودند کسانی مانند حاج احمد آقا که حج رفتن به این شکل را قبول نداشتند و از طرفی دیگر هزینه سفر هم بسیار بیشتر از آنچه می شد که از طریق عراق می رفتند. خانم هم که بسیار دلش می خواست به حج مشرف شود، این بهترین فرصت بود تا به آرزویش برسد و تا فراهم شدن مقدمات سفر، هفت ـ هشت ماهی خانواده پسر در آنجا می ماندند و این برای مادر و پدر بهترین هدیه بود.

تنها مشکلی که این میان مدام خودنمایی می کرد، نبود پول و هزینه سفر بود که مادر پیشنهاد داد تا از آقا قرض بگیرند اما نه فاطی خانم و نه سید احمد آقا هیچ کدام جسارت چنین کاری را نداشتند  تا اینکه خانم یک روز از فرصت دور همی استفاده کرد و گفت: آقا بچه ها می خواهند به حج مشرف شوند که آقا گفت خب بروند و خانم گفت خب مکه رفتن پول می خواهد. آقا گفت: هر کسی می خواهد مکه برود باید پول داشته باشد اگر داشته باشد می رود و اگر نداشته باشد هم نمی رود. خانم نگاهی به آقا انداخت و گفت: خب شما به آنها قرض بدهید. آقا گفت: پول خودم که نیست من به کسی قرض می دهم که بدانم بر می گرداند و اینها از کجا می خواهند برگردانند؟!

خانم به قرض دادن اصرار کرده و گفت چرا شما بدهید، آنها بر می گردانند و وقتی آقا پرسید آخر چگونه و از کجا که خانم گفت: اگر شما مهریه فاطی را بدهید می توانند به حج بروند.[7]

... دو ـ سه روزی از این قضیه گذشت که سید احمد آقا خبر بازگشت به ایران را به مادر داد و گفت: من برای آماده کردن بازگشتمان گذرنامه ها را به آقای قرهی[8] داده ام.

فردای آن روز وقتی همه بر سر سفره ناهار نشسته بودند، خانم با دلخوری و ناراحتی گفت: دیگر هفته آخر است که بچه ها پیشمان هستند و بار دیگر تنهایی مان شروع می شود که آقا گفت: نه آنها اینجا هستند. خانم با تعجب و ناراحتی گفت: شما که حاضر نشدید به آنها قرض بدهید و گذرنامه را داده اند به آقا شیخ.

آقا که ناراحتی خانم را دید، با لبخند گفت: به حاج آقا شیخ گفته ام دست نگه دارد.

بعدها حاج احمد آقا برای همسر گفته بود که آقا به من گفتند که اگر اطمینان پیدا کنم که قرضتان را پس می دهید حرفی ندارم و پول را به شما می دهم.

سفر حج و... به پایان رسید و سید احمد آقا و بانو و فرزند به ایران بازگشتند که فاطی بلافاصله طلاهایش را فروخت و پول را از طریق آقای پسندیده[9] برای آقا فرستاد.[10]   

 
  1. مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینی که در شامگاه بیست و پنجم سال 1373 بعد از پنج روز تلاش شبانه روزی کادر پزشکی بر اثر سکته قلبی و مغزی به دیار باقی شتافت.
  1. فاطمه طباطبایی، عروس امام خمینی.
  1. حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی، یادگار امام.
  1. دوران تبعید امام خمینی (س) که در سال 43 با ترکیه آغاز شد و به هنگام پیروزی انقلاب اسلامی با بازگشت به ایران به خاتمه رسید.
  1.  امام خمینی.
  1.  خدیجه ثقفی، همسر امام خمینی.
  1. این گفت و گو و اینکه آقا خیال کند که فاطی خانم دارد مهریه اش را مطالبه می کند کمی برای فاطی خانم ناخوشایند بود چون او چنین قصدی نداشت و به میان آمد و گفت که نه اصلا اینطور نیست ولی اگر رفتن به حج برای ما واجب است الان که اینجا هستیم بهترین فرصت است که آقا در پاسخ می گوید: نه شما که پول ندارید پس مستطیع نیستید و واجب نیست که بروید و فاطی خانم هم صحبت آقا را تایید می کند.
  1. آیت الله شیخ عبدالعلی قرهی قهی از اساتید پیشکسوت حوزه علمیه قم که در مرداد ماه سال 94 از دنیا رفت. وی از شاگردان برجسته امام خمینی (س) بود.
  1. آیت الله سید مرتضی پسندیده، برادر امام خمینی.
  1. برگرفته از خاطره نقل شده از بانو فاطمه طباطبایی، عروس امام خمینی در کتاب آیینه حسن.

 

 

دیدگاه تان را بنویسید